بررسی مصادیق تقلید ممدوح از منظر قرآن- 2

09:16 - 1402/07/15

در این مقاله، به پنج مورد دیگر از مصادیق تقلید ممدوح از منظر قرآن اشاره می‌کنیم. مواردی از قبیل: تقلید در مسیر شریعت، تقلید در مسیر اهل ذکر، تقلید در مسیر علمِ(الهی)، تقلید در مسیر خردورزان و هدایت‌یافتگان و تقلید در مسیر آیین ابراهیمی.

از منظر قرآن‌کریم، برخی تقلیدها ممدوح بوده و دارای مطلوبیت هستند. تقلید در مسیر رشد، تقلید در مسیر خدا و انبیاء، تقلید در مسیر قول أحسن، تقلید در مسیر اتباع حق و تقلید در مسیر بَیّنه‌ی الهی جزو موارد پنجگانه اول از موارد دهگانه بوده است و در این پژوهش به پنج مورد دوم از مصادیق تقلیدهای ممدوح از منظر قرآن می‌پردازیم و آنها را بیان می‌داریم.

  1. تقلید در مسیر شریعت

«ثُمَّ جَعَلْناكَ عَلى‏ شَريعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ»[1]؛ سپس تو را بر شريعت و آيين حقى قرار داديم؛ از آن پيروى كن و از هوس‌هاى كسانى كه آگاهى ندارند پيروى مكن!

«"شريعت" به معنى راهى است كه براى رسيدن به آب در كنار نهرهايى كه سطح آب از ساحل نهر پائين‌‏تر است احداث مى‏‌كنند، سپس به هر راهى كه انسان را به مقصد و مقصودش مى‏‌رساند اطلاق شده است. بكار گرفتن اين تعبير در مورد آئين حق به خاطر آن است كه انسان را به سرچشمه وحى و رضايت الهى و سعادت جاويدان كه همچون آب حيات است مى‏‌رساند. اين واژه يكبار در قرآن بكار رفته و تنها در مورد اسلام است. منظور از"الامر" در اينجا همان دين و آئين حق است».[2]

«قابل توجه اينكه بعضى از مفسران گفته‌‏اند: رؤساى قريش نزد پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمدند و عرض كردند: بيا و به آئين نياكانت باز گرد كه هم از تو أفضل بودند و هم سالمندتر! در آن زمان پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هنوز در مكه بود، آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت كه راه وصول به حق، وحى آسمانى است كه بر تو نازل شده نه آنچه هوا و هوس اين جاهلان اقتضا مى‏‌كند».[3]

با توجه به این مطالب که بیان شد یکی از تقلیدهای مطلوب قرآن، تبعیت و پیروی از دین حق(شریعت اسلام) می‌باشد که خداوند متعال حتی به پیامبر خود نیز چنین دستوری داده است.

  1. تقلید در مسیر اهل ذکر

«وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي‏ إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون»[4]؛ ما پيش از تو جز مردانى كه به آنان وحى مى‌‏كرديم نفرستاديم! (همه انسان بودند و از جنس بشر) اگر نمى‌‏دانيد از آگاهان بپرسيد.

«بدون شك "اهل ذكر" از نظر مفهوم لغوى، تمام آگاهان و مطلعان را در بر مى‏‌گيرد و آيه فوق بيانگر يك قانون كلى عقلايى در مورد "رجوع جاهل به عالم" است. هر چند مورد و مصداق آيه، دانشمندان اهل كتاب بودند ولى اين مانع كليت قانون نيست. به همين دليل دانشمندان و فقهاى اسلام به اين آيه براى مساله "جواز تقليد از مجتهدان اسلامى" استدلال كرده‌‏اند. و اگر مى‏‌بينيم در رواياتى كه از طرق اهل بيت(علیهم‌السلام) به ما رسيده، اهل ذكر به على يا ساير امامان اهل بيت(علیهم‌السلام) تفسير شده به معنى انحصار نيست، بلكه بيان واضح‌ترين مصداق‌هاى اين قانون كلى است».[5] و لذاست که از آیه مورد نظر می‌توان اینطور برداشت کرد و فهمید که تقلید از اهل ذکر(و سؤال از آنان) جایز بوده و مطلوب قرآن است.

«وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون * بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»[6]؛ و پيش از تو جز مردانى كه به آنها وحى مى‌‏كرديم نفرستاديم! اگر نمى‌‏دانيد از آگاهان بپرسيد(تا تعجب نكنيد از اينكه پيامبر اسلام از ميان همين مردان برانگيخته شده است!). (از آنها بپرسيد كه) از دلايل روشن و كتب (پيامبران پيشين آگاهند!) و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند!

