با چه دلایلی می‌توان گفت حضرت محمد (ص) بهتر و آخرین پیامبر (ص) است؟

20:01 - 1393/11/18
چکیده: علت ختم نبوت تکامل مردم دوران جاهليت نبوده است تا گفته شود که چنين تکامل و پيشرفتي و تمدن و فرهنگي در کار نبوده، بلکه علت و راز ختم نبوت همان بود که بيان شد که در واقع اسلام باعث و تکامل و پيشرفت جامعه جاهلي شد و آنها را از فقر، ذلت و عقب ماندگي به اوج عزت و پيشرفت فرهنگي و اخلاقي رساند.

به طور کلی این خاتمیت از موضوعاتی است که اثبات آن نیاز به دلیل نقلی دارد و عقل تنها می‌تواند آن را توجیه و درک کند و خود به به تنهایی قادر نیست که بر لزوم آن استدلال کند. بنابراین بهترین راه پرداختن به دلیل نقلی خاتمیت و سپس بررسی درک عقلی آن است.
دلایل خاتمیت پیامبر اسلام (ص) خاتمیت رسول گرامی اسلام دلایل فراوانی دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
1- آیه شریفه «ماکان محمداً ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین»؛ (احزاب/40) «خاتم النبیین» اشاره به این دارد که پیامبر عالی قدر اسلام خاتم پیامبران است و اگر دلیلی جز این آیه شریفه برای اثبات خاتمیت وجود مبارک پیامبر اسلام نبود- در صورتی که ده‌ها دلیل وجود دارد مضمون این آیه کافی و غیرقابل انکار است.
2- دین مقدس اسلام، کامل‌ترین ادیان آسمانی است و از هر نظر، کوچک‌ترین نقصی در آن وجود ندارد و از سوی دیگر هر پیامبری که به رسالت مبعوث می‌شد برای رفع نواقص دین قبلی می‌آمد. پس به قضاوت عقل، احتیاجی به مبعوث شدن پیامبر دیگری نیست. بنابراین نمی‌توان تصور کرد که اگر پیامبر دیگری می‌آمد احکام و برنامه ای می‌آورد که بهتر، یا لااقل، متمم و مکمل دین مقدس اسلام باشد و گواه بر این که این دین مقدس از هر نظر، نقص و کمبودی ندارد آیه 89 سوره نحل است که می‌فرماید: «و نزلنا علیک الکتب تبیاناً لکل شیء؛ ما کتاب (قرآن) را برای تو نازل کرده‌ایم که هر چیزی را برای جهانیان بیان می‌کند.» البته هر چیزی که موجب هدایت و سعادت بشر باشد و او را از دنیا پرستي و مادي گري و... برحذر مي دارد و دومين گواه بر اين موضوع، قسمتي از آيه 38 سوره انعام كه مي فرمايد: «ما فرطنا في الكتاب؛ ما راجع به كتاب (يعني قرآن) هيچ كوتاهي نكرده ايم و اين قرآن، هيچ گونه نقص و كمبودي ندارد.» پس: اين ديني كه كتاب آسمانيش از هر نظر كامل و جوابگوي كليه احتياجات مشروع پيروان خود مي باشد احتياجي به آمدن پيامبر و دين ديگري ندارد.
