وجه اشتراک دموکراسی در حکومت اسلامی و دموکراسی کشورهای غربی، حق انتخاب در هر دو حکومت است. اما یکی از مهمترین تفاوتهای اساسی دموکراسی در حکومت اسلامی و دموکراسی غربی، این است که معیار انتخاب در حکومت اسلامی این است که آن انتخاب باید در چهارچوب شریعت اسلامی باشد و از این چهارچوب تجاوز و تعدی نکند اما در حکومت کشورهای غربی اینگونه نیست و انتخاب مردم کاملاً آزاد و بیقید و بند و حتی خلاف موازین دینی و انسانی است.
مقدمه: آن چیزی که جهان غرب از مفهوم دموکراسی برای عوام مردم کشورهای مسلمان که آنگونه که باید درک تحلیل و تشخیص را ندارند، مفهومی پر از نیرنگ است برای تسلط بر کشورهای اسلامی و رسیدن به نیتهای شومی که نه تنها از اساس با مفهوم دموکراسی مخالف است بلکه تمامی موازین دینی و انسانی را نیز زیر پا میگذارد. اما دموکراسی در حکومت اسلامی که همواره انتخاب مردم را به عنوان حقی مسلم برای تعیین سرنوشت سیاسیشان در نظر میگیرد خواهان حفظ ارزشهای اسلامی و انسانی انسانها است.
دموکراسی که مبتنی بر چهارچوب اسلامی است بدین گونه است که در زمان حضور معصومین علیهم السلام، خداوند متعال حق حاکمیت جامعه اسلامی را به معصومین علیهم السلام که همواره ناجی حفظ کرامت و ارزشهای دینی و انسانی انسانها هستند واگذار میکند. اما در زمان غیبت معصومین علیهم السلام، حق حاکمیت جامعه اسلامی به کسی اعطا میشود که یک انسان مومن و مجتهد جامع الشرایط در اصول دینی و اجتماعی و سیاسی باشد و علاوه بر آن یک انسان تقوا پیشه و عادل محسوب شود. بنابراین مردم نمیتوانند هر کسی را به عنوان حاکم مملکت اسلامی خود برگزینند و حق انتخابی که بر مبنای دموکراسی اسلامی دارند، مطلق نیست. یعنی مردم جوامع اسلامی نمیتوانند در انتخابشان چهارچوب و موازین شرعی و اسلامی را زیر پا بگذارند و فردی را به عنوان حاکم مملکت اسلامی خود برگزینند که با اساس دین مبین اسلام و حکومت اسلامی در عناد باشد.
بنابراین مشروعیت انتخاب مردم در حکومتهای اسلامی قرار گرفتن آن انتخاب در چهارچوب شریعت آسمانی اسلام است، به طور مثال مردم نمیتوانند حق انتخاب در احکام صریح خداوند متعال را داشته باشند، چرا که احکام صریح خداوند متعال باید در جامعه اسلامی اجرا شود و حتی اگر جمیع مردم خواهان نفی یا اختیاری شدن آن حکم صریح خداوند را داشته باشد، آن انتخابشان مشروعیت ندارد و از اساس باطل است.
اما در دموکراسی غربی که تنها یک نوع ابزار برای گول زدن مردم کشورهای مسلمان است، حق انتخاب مردم کاملاً آزاد و بیقید و بند است به گونهای که با تمامی ارزشهای دینی و انسانی در تضاد و عناد است. به طور مثال حق انتخاب مردم در پوشش در جهان غرب که نه تنها با ملاکها و معیارهای دینیشان مخالف است بلکه تمام ارزشهای انسانی و اجتماعی را زیر پا میگذارد و حتی آنان را از حیوانات نیز برهنهتر و پستتر نشان میدهد!
بنابراین دموکراسی حقیقی آن دموکراسی است که در کشورهای اسلامی مشاهده میشود که مردم از حق مسلم انتخاب برخوردار هستند اما نه هر انتخابی که مطلق باشد و با تمامی دستورات الهی و اسلامی و تمامی ارزشهای انسانی و اجتماعی در تضاد و عناد باشد.