آیت الله مكارم شيرازي(مد ظله) در كتابشان چنين مي‌نويسند كه: «ذكر به معنى هرگونه آگاهى و يادآورى و اطلاع است و اهل الذكر، آگاهان و مطلعين را در همه زمينه‌‏ها در بر مى‌‏گيرد. ولى از آنجا كه قرآن مجيد نمونه بارز يادآورى و علم و آگاهى است به آن"ذكر" اطلاق شده و همچنين شخص پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نيز مصداق روشن ذكر است، به همين ترتيب امامان معصومين كه اهل بيت او و وارث علم او هستند، روشن‌ترين مصداق اهل ذكر هستند. اما قبول همه اين مساله هيچگونه منافاتى با عموميت مفهوم آيه و همچنين مورد نزول آن كه دانشمندان اهل كتاب است ندارد و به همين دليل علماى اصول و فقهاى ما در مباحث مربوط به اجتهاد و تقليد و پيروى ناآگاهان در مسائل دينى از آگاهان و مجتهدين به اين آيه استدلال كرده‌‏اند».[7]

بنابراين مشخص مي‌گردد كه پيروي و پرسش‌گري از اهل ذكر(پيامبر، امامان، دانشمندان ديني) به عنوان تقليد مطلوب از منظر قرآن از آن ياد شده است.

  1. تقلید در مسیر علمِ (الهی)

«يا أبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَني‏ مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأتِكَ فَاتَّبِعْني‏ أهْدِكَ صِراطاً سَوِيّاً» [8]؛ اى پدر! دانشى براى من آمده كه براى تو نيامده است؛ بنابراين از من پيروى كن تا تو را به راه راست هدايت كنم.

این آیه بیان می‌دارد اگر کسی دارای علمی الهی بوده که سبب هدایت و نجات می‌گردد و انسان را از مسیر ضلالت و گمراهی یا شقاوت و بدبختی رها می‌سازد، می‌شود از چنین شخصی تبعیت کرد و تقلید از او حتی باعث رفتن به سمت راه درست شده و موجب فلاح و رستگاری و سعادت می‌گردد.

  1. تقلید در مسیر خردورزان و هدایت‌یافتگان

«وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَوَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ»[9]؛ و هنگامى كه به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد! مى‏‌گويند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مى‏‌نماييم. آيا اگر پدران آنها، چيزى نمى‌‏فهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروى خواهند كرد؟!).

با این بیان قرآن کریم، مشخص می‌گردد که اگر پدران و نياكان آنها دانشمندان خردورز و انسان‌های هدايت يافته‌‏اى بودند، جا داشت كه از آنها تبعيت شود. یعنی در این صورت بود که تقلید آنان صحیح و مورد قبول واقع می‌شد. در نتیجه قرآن تقلید از اشخاصی که هدایت یافته‌اند را مطلوب می‌شمارد و چنین تقلیدی را رد نمی‌نماید. در جایی دیگر نیز خداوند تبارک و تعالی می‌فرمایند: «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَوَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ» [10]؛ و هنگامى‌كه به آنها گفته شود: به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بياييد، مى‏‌گويند: آنچه از پدران خود يافته‏‌ايم، ما را بس است! آيا اگر پدران آنها چيزى نمى‏‌دانستند و هدايت نيافته بودند (باز از آنها پيروى مى‏‌كنند)؟!

با توجه به این فراز نورانی قرآن، اینگونه می‌فهمیم که پیروی از عالم هدایت یافته جایز و صحیح است؛ آن هم عالمی که گفتارش همراه با دلیل و حجت باشد.[11]

  1. تقلید در مسیر آیین ابراهیمی

«قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ»[12]؛ بگو: خدا راست گفته(و اينها در آيين پاك ابراهيم نبوده) است. بنابراين از آيين ابراهيم پيروى كنيد كه به حق گرايش داشت و از مشركان نبود!

عبارت "فَاتَّبِعُوا ..." در آیه اول این قسمت، كنايه است از پيروى دين پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اگر نام دین ایشان را ذکر نکرده به اين خاطر بود كه مخاطبين، آیین ابراهيم (علیه‌السلام) را قبول داشتند تا اشاره كند به اينكه آن دين اسلامی كه من شما را به آن دعوت مى‌‏كنم همان دين خالص و فطرى ابراهيم (ع) است.[13]

پی نوشت

[1]. جاثیه، 18.

[2]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، به کوشش جمعی از نویسندگان، ج 21، ص 254-253.

[3]. همان، ص 254؛ فخر رازى، محمد بن عمر، التفسير الكبير"مفاتيح الغيب"‏، ج 27، ص 675.

[4]. انبیاء، 7.

[5]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، به کوشش جمعی از نویسندگان، ج 13، ص 361.

[6]. نحل، 44-43.

[7]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، به کوشش جمعی از نویسندگان، ج 11، ص 244.

[8]. مریم، 43.

[9]. بقره، 170.

[10]. مائده، 104.

[11]. فخر رازى، محمد بن عمر، التفسير الكبير"مفاتيح الغيب"‏‏، ج 12، ص 448.

[12]. آل عمران، 95.

[13]. طباطبايى، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج 3، ص 349.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 2 =
*****