اهداف دشمنان اسلام از به وجود آوردن شایعه در جامعه

20:52 - 1403/05/25

دشمنان اسلام شایعه سازی در اجتماع را با اهداف خاصی انجام می‌دهند که در این مطلب به بیان آنها می‌پردازیم. 

مقدمه: متاسفانه دشمنان اسلام بارها توانسته‌اند با موج سواری بر روی کمبود اطلاعات و آگاهی‌های مردم ما، شایعاتی را در مورد مسائل بسیار مهم سرزمینمان مطرح سازند و جو جامعه را ملتهب سازند و فتنه به پا کنند. 

یکی از مهمترین اهداف دشمنان اسلام در شایعه پراکنی، از بین بردن اتحاد و به وجود آوردن تفرقه و نفاق در جامعه است. نمونه بارز آن مربوط به دوران اوایل انقلاب اسلامی است. دشمنان اسلام در آن زمان برای به وجود آوردن تفرقه میان شیعه و سنی، چنین شایعه کردند که امام خمینی رحمت الله علیه تنها به دنبال تشکیل یک حکومت شیعه است و به خاطر همین قصد نابودی اهل سنت را دارد! 

در پی این شایعه پراکنی‌های دشمنان، حضرت امام رحمت الله بر موضع وحدت گرایی شان پافشاری کرده و بر اهمیت وحدت میان مسلمانان اعم از شیعه و سنی تاکید بسیاری می‌کردند. چنانچه در یکی از سخنرانی‌های خود فرمودند: «ما با تمام قدرت در برابر دشمنان اسلام ایستاده‌ایم، نه در برابر مسلمانان. ما اهل سنت را برادران خود می‌دانیم و هیچگاه به دنبال تفرقه و اختلاف نیستیم. هدف ما ایجاد وحدت میان تمامی مسلمانان و دفاع از اسلام در برابر دشمنان مشترک است».[۱]

از دیگر اهداف دشمنان اسلام از شایعه پراکنی در جامعه اسلامی، ترور شخصیتی است. یک جمله معروفی است که می‌گوید: «در زمانه ما، کلمه‌ها بیشتر از گلوله‌ها آدم می‌کشند!». این جمله دال بر این است که با شایعه پراکنی در مورد شخص بسیار مهم و تاثیرگذار در اجتماع، می‌توان به راحتی اذهان را علیه او نمود و مردم سطحی نگر را علیه او شوراند. نمونه بارز ترور شخصیتی در دوره حضرت امام علی علیه السلام به وسیله مخالفان آن حضرت انجام شد. آنها در جامعه چنین شایعه کردند که حضرت علی علیه السلام شریک در قتل عثمان است و با همین شایعه پراکنی‌هایشان توانستند فتنه‌های زیادی از جمله جنگ جمل را به وجود آورند. 

آن حضرت در رد این شایعه‌ها و اتهاماتی که علیه او مطرح می‌ساختند بارها اعلام می‌کردند که هیچ نقشی در قتل عثمان نداشته‌اند و می‌فرمودند:«لَوْ أَمَرْتُ بِهِ لَكُنْتُ قَاتِلًا أَوْ نَهَيْتُ عَنْهُ لَكُنْتُ نَاصِراً، غَيْرَ أَنَّ مَنْ نَصَرَهُ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَقُولَ خَذَلَهُ مَنْ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ وَ مَنْ خَذَلَهُ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَقُولَ نَصَرَهُ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي. وَ أَنَا جَامِعٌ لَكُمْ أَمْرَهُ، اسْتَأْثَرَ فَأَسَاءَ الْأَثَرَةَ وَ جَزِعْتُمْ فَأَسَأْتُمُ الْجَزَعَ، وَ لِلَّهِ حُكْمٌ وَاقِعٌ فِي الْمُسْتَأْثِرِ وَ الْجَازِعِ» [۲] «اگر من، به آن (کشتن عثمان) فرمان داده بودم، قاتل محسوب مى شدم و اگر از آن نهى مى کردم، ياور او به شمار مى آمدم (و من نه مى خواستم قاتل او باشم و نه ياور او) امّا کسى که او را يارى کرده، نمى تواند بگويد: «از کسانى که دست از ياريش برداشته اند، بهترم.» و کسى که دست از ياريش برداشته، نمى تواند بگويد: «کسى که او را يارى کرد، از من بهتر بوده است;» (چرا که به هر حال، حاميان او، به يقين افراد بدى بوده اند).

و من جريان کار او را در عبارتى کوتاه و پرمعنا براى شما خلاصه مى کنم: او، استبداد ورزيد، استبداد بسيار بدى و شما ناراحت شديد و واکنش بدى نشان داديد و از حد گذرانديد و خداوند در اين مورد حکمى دارد که درباره مستبدّان و افراط گران جارى مى شود (و هر کدام به سزاى اعمال خود مى رسند)». 

از دیگر اهداف دشمنان در شایعه پراکنی، ایجاد وحشت و به ترس انداختن مردم است. به عبارتی دیگر شایعات در زمان بحران‌ها و خطرات شدت بیشتری از سایر زمان‌ها پیدا می‌کنند، از همین رو گفته‌اند: «اذا وقعت المخاویف کثرت الاراجیف؛ هرگاه خوف و ترس پیش بیاید اراجیف و شایعات زیاد می‌شوند». 

نمونه آن در جنگ احد بود که یکی از جنگجویان کافر به نام عمرو بن قمیه به سوی نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سنگی پرتاب کرد که به سبب آن پیشانی مبارک آن حضرت مجروح شد و دندان و بینی آن حضرت شکست و لب پایین آن حضرت شکافته شد. آن ملعون وقتی که پیامبر را مجروح دید، درصدد کشتن آن حضرت برآمد، در آن لحظه یکی از سرداران جوان و رشید اسلام که شباهت زیادی به پیامبر نیز داشت و نام او مصعب بن عمیر بود، خود را سپر آن حضرت قرار داد و از پیشروی دشمن جلوگیری کرد و در این میان به شهادت رسید. از اونجا که شباهت زیادی به پیامبر داشت، دشمنان اینگونه پنداشتند که پیامبر را کشته‌اند! به خاطر همین با صدای بلند این خبر را اعلام کردند و چنین شایعه به وجود آوردند که ما پیامبر را کشتیم! این شایعه باعث به وجود آمدن وحشت در میان مسلمانان و تضعیف روحیه آنان شد. به سبب همین وحشت و تضعیف روحیه، عده‌ای از مسلمانان آنچنان خود را باختند که از میدان گریختند! اینجا بود که خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ ۚ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا ۗ وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ» [۳] «محمد (ص) فقط فرستاده خداست؛ و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمی‌گردید؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیّت و کفر بازگشت خواهید نمود؟) و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضرری نمی‌زند؛ و خداوند بزودی شاکران (و استقامت‌کنندگان) را پاداش خواهد داد». 

این آیه چنین پیامی داشت که آن دسته از افراد که با خبر کشته شدن پیامبر از میدان نبرد گریختند، افرادی بودند که تنها شخص و وجود جسمانی پیامبر را محور قرار داده بودند، اما از خدای او و پیوند مکتبی او غافل شدند. 

 

پی نوشت

[۱] صحیفه امام، جلد ۱۲، صفحه ۳۴۵

[۲] نهج البلاغه، خطبه ۷۶

[۳] سوره آل عمران، آیه ۱۴۴

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 3 =
*****