به صورت طبیعی بخشی از مردم در انتخابات شرکت نمیکنند؛ اما برخلاف رسانههای غربی که آن را پیچیده نموده و به گرایشهای سیاسی و ضد حاکمیتی پیوند میزنند، دلیل بخش زیادی از آنها، سیاسی نبوده و صرفاً بر اساس این ذهنیت است که رأی ما تأثیری در سرنوشت افراد ندارد.
علت مهم در شکلگیری طیفی از مردم که معتقد به شرکت در انتخابات نیستند، عمدتاً سیاسی نبوده و به صورت قطع نمیتوان آن را حاصل بیگانگی و دوری از نظام اسلامی دانست؛ به عنوان مثال بخش مهمی از آنها در پاسخ به چرایی عدم حضور در پای صندوقهای رأی، به جای پرداختن به مشروعیت نظام اسلامی یا نفی مقبولیت آن، به گونهای دیگر پاسخ میدهند و اظهار میدارند که رأی آنها تأثیری در سرنوشت آنها نخواهد داشت!
این ذهنیت و تصور ابتدایی متأسفانه در سطح وسیعی گسترده شده و به دلیلی عرفی و عامهپسند برای شرکت نکردن در انتخابات تبدیل شده است که در این ارتباط چند نکته گفتنی است:
نخست: ارتکاز این مسئله در اذهان برخی از مردم، بیشتر نتیجه تکرار و بازگویی این مسئله است. ساده بودن شکل استدلالی آن باعث شیوع یافتن این انگاره در کف جامعه شده است؛ لذا تبیین واقعبینانه و علمی در راستای بطلان چنین فرضیه ذهنی کارساز بوده و پذیرش کارایی رأی نوعاً دچار مقاومت مخاطب نمیشود.
دوم: هر چند چنین ذهنیتی منفی بوده و نمیتوان آن را با دیده مثبت نگریست؛ اما بخشی از این ذهنیت به ساختار اجرایی کشور برمیگردد. مثلاً در انتخابات مجلس شورای اسلامی، هستند کسانی که میپندارند یک نماینده قدرت اجرایی نداشته و صرفاً در مجلس برای مشورت و نظارت حضور دارد. در واقع باید پذیرفت که سایه دولت به عنوان قوه مجریه بر مجلس به عنوان قوه مقننه سنگین است.
در نتیجه برخی به اشتباه معتقدند که زندگی بهتر و تأمین امکانات رفاهی در منطقه زیست آنها به دست کسانی است که نیاز به رأی ندارند و اصولاً کار عمرانی به دست گماشتگان دولت و مدیران محلی است. این در حالی است که مدیریت کلان کشور که حاصل همفکری و تصمیم دولت و مجلس است، در لایههای میانی و انتهایی مدیریت کشور تأثیر مستقیم دارد.
سوم: بسیاری از کسانی که قائل به عدم تأثیرگذاری رأی خود هستند به صورت مطلق چنین قضاوتی نداشته و عمدتاً در میزان و درصد قدرت رأی اختلاف دارند؛ لذا با روشنگری دقیق از درصد بالای قدرت رأی میتوان تصویر واقعیتری از حقیقت رأی در کشورمان به آنان ارائه داد.
چهارم: باید پذیرفت که بخشی از کسانی که به این ذهنیت دامن میزنند، نخبگان و اقشار تحصیل کرده هستند که چرایی آن تحلیل دیگری میطلبد. بخشی از این افراد به علت برآورده نشدن نقطهنظرات خود و کمکاری مدیران در برابر طیف فرهیختگان و جوانان نخبه به چنین باوری قائل شدهاند؛ اما هستند کسانی که به علت نبودن در چرخه قدرت و یا نداشتن مسئولیت در سیستم اداری کشور به چنین چیزی دامن میزنند.