ولایت فقیه در عصر غیبت، نمونه بارز دموکراسی اسلامی در کشورهای مسلمان است، چرا که مردم مسلمان در کشورهای اسلامی، حق حاکمیت دینی و سیاسی را به هر کسی واگذار نمیکنند، بلکه به مجتهد جامع الشرایطی که بیشترین شباهت را به معصومین علیهم السلام در تقوا پیشگی و عدالت و تحلیل و تدبیر مبانی الهی و مردم محوری و مردم سالاری داشته باشد واگذار میکنند. اما در کشورهای غربی از آنجا که حق انتخاب مردم برای تعیین سرنوشت سیاسی کشورشان کاملاً آزادانه و فاقد هرگونه قید و چهارچوب انسانی و عرفی است، هر شخص فاسد و جنایتکاری میتواند به عنوان حاکم و یا رئیس جمهور توسط مردم برگزیده شود، کما اینکه شاهد هستیم که در کشور آمریکا که انسانهای فاسدی به عنوان رئیس جمهور توسط مردم برگزیده شدند، اشخاصی که بویی از انسانیت نبردند و فساد و ظلم و خونریزی و تجاوز و تعدی تمام وجودشان را فرا گرفته است و همواره خواهان جنگ و غارت و خونریزی هستند. حضرت امام خامنهای حفظه الله که حاکم و رهبر حکومت اسلامی و نایب برحق حضرت مهدی عجل الله هستند، در این مورد میفرمایند:«در مکتب سیاسی امام هویت انسانی هم ارزشمند و دارای کرامت است هم قدرتمند و کارساز است نتیجه ارزشمندی و کرامت داشتن این است که در اداره سرنوشت بشر و یک جامعه آرای مردم باید نقش اساسی ایفا کند لذا مردم سالاری در مکتب سیاسی امام بزرگوار ما که از متن اسلام گرفته شده است مردم سالاری حقیقی است. مثل مردم سالاری آمریکایی و امثال آن شعار و فریب و اغواگری ذهنهای مردم نیست مردم با رای خود با اراده خود با خواست خود و با ایمان خود راه را انتخاب میکنند مسئولان خود را هم انتخاب میکنند، لذا دو ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که امام اصل نظام برآمده از انقلاب را به رای مردم گذاشت شما این را مقایسه کنید با رفتاری که کودتاگران نظامی در دنیا میکنند رفتاری که حکومتهای کمونیستی میکردند و رفتاری که امروز آمریکا میکند! دموکراسی اینها این است نام دموکراسی اغواگری است دموکراسی حتی در کشورهای خودشان هم یک مردم سالاری حقیقی نیست جلوه فروشی به وسیله تبلیغات رنگین و پولهای بیحسابی است که در این راه خرج میکنند لذا آرای مردم گم است. در مکتب سیاسی امام رای مردم به معنای واقعی کلمه تاثیر میگذارد و تعیین کننده است این کرامت و ارزشمندی رای مردم است از طرف دیگر امام با اتکا به قدرت رای مردم معتقد بود که با اراده پولادین مردم میشود در مقابل همه قدرتهای متجاوز جهانی ایستاد. بسیار غافلانه است اگر کسی در داخل جوامع ما و در میان امت اسلامی خیال کند که غربیها باید بیایند به ملتهای ما دموکراسی و مردم سالاری یاد بدهند، ما توقع داریم گویندگان و نویسندگانی که از انصاف برخوردار هستند طوری حرف نزنند و طوری ننویسند که گویی امروز آنها دارند به مردم ما پیام مردم سالاری میدهند! مردم سالاری را امام آورد، مردم سالاری را انقلاب آورد».[۱]
نتیجهگیری: یکی از مهمترین حقوق مردم هر مملکت این است که در تعیین سرنوشت سیاسی کشورشان حق انتخاب داشته باشند، چرا که در غیر این صورت آن نظام و آن حکومت، دیکتاتوری محسوب میشوند. بنابراین در هر مملکتی برای حق سیاست هر حکومتی، مردم سالاری لازم است که با نام دموکراسی شناخته میشود. وجه اشتراک دموکراسی کشور اسلامی و کشورهای غربی در حق انتخاب توسط مردم است. اما وجه افتراق بسیار مهم این دو نوع از دموکراسی، این است که در کشورهای غربی حق انتخاب مردم کاملا آزادانه و بدون در نظر گرفتن چهارچوبها و موازین دینی و انسانی و اجتماعی است، به گونهای که حتی در اجرا شدن احکام صریح خداوند متعال که اجرا شدن آن در مملکت واجب عینی است نیز حق اختیار دارند. اما در کشورهای اسلامی، دموکراسی و مردم سالاری بر این مبنا است که دارای حق مسلم انتخاب در تعیین سرنوشت سیاسی کشورشان هستند، اما نه آن انتخابی که آزادانه و بدون هیچ گونه چهارچوب و موازین شرعی باشد، بلکه از حق انتخابی برخوردارند که در چهارچوب و موازین شریعت آسمانی اسلام باشد و با احکام الهی در تضاد و عناد نباشد.
پی نوشت
[۱] فرمایشات رهبر معظم انقلاب حفظه الله، مورخ: ۱۳۸۳/۳/۱۴