اگر هم بر فرض از نسل یوسف(ع) پیامبری نیامده باشد؛ به دلیل حکمت و مصلحتی بود که خدا میداند، نه به دلیل بیاحترامی به پدر
پرسش: آیا مبعوث نشدن پیامبر از نسل حضرت یوسف (ع) به دلیل بیاحترامی او به پدرش حضرت یعقوب بود؟
پاسخ: نخست باید دانست؛ اساساً، آیا این مطلب صحت دارد که حضرت یوسف(ع) در مقابل پدرش از اسب پایین نیامد؟! آنگاه ثابت شود که چنین کاری بیاحترامی محسوب میشود، سپس به پرسش فوق پاسخ داده شود.
در دو روایت آمده است که حضرت یوسف پس از ورود پدر و مادرش به مصر، در برابر آنان از مَرکَب پایین نیامد و بدین جهت، نور نبوّت از نسل او خارج شد،[1] اولاً این دو روایت از نظر سند، قابل اعتماد نیستند؛ زیرا که مرسل و مرفوعاند[2] و در علم درایه و حدیث، ثابت شده است که روایاتی اگر چنین خصوصیاتی داشته باشند، به تنهایی مورد پذیرش نبوده و به آن عمل نمیشود، مگر اینکه مؤیّدی داشته باشد که در اینجا نه تنها مؤیّدی وجود ندارد، بلکه بر خلاف آن است؛ به همین دلیل، مفسّران این روایات را مخالف با آیاتی میدانند که نشان دهنده اطاعت حضرت یوسف(ع)، از فرمان الهی است و ایشان کمال احترام را نسبت به پدر انجام میداد؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «و هنگامی که بر یوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت و گفت: همگی داخل مصر شوید که ان شاء الله در امن و امان خواهید بود».[3]
بهعلاوه؛ از جملات این آیه شریفه استفاده میشود که حضرت یوسف(ع) در خارج شهر به استقبال پدر و همراهانش رفته بود و در ساختمان و یا چادرهایی منزل گرفته، در انتظار قدوم آنان به سر میبرد و هنگامی که پدر و همراهانش وارد شدند، حضرت یوسف نسبت به آنان اظهار محبّت ویژهای کرد و پس از انجام دادن مراسم استقبال، از پدر و همراهانش خواست تا به مصر وارد شوند و در آن دیار سکنا گزینند؛ در غیر این صورت واژه ورود و دخول جایگاهی نداشت، بلکه کلمه ملاقات و مانند آن مناسب بود.[4]
اگر بپذیریم که دو روایت درست باشد، دیر پیاده شدن در مقابل پدر، کار حرامی نیست تا ارتکاب آن، گناه و خلاف عصمت شمرده شود، بلکه مرتکب ترک اولی شده و این منافاتی با عصمت او ندارد.
اینکه از نسل حضرت یوسف کسی پیامبر نشده، دو احتمال وجود دارد؛ اول اینکه حضرت یوسف پسری داشته، امّا خداوند از نسل آنحضرت کسی را پیامبر قرار نداده است؟ دوم اینکه آنحضرت اصلاً فرزند ذکوری نداشتند تا پیامبر شود.
بهعلاوه؛ از نسل بسیاری از پیامبران؛ مانند حضرت عیسی(ع) و احتمالاً حضرت موسی(ع) پیامبری نیامده و این دلیل بر نقص یک پیامبر نیست، اما در طرف مقابل، اینکه بسیاری از پیامبران از نسل یک پیامبر؛ مانند ابراهیم و یعقوب باشند، در راستای ردهبندی پیامبران، امتیازی - و تنها یک امتیاز - برای آنها به شمار میآید، خداوند میفرماید: «برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم. از آنان کسى بود که خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد».[5]
نکته قابل توجه اینکه؛ داشتن یک امتیاز به تنهایی موجب برتری کامل بر دیگر پیامبران نیست و در این صورت، اسحاق به مراتب باید از اسماعیل برتر بود.
به هر حال؛ نبود پیامبر در نسل حضرت یوسف موضوع مسلّم و ثابتی نیست، لذا بیاحترامی به پدر از طرف حضرت یوسف(ع)، صحت ندارد.
اگر هم بر فرض از نسل حضرت یوسف پیامبری نیامده باشد؛ برای حکمت و مصلحتی بود که خدا میداند، نه به دلیل بیاحترامی به پدر. به دیگر سخن؛ اگر چه پیامبران باید از نسل انسانهای پاک باشند، ولی این بدان معنا نیست که حتماً باید از نسل فرزندانشان باشند؛ یعنی منصب الهی نبوت، یک منصب موروثی نیست، بلکه خداوند از میان انسانها در هر زمان فرد برجستهای را برای هدایت بشر میفرستد.
پینوشت:
[1]. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 2، ص 311 و 312، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 55، قم، کتاب فروشی داورى، چاپ اول، 1385ش.
[2]. «مرفوع، حدیثی است که از وسط سلسله سند یا آخر آن، یک تن یا بیشتر افتاده باشد و همچنین حدیثی است که در آخر به معصوم اضافه و انتساب یابد؛ و مرسل حدیثی است که ناقل آن، حدیث را از پیغمبر و یا امام نشنیده و بدون وساطت صحابی از معصوم نقل میکند»؛ مدیر شانهچی، کاظم، علم الحدیث، ص 179 و 187، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ شانزدهم، 1381ش.
[3]. یوسف، 99.
[4]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 11، ص 246، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 10، ص 79، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[5]. بقره، 253.
منبع: اسلام کوئست