حجاب اسلامی همان عفت در پوشش است که میتواند حفظ حریمهای اخلاقی را در جامعه تقویت کند. عفت با حجاب، هیچ تنافی و دوگانگی ندارد.
یکی از شبهات پُرتکرار در باب حجاب، مسئله تفکیک بین عفت و حجاب است. شبههافکنان با این مقدمه که از جامعه عفیف حمایت میکنند؛ اما عفت را با حجاب یکی نمیدانند، سعی میکنند قانونی بودن حجاب را انکار کنند. حقیقتاً عفت با حجاب چه نسبتی دارد؟! آیا میتوان از عفت جامعه دفاع کرد؛ اما حجاب را جدی نگرفت؟
عفت
در لغت، عفت را حالتی درونی معنا کردهاند که جلوی غلبه شهوت را میگیرد و مانع از ارتکاب گناه میشود.[1] در اصطلاح نیز عفت همین معنا را دارد و حالتی است که مانع از غلبه لذات زودگذر و آنی، بر اراده انسان میشود.[2] باید دقت کرد که منظور از شهوت در علم اخلاق، خصوص شهوت جنسی نیست و تمام خواستههای مادی و دنیوی را شامل میشود.[3] عفت، دامنه بسیار وسیعی دارد و اصطلاحاتی مانند عفت کلام، عفت فرج، عفت بطن(شکم)، عفت پوشش و... هم در روایات دینی و هم در کلمات عموم مردم آمده است. عفت هر عضوی متناسب با اوست، برای مثال عفت در کلام، سبب پرهیز از به زبان آوردن کلمات رکیک، فحاشی و دروغ میشود و جلوی گناه زبانی را میگیرد و به همین ترتیب بقیه موارد نیز قابلفهم و توضیح است.
حجاب
اسلام برای زنان و مردان، پوششی عفیفانه را در نظر گرفته است تا در سطح جامعه، لباس و نوع پوشش، وسیله تحریک شهوات نباشد. بهعبارتدیگر فقه اسلامی محدوده عفت در پوشش را بیان کرده است. آیا میتوان کسی را که بدزبان و فحاش است، ولی مال حرام نمیخورد، دارای عفت کلام دانست؟! فرد موردنظر در مثال، از جهت شکم و کسب درآمد عفیف است و در زبان و گفتار دچار بیپروایی و بیعفتی است. حجاب نیز مصداقی از عفت است و دوگانه عفت و حجاب، یک دوگانه دروغین و نشاندهنده بیسوادی برخی افراد مدعی است. دفاع از عفت جامعه به معنای دفاع از پوشش اسلامی نیز هست. این معنا ندارد که شخصی بگوید من از حرمت اموال مردم حمایت میکنم؛ اما با دزدی مال یتیم نباید برخورد شود و من از شرف جامعه دفاع میکنم؛ اما باید تسلیم استکبار شد.
دوگانه دروغین بین حجاب و عفت، ناشی از عدم درک معنای عفت است. عفت جامعه تنها با اجرای تمام شئون آن -از جمله حجاب- در جامعه نهادینه میشود.
پینوشت:
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات في غريب القرآن، چاپ دوم، نشر کتاب، 1404ق، ج1، ص339.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق اسلامی در نهجالبلاغه، چاپ اول، نشر جوان، 1385ش، ج1، ص340.
[3]. همان.