در پی تذکر مراکز مسئول به یک هیئت برای عدم ورود در جناحبندیهای سیاسی و استفاده از اشعار آیینی مناسب، تصمیم این هیئت برای عدم حضور در اجتماع عظیم مردم یزد در حظیره، به ابزاری برای فرافکنی ضدانقلاب و در کنار آن باعث قضاوت ناروای افرادی همانند مهدی نصیری شد.
هیئت و مراسمهای عاشورایی که با پیروزی انقلاب اسلامی از جهشی بیسابقه در طول تاریخ تشیع برخوردار شدند، اینک به کانون مناسکی کشور تبدیل شده و یکی از مؤلفههای قدرت نرم و فرهنگ روبهرشد در نظام اسلامی هستند. امروز با توجه روزافزون به هیئات مذهبی و گسیل حمایتهای رسانهای جمهوری اسلامی، آنها بخشی از حیات اجتماعی و فرهنگی و یکی از منابع تولید قدرت برای کشور هستند.
امروزه نهاد اجتماعی تأثیرگذاری به نام «هیئت» با همراهی مسئولان کشوری به یک ابزار قوی برای کاهش آسیبهای اجتماعی، اسوه سازی، تقویت باورهای دینی، شکلدهی همبستگی اجتماعی و هنجارسازی در نظام اخلاقی و عرفی مبدل شده است و از همین روی و در سایه توجه نظام به معنویت و اهمیت مناسک دینی، کمیت و کیفیت اجرای برنامه توسط این هیئات قابلمقایسه با هیچ زمانی بهخصوص دوره خفقان رضاشاهی نیست؛ اما متأسفانه یک شبه روشنفکر همانند مهدی نصیری، نظام را بهپیش گرفتن شیوه رضاخانی در برخورد با هیئتهای مذهبی متهم میکند!
بهانه وی برای نادیدهگرفتن حمایتهای نظام اسلامی از هیئتهای حسینی و نشاندادن تصویری وارونه از آن، نظارت بر اشعار خوانده شده توسط مداحان و تذکر به آنان برای لزوم استفاده از اشعار متناسب و ابیات فاخر در مراسمات است. امری که از میان بیش از ۹۳ هزار هیئت فعال در کشور تنها در مورد دو هیئت در یکی از شهرهای کشور گوشزد شد. اما همین روایت ادعایی از تذکر به یک هیئت و تغییر برخی اشعار موجب شد که مهدی نصیری در قضاوتی ناجوانمردانه و به دور از انصاف، عملکرد مجمع هیئات را با استبداد رضاخانی مقایسه کند درحالیکه آقای نصیری بهخوبی مطلع است که در زمان رضاشاه بسیاری از مردم که بهصورت مخفیانه در پستوی خانههای خود مجلس روضه چندنفره برگزار میکردند، تحت تعقیب قرار گرفته و محکوم به حبس و شلاق میشدند!
آیتالله بدلا درباره وضعیت عزاداری در تهران در دوره اختناق رضاخانی اینچنین میگوید: «… من گهگاه در ایام تعطیل دروس به تهران سفر میكردم. یکبار كه به تهران رفتم در كمال تعجب مشاهده كردم هیچ خبری نیست: نه دستهای مشاهده میشود و نه روضهای برقرار است. از این وضع بهشدت نگران شدم. به نظرم رسید كه به محل اجتماع دسته تركها كه در مسجد عبدالحسین خان برنامه عزاداری داشتند بروم. نزدیك غروب بود كه در محل حاضر شدم و مشاهده كردم كه در آنجا هم خبری نیست و حتی سردر مسجد خالی از پرچم سیاه است. چند افسر را دیدم كه در آن حوالی با جذبه و خشونت ظاهری در حال گشتزنی هستند؛ درعینحال درِ مسجد باز بود. داخل مسجد رفتم تا لااقل اگر نماز جماعت برقرار است شركت كنم. ... وقتی به آنجا رفتم دیدم چند نفر نشستهاند ولی خبری از برگزاری نماز جماعت نیست. احتمال دادم كه امام جماعت را هم از برگزاری نماز جماعت در شب عاشورا و تاسوعا منع كردهاند. بهناچار همانجا نشستم.
