بر اساس قواعد منطقی نمیتوان برای اثبات یک ادعا از گفتار یک کارشناس استفاده کرد و به آن «مغالطه توسل به گفتار کارشناس» گفته میشود، اما این نکته هیچگاه در مورد معصومان صحیح نیست و توجه دقیق به جایگاه رهبران معصوم و حقیقت عصمت نادرست بودن آن را روشن میسازد.
تفاوت استناد به گفتار معصوم و سایر انسانها | خداوند در قرآن کریم تصریح کرده که پیامبران همانند دیگر انسانها زندگی میکنند و از نظر ویژگیهای ظاهری تفاوتی با دیگران ندارند،[1] اما این دلیل بر آن نیست که در تمام جهات بتوان میان معصومان و انسانهای عادی مقایسه انجام داد. در ادامه به یکی از این مقایسههای اشتباه اشاره میشود.
اهمیت ویژگی عصمت
یکی از چالشهای جدی و مورد بحث، اثبات ویژگی «عصمت» برای نمایندگان خدا روی زمین یعنی پیامبران و ائمه علیهمالسلام میباشد. هرچند در مورد معصوم بودن پیامبر خاتم صلیاللهعلیهوآله در دریافت و ابلاغ وحی اختلافی میان مسلمانان وجود ندارد، اما بر اساس باورهای مکتب شیعه، ائمه دوازدهگانه علیهمالسلام نیز دارای ویژگی عصمت و دور بودن از هرگونه خطا و اشتباه میباشند.[2]
یکی از پیامدها و آثار مهم اثبات این ویژگی برای امامان علیهمالسلام «حجیت گفتار و رفتار و تقریر معصوم» میباشد. حجت عبارت است از هر چیزی که بتوان بر اساس آن استدلال کرد و البته مخاطب نیز آن را مورد پذیرش قرار میدهد.[3] اگر قرآن و سنت پیامبر اکرم صلیاللهوآله در میان عالمان اسلامی، دو منبع اصلی اجتهاد به شمار آمدند، صرفا به دلیل حجیت آن دو بوده که مبتنی بر عصمت است.
استناد حتمی به گفتار معصوم
حجیت قرآن بر این مطلب استوار است که پیامبر گرامی اسلام در مقام دریافت، حفظ و ابلاغ وحی قرآنی از خطا و خیانت، معصوم و مصون بوده است؛ چراکه در صورت وجود احتمال خطا یا دستکاری عمدی در وحی، امکان استناد به آن به عنوان منبع حکم خداوند از بین میرود؛ همانگونه که حجیت سنت یعنی گفتار، رفتار و تقریر پیامبر و ائمه علیهمالسلام علاوه بر عصمت آنان از خطا و خیانت، بر عصمت آنان از گناه استوار شده است.[4]
در واقع ویژگی عصمت، به مخاطب این اطمینان را میدهد که اگر رفتارش را بر اساس رهنمودهای معصوم پایهریزی کند، هیچگاه به خطا و اشتباه نمیرود. همچنین این ویژگی به هر انسانی اجازه میدهد در مقام استدلال و بیان هرگونه دلیل برای اثبات مدعای خویش، صرفا به گفتار و حتی رفتار معصوم استناد کند، بدون آنکه صحیح بودن رفتار یا گفتار معصوم به دلیل دیگری نیاز داشته باشد.
جایگاه کارشناسان غیر معصوم
این یک مساله طبیعی و منطقی است که هنگام سخن گفتن پیرامون یک مساله علمی و یا یک موضوع پیچیده، از دیدگاه و داوری افراد خبره و کارشناس در آن زمینه خاص استفاده شود؛ بنابراین گاه ممکن است دلیل و برهان کافی در اختیار نباشد، اما بتوان به جای استدلال برای آن مطلب، به سخن صاحب نظران در همان زمینه استناد کرد؛ مثلا گفته شود:«نوشیدن مایعات بسیار داغ برای سلامت بدن مضر است؛ زیرا همه پزشکان متخصص امراض داخلی چنین گفتهاند.»
البته در حالت عادی، نقل گفتار یک متخصص و کارشناس نمیتواند جایگزین استدلال و برهان برای صدق یا کذب مطلبی باشد، اما مسلما به عنوان یک استشهاد و استناد، کاملا معتبر است و میتواند تایید خوبی برای مدعای مورد بحث باشد. در قرآن کریم نیز به این نکته اشاره شده است؛ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون؛[5] اگر نمیدانید پس از اهل ذکر آن را بپرسید.» این آیه به طور ضمنی مراجعه به سخن کارشناس را مورد تأیید قرار میدهد.
مغالطه توسل به گفتار کارشناس
اما در دو صورت استناد به دیدگاه کارشناس و متخصص، مغالطهآمیز خواهد بود:
1. گاه استناد به دیدگاه یک کارشناس در زمینهای است که هیچ ارتباطی با حوزه تخصصی او ندارد. این مغالطه در کتابهای سطحی، به ویژه در مطبوعات بسیار متداول است. مثل اینکه کسی بگوید «اثبات وجود خدا از نظر فیزیکدانان بزرگ معاصر». این جمله مغالطه دارد چون اثبات وجود هر چیزی در حیطه مسائل فلسفی است نه فیزیکی.
2. شکل و صورت دیگر مغالطه، توسل به مرجع کاذب آن است که استناد به قول کارشناس و خبره در همان زمینه تخصصی انجام شود، اما این استناد به شکل مبهم و غير مشخص صورت گیرد. مثل اینکه کسی بگوید:«یکی از سیاستمداران بزرگ پیشبینی کرده که سوسیالیزم در آینده دوباره احیا خواهد شد.» در این گونه از مغالطه همواره سعی میشود که آن شخصیت بینام و نشان، با ذکر برخی ویژگیها، بسیار مهم نشان داده شود.[6]
رهیافت
انسان مومن لازم است با بهرهگیری از منابع اصیل، جایگاه رهبران معصوم را به خوبی شناخته و هیچگاه مقام و منزلت آنان را انسانهای معمولی مقایسه نکند. ویژگی عصمت در رهبران اسلامی سبب خواهد شد که آنها به عنوان الگوهای بیکم و کاست برای تمام مردم معرفی شده و سخن آنان حتی بدون هیچ استدلالی، مورد پذیرش قرار گیرد.
پی نوشت:
[1]. فرقان/20.
[2]. صدوق، محمد، إعتقادات الإمامية، دوم، كنگره شيخ مفيد، 1414، ص: 96.
[3]. عثمان، محمود حامد، القاموس المبين في إصطلاحات الأصوليين، اول، دار الزاحم، 1423، ص: 127.
[4]. مبادی کلامی علم اصول، نشریه پژوهش و حوزه، شماره 27.
[5]. نحل/43.
[6]. خندان، علیاصغر، مغالطات، دوم، بوستان کتاب، 1384، ص: 172-174.