4- احاديث فراواني از طريق شيعه و اهل سنت در اثبات خاتميت رسول گرامي اسلام نقل شده است كه به يك مورد به عنوان نمونه اي از خروار اشاره مي كنيم: پيامبر عالي قدر اسلام(ص) به علي ابن ابيطالب(ع) مي فرمايد: «انت مني بمنزله هارون من موسي الا انه لانبي بعدي؛ (8) يعني يا علي! تو براي من به منزله هارون هستي براي موسي (چرا كه هارون وصي و خليفه حضرت موسي بود) فقط تفاوتي كه در كار است اين است كه بعد از موسي پيامبر آمد ولي بعد از من پيامبري نخواهد آمد.»(9)؛ (مركز فرهنگ و معارف قرآن)
پي نوشتها :
.1 لسان العرب و قاموس اللغه ، ماده ختم (لخاتم ما يوضع علي الطينه )
.2 طبقات كبري، ج 1، ص 258
.3 تفسير نمونه، ج 17، ص .337
.4 تفسير نمونه، ج 17، ص .338
5- بحارالانوار، ج 1، ص 97، ح.7
.6ر.ك: حضرت آيه الله جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن كريم، (سيره رسول اكرم(ص))، ص 25-.23
7- محسن قرائتي، تفسير نور، ج 7، ص .442
.8 ثقه الاسلام كليني، الكافي (تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365) ج8، ص.107
.9 ر.ك: محمدجواد نجفي خميني، تفسير آسان (تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1318ق) ج16، ص.111
درك عقلاني خاتميت:براي توجيه عقلاني اين سوال لازم است ابتدا علل تجديد نبوت ها را برشماريم تا آنگاه بايد ديد که آن علل در دوران خاتم پيامبران (ص) موجود و فراهم بوده است يا نه؟
1. کامل نبودن اديان قبلي: اولين علت تجديد نبوت ها کامل نبودن اديان قبلي مي تواند باشد. چون بشر اولي در ابتدا راه بوده، قوانين و معارف درخور همان مرحله براي آنها فرستاده شده و در دوره هاي بعد کامل تر شد تا مي رسد به دين اسلام که کاملترين دين و قوانين از طريق قرآن به بشريت عرضه شده است. البته آن هم با بودن امام و امامت در کنار قرآن «اليوم اکملت دينکم» و در حديث هم چنين مي خوانيم که پيامبر اسلام (ص) فرمود: «مثل من در مقايسه با انبياء همانند مردي است که بنايي بسيار زيبا و جالب مي سازد، مردم گرد آن بگردند و بگويند: بنايي زيباتر از اين نيست جز اين که جاي يک خشت آن خالي است و من همان خشت آخرين (دين) مي باشم» (آيت الله مکارم شيرازي و همکاران، تفسير نمونه، دار الکتب الاسلاميه، هشتم، 1370، ج 17، ص 343)
به بيان ديگر پيشرفت زمان و نياز به قوانين جديد براي حل اختلاف و رفع نيازها باعث تجديد نبوت ها مي شد، چنانکه علي (ع) مي فرمايد: «پيامبر را پس از يک دوران فترت بعد از پيامبران گذشته فرستاد. به هنگامي که ميان مذاهب مختلف نزاع درگرفته بود به وسيله او سلسله نبوت را تکميل کرده و وحي را با او ختم نمود» (نهج البلاغه، محمد دشتي، خطبه 133، ص 25)
