شمار احادیث موجود در زمینه حجاب، آن مقدار هست که بشود استظهار کرد بایستگی پوشش، امری بدیهی، قطعی و ضروری در لسان و زبان دین است؛ روایاتی که در آن مشخص گردیده، در سیره معصومین «تسامح» در بدپوششی هیچ جایگاهی نداشته است.
حجاب نهتنها در دوره معاصر با اسلام و در میان مردمان عرب امری عرفی و پذیرفته شده بوده است، بلکه در دیگر گهوارههای تمدنی، مردمی را نمیتوان یافت که نسبت به حجاب بیگانه بوده و با آن ستیز و مغایرت داشته باشند.
حجاب همزاد با بشر و همراه با تکوین جامعه انسانی بوده و هیچگاه در طول تاریخ این احساس وجود نداشته که حجاب نوعی محدودیت و تبعیض جنسیتی است؛ بلکه فرهنگ حجاب یک هنجار پسندیده و مورداستفاده همه طبقات اجتماعی بوده است.
ارزشمندی حجاب و جایگاه فاخر آن تا جایی بوده است که در میان برخی جوامع، برای تنبیه و فروکاستن یک قشر از جایگاه اجتماعی، آنان را وادار به برهنگی سر و پریشانی موی سر مینمودند.
بر همین اساس میتوان گفت اسلام نهتنها پدیدآورنده و مبدع مقوله حجاب نیست، بلکه حتی قانونگذار چنین حکم عرفی و تاریخی نیز نمیتواند باشد؛ از این شارع مقدس ضمن پذیرش سنت متداولی به نام حجاب و پوشش، تنها بر ابعاد مفهومی آن غنای بیشتری افزوده و آن را در دایره یک فضیلت اخلاقی و واجب دینی به نام حیا و عفاف گنجانده است تا علاوه بر جنبه فرهنگی و تمدنی، دارای امتیاز و ملاک شرعی و آیینی نیز بشود.
در زمانه نبوی و روزگار حضور حضرت رسول صلی الله علیه و آله، مسلمانان که باور به شخصیت الهی حضرتش داشتند و در کاربست فرامین او تردیدی نمیکردند، در تشریع و ابلاغ حجاب به واسطه اعلام نزول آیه پوشش در سوره نور، همراهی نموده و ازآنجاییکه با پیشینه موضوعی به نام حجاب، آشنایی داشتهاند در مسیر تکامل و ترقی بخشیدن به حجاب، شبهه و تردید نمیکردند.
مسئله مهم این است که با چشمپوشی از روایات زیادی که در مورد معاشرت یک زن مسلمان و سبک حضور وی در اجتماع نقل شده است باید گفت که در اصل چرایی و فلسفه حجاب، با وجود زمینه تاریخی و سنت بودن حجاب، نباید توقع روایات بیشمار داشت.
این توقع و انتظار نابجا از آنجا نشئت میگیرد که گمان کنیم در آن زمان هم مانند امروز، حجاب محل گفتگو و تضارب آرا بوده است؛ درحالیکه با فقدان مخالف و منکر ضرورت حجاب، دیگر زمینه و مجالی برای طرح سخن و ایراد کلام نبوده است.
این مسئله در علم حدیثشناسی مورد تأکید قرار گرفته است که هیچگاه میزان و آمار نقل یک روایت، بهصورت قطعی بیانگر صحت واقعه و یا کذب آن نیست؛ مثلاً به علت محرمانه بودن تولد حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه و روی دادن آن در هنگام شب و در حضور تنها دو زن، نمیشود انتظار داشت که صدها نفر از کیفیت تولد حضرت گزارش دقیقی ارائه کرده باشند.
اما با این وجود باز هم شمار روایات و احادیث موجود در زمینه حجاب، آن مقدار هست که بشود استظهار کرد بایستگی پوشش، امری بدیهی، قطعی و ضروری در لسان و زبان دین است. روایاتی که در آن به جزئیات پوشش پرداخته شده و مشخص گردیده در سیره معصومین «تسامح» در بدپوششی هیچ جایگاهی نداشته است.
در اصل تشریع حجاب منطقی است که بپذیریم با وجود روحیه تعبد بالا و اقناع اعتقادی بینظیر در میان مردم آن زمان، تمرد و سرپیچی از حجاب وجود نداشته است تا پیامبر و یا امیرالمؤمنین نیازی به برخورد از موضع حکومتی داشته باشند.
بااینحال در برخی دستورالعملهای صادر شده از ناحیه امیرالمؤمنین موارد قابلتوجهی از نگاه حداکثری به لزوم حجاب طراز و مقبول، وجود دارد یک اهتمام جدی و غیرقابل اغماض در برخورد با ناقضین حیا و عفت عمومی که برای روشن شدن آن تنها به یک روایت بسنده میکنیم.
«أَنَّ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ(ع) قَالَ: أَ مَا تَسْتَحْیُونَ وَ لَا تَغَارُونَ نِسَاءَکُمْ یَخْرُجْنَ إِلَى الْأَسْوَاقِ وَ یُزَاحِمْنَ الْعُلُوج»؛ آیا شرم نمیکنید و به غیرت نمیآیید که زنان شما راهی بازارها و مغازهها میشوند و با افراد بیدین برخورد میکنند؟ (کافی/ج5/ص537)