ارزش و جایگاه زنان به قدری والا و شایسته است که در روایات از آنان به عنوان مهمترین عنصر تربیتی جامعه یاد شده است. حفظ کرامت و جایگاه زنان، در تربیت بسیار تأثیرگذار است. بیحرمتی و تحقیر این جایگاه و نگاه جنسیتی به زنان میتواند به فروپاشی خانوادهها و جوامع ختم شود.
جلوهگری زن و آوردن آن به شکل متبرج به وسط میدان، نهتنها جایگاه زن و هویت انسانی او را لگدمال میکند، بلکه او را به خودتحقیری میرساند.
در غرب، جایگاه زن و نظام خانوادهْ کانونی کهنه و فروپاشیده تلقی میشود و جایگاهی برای آن وجود ندارد. ازاینرو به جای اهمیت به این کانون تربیتی، بیبندباری جنسی و خودتحقیری زن را فرهنگ برتر و جایگزین آن نموده و آن را نوعی کرامت برای زنان شمردهاند. امروزه در کشورهای غربی، زن به عنوان پدیدهای جلوهنما، تأمینکننده بهرههای جنسی و جذاب تبلیغاتی است که باید منافع کمپانیهای ثروتمند را برآورده کند.
کرامت زن از زمانی خدشهدار شد که عزت نفس دینی را از او گرفتند، ارزشهای او را بیارزش جلوه دادند، مسئولیت مدیریتی خانه و نقش تربیتی او را نفی کردند، آزادی مطلق بدون هیچ قید و بندی را برای او تعریف نمودند و اندیشه برابری زن و مرد را در تمام شئون انسانی و کاری برای او قائل شدند. این ایدوئولوژی فکری غرب، جایگاه زن را به چنان افول و تنزل انسانی رساند که امروزه از آن به عنوان یک کالای جنسی و تبلیغاتی و وسیلهای برای لذتبری در قالب برهنگی استفاده میشود.
تزلزل جایگاه خانواده، رهیافت بیحرمتی به جایگاه زن
خانواده زمانی به افول ارزشی خود میرسد که کرامت و هیمنه زن شکسته شود. شکستهشدن هیمنه و ابهت زن در قالبهای مختلف میتواند کانون خانه و خانواده را از تربیت انسانهای شایسته تهی، و به همان مقدار به رواج بیبندوباری و فحشا در جامعه کمک کند.
بیتردید امنیت اخلاقی و روانی هر جامعهای مرهون تربیت نسلی است که از کانون خانوادهها و از دامن زن خارج میشوند. هر چقدر این مرکز تربیتی سالمتر و باایمانتر باشد، ثمره آن طیبتر و کارآمدتر میشود. وقتی کرامت و ارزشهای انسانی زن به عنوان ستون اصلی تربیت از بین برود، تربیت به خوبی شکل نمیگیرد و مدل آن، ناصالح و ناسالم و گاهی دردسرساز برای جامعه خواهد شد.
اندیشه غربی با نگاه فمینیستی به جایگاه زن، سبب شده تا روابط بین زن و مرد رو به سردی رود، زن خود را در مقابل مرد و رقیب او بداند، حقوق شوهر را رعایت نکند و در نتیجه خود را موجودی مستقل بداند که نه وظیفه مادری دارد، نه وظیفه شوهرداری.
کرامت در گرو عفت و پاکدامنی
برخلاف غربیها که کرامت زن را در آزادی مطلق، کامجویی و استفاده ابزاری خلاصه میکنند، اسلام عزتمندی و کرامت انسانی زنان را به رعایت حجاب، حفظ عفت و حیا میداند. این مکتب پویا و تربیتی برای جلوگیری از چشمهای هوسآلود، پوشش و رعایت برخی محدودیتها را ضروری میداند، با ظلم در حق زنان و کشاندن آنان به بازارهای کار و استفاده تبلیغاتی و جنسی از آنان مخالفت، و از آن به تبرج الجاهلیة (آشکار نمودن زینتهای خود برای مردان هوسآلود) یاد میکند؛ تبرج جاهلیتی که نشانه عصر جاهیت بود و جامعه جاهلی را گرفتار بیبندباری و فساد و فحشا کرد.
در فرهنگ غربی، حجابْ ضد ارزش، و تشویق به آرایش و تبرجّ در مقابل مردان برای کامجویی ارزش محسوب میشود. این نگاه سبب شد تا زنآزاری در غرب افزایش، و شهوت جنسی جوشش یابد؛ شهوتی که امروزه همگانی، و به کمپانیهای جنسی تبدیل شده است.
رهیافت
راه سعادت بشر در گرو حفظ ارزشها و نهادینه کردن آنها در زندگی اجتماعی است. حجاب و عفاف از جمله ارزشهای انسانی است که به کارگیری آن در کانون خانه و خانواده، تربیتی صالح و امنیتی سالم را برای خانه و جامعه در پی دارد. کنار زدن این دو ارزش الهی، نهتنها برای زن کرامت نیست، بلکه تحقیر او محسوب میشود و به مرور زمان میتواند او را به کالایی برای سودجویان تبدیل کند؛ چنانکه امروزه فرهنگ غرب به آن مبتلاست.