دوست هر انسانی عقل او و دشمنش جهل و نادانی است. جهل و کجفهمی باعث انحراف میشود و آسیبی جبران ناپذیر به اسلام، وارد میکند.

کجفهمی و برداشت غلط از دین، آفتی بسیار خطرناک است، چه بسا شخصی که دین اسلام را غلط فهمیده، فساد و جنایاتی شدیدتر از دشمنان قسم خورده اسلام را موجب شود. نهروانیان و گروه انحرافی خوارج به بالاترین درجه شقاوت رسیدند و ضربه هولناکی به پیکره اسلام وارد کردند. بنا بر روایات، شقیترین انسان در بین امت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله شخصی است که امیرالمومنین علی علیهالسلام را به شهادت میرساند.[1] ابن ملجم مرادی که چنین عنوانی را کسب کرد، از جماعت خوارج بود. یکی از موانع اساسی تداوم حکومت امیرالمؤمنین علیهالسلام همین جماعت جاهل و بیبصیرت بودند.
عبرتهای تاریخ
مرور تاریخ اسلام، اگر مایه عبرت و پند ما نشود، با مطالعه افسانهها و داستانهای خیالی به نیت مدتی سرگرمی، چه تفاوتی خواهد داشت؟ در بین فعالین فرهنگی و اشخاصی که دلسوز رشد اخلاقی جامعه هستند، گاه این سؤال طرح میشود که جذب افراد غیرمذهبی اولویت دارد یا کار کیفی با افراد معتقد و مذهبی؟ تعداد خودمان را بیشتر کنیم، کار اساسی و مهمتری انجام دادهایم یا کیفیت نفراتی که داریم اولویت اصلی ماست؟ پاسخ به این سؤال در صفحات تاریخ نهفته است. نیروی مذهبی و معتقد؛ اما دارای بصیرت ضعیف و عمق شناختی اندک، گاه ضربهای جاهلانه را وارد میکند که از توان دشمن و استکبار نیز خارج است.
مسئله حجاب؛ هشداری جدی
همراهی برخی افراد ظاهراً مذهبی با اغتشاشات اخیر و مشاهده این جوانان در صفی متحد با اوباشی که هیچ سنخیتی با ایشان نداشتند، زنگ هشداری را برای ما به صدا درمیآورد. گویا بیش از نزدیکان و اطرافیان به دورترها نظرکردهایم و مراقب برخی افراد همراه و همدل با انقلاب نبودیم. نباید کار بصیرتی، شناختی و عمقبخشی به نیروهای انقلاب اسلامی، فدای برخی دغدغههای آماری شود.
حجاب؛ دستوری واقعی
متأسفانه در مجامع علمی و فرهیخته دانشگاهی نیز نگاه واقعبینانه به مسئله حجاب، غلبه ندارد. بسیاری از افراد هنوز پوشش را امری سلیقهای و قراردادی میبینند و حجاب را بهعنوان یک گناه اجتماعی که آثار واقعی بسیار سوء در دنیا و آخرت دارد، در نظر نمیگیرند.
کجفهمی و نداشتن عمق در معارف دینی، مانعی خطرناک برای پیشرفت جامعه دینی است. نباید مبارزه با دشمن آشکار ما را از مجاهدت در برابر جهل و نادانی که دشمن درونی است، بازدارد.
پینوشت:
[1]. حسكانى، عبيد الله بن احمد، شواهد التنزيل، چاپ اول، طبع و نشر، بیتا، ج 2، ص 434.