وقتی هنگام غروب فرا رسید، برخاستم و اذان و اقامه گفتم و مشغول نماز مغرب شدم. جمعیت تكتك وارد مسجد میشدند و شاید از ورود برخی از آنها هم به مسجد جلوگیری میشد. مردم هم به خواندن نماز مغرب و عشا بهصورت انفرادی مشغول شدند. بعد از اتمام نماز ناگهان صدای گریه یك نفر بلند شد. حالت گریهاش شبیه صدایی بود كه آذربایجانیها معمولاً انتهای برخی از اشعار تركی را با آن ختم میكنند. با صدای گریه او بقیه مردم هم شروع كردند به گریه، افسرهایی كه دم مسجد ایستاده بودند با حالت دستپاچه وارد مسجد شدند. صدای برخورد چكمههای مهمیزدارشان به پلهها بلند شد و در پی آن افسران را دیدم كه با نگرانی به مردم كه بدون روضه خواندن میگریستند، نگاه میكردند. من مشاهده كردم كه دیگر كسی وارد شبستان نمیشود. دانستم كه دم در از ورود مردم جلوگیری میكنند. طولی نكشید كه یك فرد تنومند كه عرقچین بر سر نهاده و عبایی بر دوش انداخته بود، وارد شد و بین شبستان و ایوان مسجد نشست و او هم شروع كرد به گریه كردن. صدای گریه او حالت خاصی داشت و بر بقیه اصوات غلبه كرده بود ... چند لحظه بعد همان فرد شروع كرد به خواندن یك شعر تركی و حضار هم همراه با آخرین كلمهای كه ادا میكرد دم میگرفتند و صوت توأم با گریهاش را امتداد میدادند. بعد فرد مزبور یك شعر فارسی و در ادامه یك حدیث كوتاه عربی از مقتل خواند و در نهایت دعا كرد و بقیه آمین گفتند و بعد هم افراد حاضر در مسجد را كه بنا داشتند مراسم را تا صبح ادامه دهند، با نام امام زمان (عج) از جا بلند كردند. چند نفر هم به بقیه مشرف فرمودند و با گفتن "اجرتان با سیدالشهدا (ع) " آنها را با حالتی شبیه هل دادن به بیرون مسجد هدایت كردند.
من تا آخر مقاومت كردم ولی كار به جایی رسید كه دیگر ماندن را صلاح ندانستم و احساس كردم كه آن چندنفری كه بعداً فهمیدم از قوای دولتی هستند، میآیند و مرا از مسجد بیرون میكنند؛ لذا خودم خارج شدم. آنطور كه بعدها برای ما تعریف كردند، این توطئه از پیش تعیین شده، توسط چند تن از افسران كه لباس شخصی به تن كرده بودند، انجام شد و حتی آن فرد مداح و تنومند هم خود از مأموران بود و هدفشان این بود كه این محفل عزاداری را در آن مركز مهم، تحت كنترل درآورند و از ورود افراد جدید هم جلوگیری كنند تا برنامه عزاداران حضرت سیدالشهدا با آن كیفیتی كه باید برگزار شود، انجام نگیرد». (هفتادسال خاطره از آیتالله بدلا، پیشین، صص ۹۸-۹۹)
خاطرنشان میشود که نظارت بیشتر بر اشعار مورداستفاده در مجالس حسینی مورد خواست پیشکسوتان و پیرغلامان این عرصه بوده و بارها بیتفاوتی نهادهای مسئول و ناظر در این حوزه منجر به تولید و انتشار برخی سبکهای زشت و زننده شده که با اعتراض خیل علاقهمندان حسینی مواجه شده است. همچنین موج به پا خواسته از سوی برخی مداحان انقلابی برای استفاده از اشعار تبیینی با محتوای مناسب با حوادث کنونی، نباید باعث سیاستزدگی و جناحبندی در میان هیئتها شود.
نکته نهایی و تأسفآور در متن کانال مهدی نصیری ادعای جلوگیری از حرکت یکی از هیئتها است که در پیگیری انجام شده روشن شد این هیئت تنها از حضور در اجتماع هیئات در حظیره یزد انصراف داده و ترجیح داده مراسم را در محل دیگری برگزار کند و هیچگونه ممانعت و برخورد اینچنینی از سوی هیئت مورد اشاره ایشان ادعا و گزارش نشده است و جستجوی استناد ایشان به یک منبع بینامونشان به نام پیام اقتصاد نیز نتیجهای در پی نداشته و مشخص نگردید که این منبع ادعایی دارای کدامین لینک و آدرس اینترنتی است و در جستجو در کلیه وبگاههای مرتبط با این عنوان هم هیچ مطلبی پیرامون ادعای ایشان یافت نشد.