مقایسه میان شهادت شهید حاجقاسم سلیمانی و شهید رئیسی نشان میدهد که ابعاد تحلیلی شهادت رئیس دولت سیزدهم، عمیقتر بوده و با شهادت وی، پیوند بیشتری میان مردم و نظام اسلامی ایجاد شده است.
تشییع میلیونی دو شهید | برای بسیاری از اندیشمندان، پدیدههای اجتماعی اهمیتی ویژه دارند؛ چراکه رویدادهای شکلگرفته در بستر اجتماع، فرصتی فراهم میآورد تا خصوصیات سلولی یک جامعه مورد پایش و واکاوی قرار بگیرد، همانند شهادت حاجقاسم سلیمانی و انبوه سوگواران وی که صحنههایی به یاد ماندنی را خلق کرد.
هرچند برای فریمهای ذهنی جامعهشناسان ایرانی به واسطه تأثیر از فضای روشنفکری معیوبالخلقه، رخداد تشییع میلیونی حاجقاسم، غریب و مبهم بود؛ اما حضور پرشور مردم پیام خود را مخابره و بدون واسطهگری کسانی همانند جامعهشناسان، شهادت حاجقاسم عامل تأثیربخش و یک محرک اجتماعی بیبدیل شناسایی شد.
اکنون نیز با عروج آیتالله رئیسی و همراهان وی، ما طی چند سال گذشته مواجه با دومین پدیده مشابه هستیم که شایستگی لازم را برای بررسی اجتماعی دارد. فضای شکلگرفته در آن، هیجانات روی داده و برانگیختن احساسات مردمی، نقاط پیرامونی این واقعه هستند که بخش عظیمی از مردم را درگیر خود کرده است.
یکی از مسائلی که پس از حادثه آذربایجان، اذهان زیادی را درگیر نموده است، مقایسه میان این دو پدیده شگرف و سنجش ابعاد قابل مقایسه آنان با یکدیگر است. قید «قابل مقایسه» یک تذکر جدی است تا از غلتیدن در مقایسههای بیحاصل و غیرضروری همانند میزان شرکتکنندگان در دو تشییع تاریخی، اجتناب شود؛ چراکه از میان مؤلفههای انبوه برای بررسی و تطبیق، مقایسه عددی و آماری کمفایدهترین مسئلهای است که میتوان به آن پرداخت، تصاویر حضور میلیونی به اندازه کافی گویای مشارکت بالای مردم در هر دو مورد بوده و نیازی بیش از این، برای مشخص ساختن دقیق شمار شرکتکنندگان وجود ندارد.
در یک تصویر کلی از مقایسه میان این دو پدیده، حاجقاسم در بخشی از نظام قرار میگیرد که کمترین اختلاف در مورد ارزشمندی جایگاه آن وجود دارد، سربازی در میدان که بیشترین تلاش را برای تثبیت اقتدار کشور و ارتقای هژمونی ایرانی از خود نشان داد. افزون بر آن این شهید بزرگوار از ورود بدون ملاحظه در جریانهای سیاسی داخل، اجتناب و ضمن حفظ مواضع اصولی خود، با همه گروهها تعاملی مثبت داشت؛ از این رو چه قبل از شهادت و چه پس از آن، مورد احترام جمعی جامعه و نخبگان بود. ایشان اسطوره و نمادی بود که در کاراکتر شخصیتی او یک جاذبه وسیع نهفته شده بود.
اما شهید مظلوم آیتالله رئیسی، در سختترین و شکنندهترین بخش نظام یعنی قوه مجریه مسئولیت داشت، جایی که گروههای سیاسی برای قضاوت در مورد آن، دخالتی حداکثری دارند. رسانه احزاب ناهمسو و رقبای سیاسی، با حجم زیادی، دستاوردها را تخریب میکند. شهید رئیسی، دولتمردی بود که سطح انتظار از وی پس از زده شدن رکوردهای منفی در اقتصاد ایران (در دورههای قبل) به شدت بالا بود. او در جایگاهی قرار گرفته بود که نگاه ملی و فراجناحی به آن، به خاطر برخی عملکردها به پایینترین درجه خود رسید بود.
از این روی شهادت سیدالشهدای خدمت را باید در ابعاد عمیقتری بررسی کرد. او همانند حاجقاسم یک چهره اسطورهای و حماسهآفرین نبود که شهادتش موجب افزونی محبوبیت او در دلها شود، بلکه شهادت دکتر رئیسی، تحولی بود که دلهای بسیاری از جمله کسانی که با موج تخریب وی همراه شده بودند را تکان داد. اشک برای شهید سلیمانی، اشک افتخار بود در حالی که اشکهای ریخته شده برای شهید رئیسی، اشک بر مظلومیت و غربت این شهید بود که نه در میدان رزم، بلکه در میدان خدمت بسی طعنه و تهمت شنیده بود.
در پایان باید گفت که تشییع میلیونی شهید رئیسی که در قامت رئیس یک دولت و یک سیاستمدار صورت گرفت، نشان میدهد مردم ایران باور دارند که هنوز هم در متن سیاست، مسئولانی پاکدست، کارآمد و مردمی وجود دارند.