2. عقب ماندگي مردم: گاهي علت تجديد نبوت ها عقب ماندگي مردم، و عدم توان بهره برداري از شريعت موجود بوده است، چنانچه استاد مطهري (ره) مي گويد: «نياز به وجود انبيايي که از جانب خدا بر او وحي يا القاء و ... مي شود از اين جهت است که راه ديگري براي اين که شريعت ابراهيمي را به مردم تعليم بدهند جز اين که عده اي از افراد بشر از طريق الهام مبعوث شوند نيست، يعني اگر زمان، زماني بود که مردم علم و تمدن مي داشتند و پايه تمدن بالا مي رفت که کتاب ابراهيم و ... نوشته اش ضبط شده و چاپ مي شد و ... و در ميان يک عده از علما و دانشمندان مي بودند، که قادر بودند مردم را به شريعت ابراهيم و ... دعوت بکنند ديگر نيازي به (انبياي تبليغي يعني) افرادي که از طريق الهام اين مأموريت را پيدا کنند نبود» (مرتضي مطهري، خاتميت، قم، انتشارات صدرا، هشتم، 1374، ص 33) 3. تحريف کتب: يکي از علت هاي تجديد نبوت ها و خاتم قرار نگرفتن اديان قبلي، تحريف کتب اديان گذشته بوده، که بشر آن وقت نتوانستند کتبشان را از دسترس محرفين به دور نگه دارند، لهذا مي بينيد هر يک از پيغمبران گذشته با هر کتابي در هر زماني که آمد، کتابش از ميان رفت، بشر چون بالغ و رشيد نبود نتوانست کتاب آسماني خود را حفظ کند. کجاست صحف ابراهيم؟ کجاست تورات واقعي؟ کجاست انجيل واقعي؟ کجاست آن چه بر نوح نازل شد؟ کجاست اوستاي اصلي و تعليمات واقعي زرتشت؟ حالت واقعي بشر در آن دوره عين حالت بچه مکتبي بوده که بعد ازمدتي کتاب خود را تکه تکه نموده و از بين مي برد. (همان، ص 35) از آنچه بيان شد به خوبي روشن گرديد که علت ختم نبوت اين نبوده است که مردم آن زمان کامل بوده اند، تا انتقاد شود که مردم دوران جاهليت از تمدن بويي نبرده اند، بلکه علت اين بود که اديان قبلي کامل نبوده و اين دين کاملترين دين است و مردم زمان پيامبر (ص) هم اين قابليت را پيدا کردند که از آن دين استقبال کنند، و با قبول اسلام داراي عالي ترن فرهنگ و تمدن بشوند (نه اين که دارا بودن) و با تعليمات پيامبر اکرم (ص) در کنار امامت اين قابليت را نيز دارا شدند که از تحريف قرآن و تغيير آن با نسخه برداري هاي فراوان و حافظان بي شمار (البته بالاتر از همه تضمين الهي براي حفظ قرآن) جلوگيري نمايند و بر اثر برخورداري از فصاحت به اين مقدار از قابليت رسيده بودند که قرآن را به خوبي درک کنند.
«وليد» که از قضات عرب آن زمان بود با شنيدن آياتي از اول سوره غافر (يا سوره مؤمن) (چهلمين سوره قرآن)، اولين داوري را درباره قرآن چنين بيان نمود: «من از محمد سخني شنيدم که از سنخ کلام انس و جن نيست. شيريني خاصي دارد و زيبايي مخصوصي شاخسار آن پر ميوه و ريشه هاي آن پر برکت است سخني است برجسته و هيچ سخني از آن برجسته تر نيست» (جعفر سبحاني، فروغ ابديت، قم، نشر عمار، بي تا، ج 1-2، ص 241) پس راز اين که دين اسلام خاتم اديان است اين نيست که مردم عربستان قبل از اسلام کامل بودند و داراي فرهنگ، بلکه با اسلام تکامل يافتند و داراي بهترين فرهنگ شدند، به عنوان نمونه به گفتگوي «جعفر بن ابي طالب» با زمامدار حبشه توجه شود، وقتي نجاشي به جعفر و همراهان گفت: «چرا از آيين نياکان خود دست برداشته ايد و به آيين جديد که نه با دين، تطبيق مي کند و نه با کيش پدران شما، گرويده ايد»؟ جعفر چنين پاسخ داد: «ما گروهي بوديم نادان و بت پرست، از مردار اجتناب نمي کرديم، همواره به گرد کارهاي زشت بوديم، همسايه پيش ما احترام نداشت، ضعيف و افتاده محکوم زورمندان بودند. با خويشاوندان خود به ستيزه و جنگ بر مي خواستيم، روزگاري به اين منوال بوديم، تا اين که يک نفر از ميان ما که سابقه درخشاني در پاکي و درستکاري داشت برخاست و با فرمان خدا ما را به توحيد و يکتا پرستي دعوت نمود و ستايش بتان را نکوهيده شمرد و دستور داد در رد امانت بکوشيم و از ناپاکي ها اجتناب بورزيم و با خويشاوندان و همسايگان خوش رفتاري نمائيم و از خونريزي و آميزش هاي نامشروع و شهادت دروغ و نفله کردن اموال يتيمان و نسبت دادن زنان به کارهاي زشت دور باشيم. به ما دستور داد نماز بخوانيم، روزه بگيريم. ماليات ثروت خود را بپردازيم، ما به او ايمان آورده و به ستايش و پرستش خداي يگانه قيام نموديم و آن چه را حرام شمرده بود حرام شمرده و حلال هاي او را حلال دانستيم. ولي قريش در برابر ما قيام ناجوانمردانه نمودند و روز و شب ما را شکنجه دادند که ما از آئين خود دست برداريم و بار دگر سنگ ها و گل ها را بپرستيم و گرد جنايت و زشتي ها برويم و ما مدت ها در برابر آنها مقاومت نموديم. تا آن که تاب و توان ما تمام شد. براي حفظ آئين خود دست از مال و زندگي شسته، به خاک حبشه پناه آورديم، آوازه دادگري زمامدار حبشه به سان آهن ربا ما را به سوي خود کشانيد ... » (فروغ ابديت، همان، ص 255)
نتيجه اين شد که علت ختم نبوت تکامل مردم دوران جاهليت نبوده است تا گفته شود که چنين تکامل و پيشرفتي و تمدن و فرهنگي در کار نبوده، بلکه علت و راز ختم نبوت همان بود که بيان شد که در واقع اسلام باعث و تکامل و پيشرفت جامعه جاهلي شد و آنها را از فقر، ذلت و عقب ماندگي به اوج عزت و پيشرفت فرهنگي و اخلاقي رساند.
و از طرف ديگر قدرت پاسخگويي به همه نيازها تا آخرالزمان توسط قرآن و مکتب اسلام در کنار امامت باعث خاتميت دين اسلام و ماندگاري آن شده است.
جهت مطالعه بيشتر ر.ک:
- خاتميت، استاد مرتضي مطهري.
- ختم نبوت، استاد مرتضي مطهري.
- خاتميت، جعفر سبحاني، ترجمه رضا استادي.
- تفسير نمونه، ناصر مکارم شيرازي، ج 17، صص 360-336.

بيان حكم الهي و نحوه عمل و سيره رسول اكرم (ص ) است و از پيش خود چيزي را تشريع نمي كنند.
منشأ پيدايش برخي تفاوت ها در كيفيت نماز و وضو، به دو عامل اساسي برمي گردد: 1- دور شدن از عصر حضور پيامبر اكرم (ص ) و پيدايش سؤالات جديد: با رحلت رسول اسلام , دوران دسترسي به كسي كه مبين حكم الهي بود به سر رسيد. با گذشت زمان و دور شدن از عصر نبي اكرم و پيدايش مسائل و سؤالات جديدي در زمينه هاي مختلف (از جمله در زمينه مسائل مربوط به نماز و وضو) اهل سنت - كه راه دسترسي به بيانگر حكم الهي را بسته مي ديدند - براي يافتن پاسخ سؤالات خود, با اجتهاد و سليقه خود به پاسخ آنها پرداختند. اما از ديدگاه شيعه، ائمه معصومين , مفسر و بيانگر حكم الهي بعد از نبي اكرم و بنا به سفارش ايشان بودند. آنان تا حدود 250 سال پس از رحلت نبي اكرم , نيز دسترسي به مبين و مفسر احكام الهي داشتند و ائمه (ع ), آنچه را كه حكم الهي بود تبيين مي كردند; مثلا در مسائلي چون : آيا مي توان با كفش نماز خواند؟ آيا اگر بر روي زمين و محل سجده نمازگزار, چيزي غير از اجزاي زمين (مثل فرش ) فاصله شود, مي توان بر آن سجده كرد يا نه ؟ آيا خواندن سوره هايي كه سجده واجب دارد در قرائت نماز جايز است و..., در حالي كه اهل سنت در اين امور به فهم و رأي خود استناد كرده اند. 2- تغييرات و تشريعاتي كه از سوي خلفا, پس از رحلت رسول اكرم (ص ) صورت گرفت - مانند مسأله تكتف (دست بسته نماز خواندن ), عموما از زمان عمر خليفه دوم مرسوم شد. به عنوان نمونه وقتي اسيران فارس را نزد وي آوردند, آنان مقابل عمر دست بسته ايستادند. وي علت اين عمل را جويا شد, گفتند ما مقابل اميران و بزرگان خود به جهت احترام اين گونه مي ايستيم . عمر از اين نحوه اظهار ادب خوشش آمد و گفت خوب است ما هم در مقابل خداوند در نماز اين گونه بايستيم (مستند العروه الوثقي , آيت الله خويي , ج 4, ص 445 - جواهرالكلام , ج 11, ص 19). در مسأله وضو آمده است كه وضوي همه ي مسلمانان تا خلافت عثمان صورت واحدي داشته و مانند وضوي كنوني شيعه بوده است . اين مسأله با آيه قرآن نيز تطبيق دارد كه مي فرمايد: «وامسحوا برؤوسكم و ارجلكم» (مائده , آيه 6) در اين آيه خداوند امر به مسح سر و پاها نموده است , در حالي كه اهل تسنن پاها را مي شويند, علت تغيير وضو اين بود كه عثمان در اواسط دوران خلافت خود نسبت به چگونگي وضوي پيامبر گرفتار ترديد شد, او سپس وضوي پيامبر را به شكلي كه اكنون در ميان اهل سنت مرسوم است اعلام نمود. اين قضيه مورد مخالفت بسياري از صحابه پيامبر واقع شد, لكن حكومت اموي بنا به اغراض سياسي در نقاط مختلف اسلامي شيوه عثمان را تبليغ كردند و شرايطي به وجود آوردند كه برخي از صحابه جرأت مخالفت با روش دستگاه حاكم را نداشت و در نتيجه اين گونه وضو گرفتن رواج يافت . براي آگاهي بيشتر ر . ك : وضوء النبي من خلال ملابسات التشريع , علي الشهرستاني , نشر مشعر.
علت استفاده از مهر اين است كه: اولاً: بنا بر روايات بسيارى - كه شيعه و سنى نقل نموده‏اند - پيامبر(ص) بر خاك سجده مى‏كردند و در تابستان كه بر اثر هواى عربستان خاك و ماسه‏هاى كف مسجد النبى(ص) بسيار گرم و سوزان مى‏شد، بر حصير سجده مى‏ كردند. ثانيا: عبادت توقيفى است و در اجزا و شرايط آن بايد براساس قول و فعل شارع عمل كرد؛ چنان كه خود پيامبر(ص) نيز فرموده‏اند: «صلّوا كما رأيتمونى اصلى؛ همانطور كه مى‏بينيد من نماز مى‏ خوانم، شما نيز نماز بخوانيد». بنابراين از نظر فقهى بر غير آنچه كه پيامبر(ص) بر آن سجده كرده‏اند، سجده جايز نيست.
ثالثا: اساس سجده، بريدن از دنيا و متعلقات آن و خضوع و خشوع كامل در پيشگاه خدا است و در روايت است كه انسان به خوردنى‏ها و پوشيدنى ‏هاى خود تعلق بسيار دارد. پس بر اين گونه امور سجده روا نيست و جبهه برخاك ساييدن بيشترين كرنش و تواضع و دورى جستن از تعيّنات و تعلقات را در پى دارد.
رابعا: مهر نزد شيعه موضوعيت ندارد؛ بلكه ملاك همان سجده بر خاك است و مهر وسيله‏اى است كه سجده بر خاك را در هر جا و هر مكان سهل و آسان مى‏سازد.
