اپوزیسیون برانداز که سالها در خارج از کشور و به ویژه در پایتختهای اروپایی لانه کرده بود، همزمان با جنبش ز.ز.آ تلاش داشت تجمعات خود را به داخل کشور سرایت داده و از آن به عنوان پلی برای بدنهسازی اجتماعی استفاده کند؛ اما سفر ابراهیم رئیسی به نیویورک و مقر سازمان ملل اثبات کرد، بسیاری از ایرانیان دیگر حاضر نیستند با مزدوریها و سرسپردگیهای آشکارشده سران اپوزیسیون به ویژه منافقین، همراهی کنند.
![ایرانیان خارج از کشور و جدا شدن از صف اپوزیسیون برانداز ایرانیان خارج از کشور و جدا شدن از صف اپوزیسیون برانداز](https://btid.org/sites/default/files/media/image/366169.jpg)
سفر اخیر آیتالله ابراهیم رئیسی را میتوان یکی از آخرین فرصتها برای اپوزیسیون ایرانی دانست که میتوانستند با فراخوان و تجمع گسترده آن را تبدیل به یک کارزار فراگیر علیه جمهوری اسلامی گردانند. این سفر از آنجایی میتوانست با حواشی فراوانی روبرو شود که ضد انقلاب به خاطر شکست در فراخوان ۲۵ شهریور باید آن را جبران مینمود و از تفسیر آرامش داخل کشور در روزهای سالگرد مهسا امینی به عنوان مرگ جنبش ز.زآ جلوگیری میکرد؛ اما با وجود این پیشزمینه و فراهم بودن امکان دردسرآفرینی جدی از سوی آنها، ما شاهد یکی از کمحاشیهترین سفرهای ریاستجمهوری به نیویورک بودیم.
مسئلهای شگفت و البته دستاورد برای جمهوری اسلامی که باید از آن تحلیل درستی ارائه کرد؛ چراکه ضد انقلاب این روزها به شدت در حال توجیه ناکامیهای خود است و از هر شکستی که پس از شکست دیگری روی میدهد، روایتی غیر واقعی ارائه میدهد؛ در خصوص چرایی موفق نشدن در نیویورک هم، آنها ممکن است به توافق اخیر ایران با آمریکا اشاره کنند و مدعی شوند که سایه سنگین این توافق بر رفتارهای اپوزیسیون که در هماهنگی با رسانهها و مقامات آمریکایی بود تأثیرگذار بوده است!
اما واقعیت این است که منافقین به عنوان تشکیلاتیترین بخش اپوزیسیون بیرونی، همانند همیشه خود را برای رقم زدن یک تجمع پر سروصدا مقابل محل برگزاری سخنرانی آقای رئیسی در سازمان ملل آماده کرده بودند و شیوههای مرسوم خود همچون تورهای مسافرتی با اقامت رایگان و چند وعده غذای گرم، کمکهای مالی، تفریحات جذاب و حتی جنسی را به کار بسته بودند و افزون بر ایرانیان خارج از کشور، از مهاجرین بیبضاعت اروپایی و آمریکایی نیز فراخوان صورت گرفته بود و هیچ منعی از سوی دولتمردان غربی صورت نگرفته بود، با این حال، همه این زمینهچینیها و باز گذاشتن دست آنها از سوی غربیها، برای آنان نتیجه دلخواهی نداشت.
لذا باید علت ناکامی آنها را در وضعیت آشفته و درونسازمانی منافقین ارزیابی کرد؛ منافقین که هسته اصلی فراخوانها و تجمعات ایرانیان بیرون از کشور بودند در سال گذشته تلاش نمودند با استخدام و بهکارگیری چهرههای جدید و بهاصطلاح سفید همچون حامد اسماعیلیون، نازنین زاغری و... آنها را تبدیل به عوامل میدانی خود کنند. این مهرههای نیمه پنهان هم توانستند فضایی مناسب برای کارزار تبلیغاتی منافقین فراهم کنند و یک بدنه اجتماعی و سیاهیلشکر از ایرانیان دو تابعیتی برای خود ایجاد نمایند.
اما آشکار شدن سریع مرز میان مزدوری و مخالفت با نوع حکومت در ایران، عامل مهمی بود که باعث شد موفقیت سازمان منافقین با همان سرعت و هیجانی که شکل گرفته بود از بین برود. این جریان در کنار آن ناتوانی جنبش در گذار از مرحله نفی جمهوری اسلامی به مرحله رونمایی از مدل جایگزین شده و فقر شدید در مبانی اندیشه سیاسی آنها، عامل دیگری بود که به روند کاهشی تجمعات هیجانی، شیب تندتری داد و سرانجام آنها را از تجمع چند دههزارنفری شهرهای اروپایی به تجمع پنجاه نفره ناامیدکننده در نیویورک رساند.
در نتیجه باید سفر آقای رئیسی به نیویورک را یک ضربه بر پیکر نیمهجان جنبش ز.ز.آ دانست که در یک سال اخیر با تجمعات ایرانیان خارج از کشور تلاش داشت آن را به درون کشور سرایت بدهد؛ اما اینک روند معکوس شده و باید منتظر برگشت دوباره پرچمهای ایران و جبهه مقاومت به پایتختهای کشورهای اروپایی بود. در سال جاری روزهای قدس و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در خارج از کشور از هر زمان دیگری دیدنیتر خواهد بود.