معیت و همراهی در آیه غار، هیچ دلالتی بر فضیلت ابوبکر ندارد؛ زیرا سیاق آیه، معیت عام است و حتی بر فرض معیت خاص نیز دلالت بر فضیلت ندارد.
معیت و همراهی خداوند یکی از افتخارات هر انسانی است؛ زیرا خداوند همراهی خاص خود را با مؤمنان،[1] پرهیزکاران،[2] صبرپیشهگان[3] و... ، اعلام کرده است و معیت و همراهی خداوند نیز میتواند مایه آرامش انسان گردد.[4]
معیت و همراهی در آیه غار
مجموع آیات قرآن کریم از دو نوع معیت و همراهی سخن به میان آورده است:
یک. معیت عام که اعلام همراهی خداوند با تمام انسانهاست؛ زیرا خداوند بعد از بیان آفرینش زمین و آسمان و بیان علم بیانتهای خویش میفرماید: «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصير»؛[5] «و او [خدا] با شماست، هر کجا که باشید و خدا به تمام اعمال شما بیناست». این آیه نشان از معیت خداوند با همه انسانها دارد.
دو. معیت خاص که با گروهی خاص است، مانند: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقين»؛[6] «و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است».
از جمع بین این دو دسته آیات چنین برداشت میشود که خداوند همراه همه انسانها هست، چه مؤمن، کافر یا منافق و... ؛ ولی نسبت به برخی عنایت ویژه دارد، پس این انسان است که برای به دست آوردن همراهی خاص خداوند، باید با ایجاد صفات ایمان، تقوا، صبر و... در خویش؛ علاوه بر معیت عام، معیت خاص خدا را نیز شامل حال خود کند.
معیت عام در آیه غار
قرآن کریم از قول پیامبر صلیاللهعلیهوآله خطاب به همراهش فرمود: «لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا»؛[7] «اندوهگین مباش، خدا با ماست». ظاهرا همراه پیامبر صلیاللهعلیهوآله در این آیه، ابوبکر است.
ظاهر این معیت، عام است نه خاص و بر این مطلب چند دلیل وجود دارد:
یک. سیاق آیه، هیچ دلالتی بر خصوصیت خاصی در فرد مورد نظر ندارد تا عنایت خاص خداوند شامل حال او شود.
دو. ابوبکر برای فضیلت و برتری خویش، هرگز به این آیه استدلال نکرده است.
سه. بعد از اینکه دشمن تا نزدیک غار پیش آمد، ابوبکر ترسید و مضطرب شد، پیامبر صلیاللهعلیهوآله بعد از نهی «لا تَحْزَنْ؛ اندوهگین نباش» فرمود: «إِنَّ اللَّهَ مَعَنا» و از آنجا که این جمله، احتمالات دیگری مانند بشارت، موعظه و تخویف وجود دارد، دلالت بر فضیلت ندارد؛ مگر به قرینه و دلیل دیگری که به آن ضمیمه شود و در اینجا قرینهای وجود ندارد؛ بنابراین دلالت بر معیت خاص نیست.[8]
بررسی دلالت آیه بر معیت خاص
بر فرض که آیه غار، دلالت بر معیت خاص داشته باشد، باز فضیلتی را برای ابوبکر ثابت نمیکند؛ زیرا احتمالات دیگری نیز در آیه وجود دارد:
یک. بر پایه دلیل قاعده تغلیب،[9] مراد از «مَعَنا»؛ هرچند شامل دو نفر میشود؛ ولی به دلیل عظمت و بزرگی مقام رسالت، همراهی خدا که مخصوص پیامبر بوده به همراه او نیز داده شده است؛ بنابراین مراد اصلی کلمه «مَعَنا» خصوص پیامبر صلیاللهعلیهوآله است. با این حال حضرت، همراه خود را دلداری میدهد که تا من در کنار تو هستم، در امان هستی و این مضمون آیه ذیل است: «و ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَاَنْتَ فیهِم»؛[10] «ای پیامبر! تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را عذاب نخواهد کرد».
دو. بر اساس برخی روایات، ابوبکر به پیامبر صلیاللهعلیهوآله عرض کرد: «من نگران شما و برادرت علیبنابیطالب هستم، حضرت فرمود: نترس خدا با ما[پیامبر و امیرالمؤمنین علیهماالسلام] است.[11] در این صورت معیت خاص، ربطی به ابوبکر ندارد.
سه. در صورتی سعادت ابدی و فضیلت برای ابوبکر به حساب میآید که آن را تا آخر عمر، حفظ کرده و از زمره مؤمنان خارج نشود؛ ولی تنها غصب خلافت و اعتراف وی به هجوم بردن به خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها،[12] برای خروج وی از این فضیلت، کفایت میکند و از این گونه موارد در قرآن کریم وجود دارد:
گونه اول. گروهی زیر درختی(تَحْتَ الشَّجَرَةِ) با پیامبر صلیاللهعلیهوآله بیعت کردند. خداوند سکینه و آرامش خود را بر آنها به عنوان مؤمنان، نازل کرد.[13] این در حالی است که در بین آنان شخصی به نام «ابوالغادیه» وجود دارد[14] که کشنده عمار یاسر است و بیشک کشنده عمار از ظالمان بوده و داخل آتش جهنم خواهد شد؛[15] بنابراین ابوالغادیه از زمره مؤمنان خارج شده است.
گونه دوم. خداوند برای اصحاب جنگ بدر، فضائلی را بیان کرده است، با اینکه افرادی مانند ثعلبةبنحاطب در بین آنان بود که بعدها جزء سازندگان مسجد ضرار شد.[16]
بنابراین آیه هیچ دلالتی بر فضیلت ابوبکر ندارد.
پینوشت:
[1]. انفال: 19.
[2]. بقره: 194.
[3]. بقره: 153.
[4]. نحل: 127و 128.
[5]. حدید: 4.
[6]. بقره: 194.
[7]. توبه: 40.
[8]. الافصلاح، شیخ مفید، کنگره شیخ مفید، ص190.
[9]. یکی از مجازهای لغوی «تغلیب» است و معنای آن این است که واضع، حکم لفظی را به لفظ دیگر داده و لفظ غالب را برای هر دو استعمال کند و با آنکه دو لفظ مختلف هستند، آنها را یکی حساب کند.
[10]. انفال: 33.
[11]. الاحتجاج، طبرسی، نشر مرتضی، ج2، ص611.
[12]. ابنجریر، تاریخ طبری، الاعلمی، ج2، ص619.
[13]. فتح: 48.
[14]. منهاجالسنة، ابن تیمیه، جامعة الإمام محمدبن سعود الإسلامية، ج6، ص333.
[15]. صحیح بخاری، کتاب الجهاد، باب مسح الغبار عن الناس، ج4، ص21.
[16]. تفسیرالقرآن العظیم، ابن کثیر دمشقی، ج4، ص186.