داوکینز، دینداری در بیشتر دینداران را به دلیل وجود والدین دیندار میداند، اما این عامل صرفاً میتواند اندیشه انسان را قالب دهد و نه آنکه او را به سوی جبر در انتخاب دین بکشاند. وانگهی، بسیاری از افراد در جوامع دیندار، بهسوی بیدینی کشیده شدند و همچنین برخی افراد مؤمن در جغرافیای بیدینی رشد یافتهاند.
ریچارد داوکینز (Richard Dawkins) زیستشناس فرگشتی و یکی از ملحدان برجسته در دنیای معاصر است. او توانسته زبان تخصصی در دنیای علوم تجربی را به یک شیوه عوام فهم تبدیل کند، به همین دلیل آثارش مورد توجه بسیاری از مردم قرار گرفته است. از آنجا که نگاه او به دین و دینداری منفی است، به هر شیوهای تلاش میکند تا باور مخاطبان خویش را نسبت به خداباوری و دینباوری تضعیف و سست کند.
داوکینز در یکی از اظهارات خویش به ارتباط میان دینداری و جغرافیای زندگی انسان اشاره کرده و گفته: «آیا این یک تصادف قابل توجه برایتان نیست که در اکثر موارد هر کسی همان دینی را دارد که والدینش دارند؟ و در نگاه چنین شخصی، آن دین نیز همیشه درستترین دین شمرده میشود. اگر ما بهگونهای تصادفی در یونان به دنیا میآمدیم، بیتردید یکی از کسانی بودیم که زئوس (Zeus) و آپولو (Apollo) را میپرستیدیم. اگر ما یک وایکینگ به دنیا آمده بودیم، الان در حال پرستش دو خدای (Wotan) و (Thor) بودیم. همه اینها ناشی از یک تلقین فکری در دوران کودکی است».[1]
اینگونه دیدگاهها افزون بر آنکه با واقعیتهای موجود در دنیای حقیقی و زندگی انسانی سازگار نیست، نشان از ضعف مبانی انسانشناسی و هستیشناسی داوکینز دارد. در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود:
الف- از سخن داوکینز برداشت میشود که نوعی «جبرگرایی» در انتخاب دین میان دینداران وجود دارد و در بیشتر موارد، یک عامل بیرونی، انسان را در انتخاب دین مجبور ساخته است.
اما هر انسان دیندار و یا دینستیزی پس از مراجعه به درون و اندیشه پیرامون خویشتن به این باور میرسد که هر کاری از او سر میزند با انتخاب و اراده خود اوست که واقع میشود. چنین نیست که در هنگام انجام کارها کسی او را مجبور به آن کند. اگر انسان غذا میخورد، مطالعه میکند، به مسجد یا کلیسا میرود، عبادت میکند و حتی اگر اندیشه میکند، همگی به انتخاب و گزینش خود او بوده است.
ب- داوکینز با بررسی جامعه دینداران به این نتیجه میرسد که بیشتر دینداران نه تنها دین والدین خود را انتخاب کرده؛ بلکه فقط همان دین را صحیح و راستین میدانند.
البته در مقوله دینداری نباید از تاثیر محیط پیرامونی و فرهنگی که انسان در آن رشد یافته، غافل بود؛ بیتردید والدین، دوستان، آموزگاران، رسانههای اجتماعی و بسیاری دیگر از عوامل وجود دارند که انسان را بهسوی انتخابهای صحیح یا غلطش راهنمایی و تشویق میکنند، اما در نهایت این خود انسان است که تصمیم میگیرد چه گزینهای را انتخاب کند. پس از انتخاب نیز فقط خود اوست که باید نسبت به کاری که انجام داده پاسخگو باشد.
به تعبیر دیگر، والدین دیندار و محیطهای فرهنگی و جغرافیایی که انسان در آن رشد یافته، بخشی از علت انتخاب یک دین خاص در انسان هستند و نه تمام علت برای انتخاب؛ زمینهها و بسترهای گوناگون پیرامون انسان هیچگاه نمیتوانند بهگونهای عمل کنند که انسان فقط یک مسیر در پیش روی خود داشته باشد و آن، انتخاب دین والدینش باشد؛ بلکه انتخاب و اراده انسان آخرین علتی است که باید محقق شود تا یک دین برگزیده شود.
ج- همین اظهار داوکینز میتواند بهترین نقد بر خود او باشد؛ زیرا او پذیرفته است که انتخاب دین والدین توسط دینداران همیشگی نیست؛ بلکه در بیشتر موارد چنین شده است. واقعیتهای بیرونی و مراجعه به جوامع مختلف نشان از این دارد که با وجود والدین دیندار و محیط فرهنگی دینی، برخی فرزندان به بیدینی گرایش پیدا میکنند. از سوی دیگر در محیطهای جغرافیایی سکولار و با وجود والدین بیدین، برخی افراد به یافتن مسیر متفاوت در دینداری علاقه دارند.
بنابراین، شناخت و تحلیل صحیح از انسان، نشان میدهد که او همواره در انتخاب دین و تحقیق پیرامون مسیر صحیح دینورزی آزاد و مختار است، گرچه والدین و محیطهای جغرافیایی در انتخاب دین میتوانند تاثیرگذار باشند.
پینوشت:
[1]. Egan, James, 3000 Astounding Quotes, NO 1172, p 108, 2015.