خامسا: عالمان برجسته و عارفان اهل سنت نيز سجده بر خاك را تأكيد كرده ‏اند؛ هم‏چنان كه امام ‏محمد غزالى در كتاب «احياءالعلوم» بر اين مسأله انگشت نهاده است. بنابراين مخالفت برخى از اهل سنت با اين مسأله، از روى ناآگاهى و تعصبات جاهلانه است و از نظر منابع فقهى و عالمان برجسته اهل سنت نيز سجده بر خاك افضل است و اگر اشكالى هست در اين است كه چرا برخلاف سنت پيامبر(ص) اهل سنت بر هر چيزى حتى فرش و... سجده مى‏كنند.
خلاصه کلام آن که شيعه با اعتقاد به ولايت و وصايت ائمه هدي(ع) معتقد است که احکام فقهي مربوط به هر بخشي از زندگي از جمله نماز و وضو با هدايت اهل بيت معصوم رسول گرامي(ع) همان است که تاکنون باقي مانده است، اين مطلب را منابع اهل سنت هم تأييد مي کند. به عنوان مثال ، حذف «حي علي خير العمل» در اذان صبح، دست بستن در حال قيام و قرائت نماز و يا تحريم ازدواج موقت، از اموري که اهل سنت هم قبول دارند که برخلاف سنت رسول خدا(ص) در عصر خلافت خليفه دوم (عمر) و با سليقه او به وجود آمده است. از اين رو بايد گفت، اهل سنت به دليل پشت کردن به امامت امير مؤمنان و فرزندان معصومين(ع) دچار تحريفات جدي در امر عقيده و عمل اسلامي شده اند که در جاي خود براي اهل تحقيق روشن و آشکار است. در اين باره مطالعه کتاب 11 جلدي الغدير مرحوم علامه اميني و يا کتاب «المراجعات» مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدين که به فارسي هم برگردانده شده است (ترجمه محمد جعفر امامي) مفيد خواهد بود.
مهمترين اختلاف ريشه اي ميان دو مذهب شيعه و سني بحث خلافت و امامت است. شيعه و سني در بحث امامت و جانشيني پيامبر(ص) هم از نظر مفهوم(شأن و جايگاه امام) و هم از نظر مصداق با يكديگر اختلاف بنيادين دارند.
ازديدگاه شيعه، نقش امامت كه جانشين پيامبر(ص) است در دو ناحيه ظهور و بروز پيدا مي كند: 1. حكومت و اداره جامعه. 2. مرجعيت ديني: يعني تبيين و تفسير معصومانه آموزه هاي دين در سه بخش عقايد و اخلاق و احكام. امامت از ديدگاه شيعه منصبي است الهي واز اصول دين محسوب مي شود و امام كسي است كه از سوي خداوند و بر زبان نبي اكرم به اين مقام منصوب شده اند. ولي اهل سنت امامت را از فروع دين دانسته و يك مقام ظاهري در حد رياست حكومت مي دانند كه از سوي مردم برگزيده مي شود اما از نظر مصداق جانشين پيامبر(ص) شيعه معتقد است كه به دلايل قرآني، روائي و عقلي، خليفه و امام بلافصل بعد از رسول اكرم(ص)، علي(ع) و فرزندان پاك ايشان هستند. ولي اهل سنت مي گويند جانشينان بعد از پيامبر(ص) به ترتيب: ابوبكر، عمر، عثمان و علي(ع) هستند كه در جاي خود به دلائل دو مذهب بايد پرداخته شود (جهت آگاهي بيشتر به جريان غدير خم كه پيوست مي باشد رجوع كنيد).
دومين اختلاف اساسي ميان شيعه و اهل سنت، تفاوت در زمينه احكام و مسائل عبادي است. در نماز، روزه، حج، خمس و ... اختلافاتي وجود دارد كه ريشه آن به اختلاف در مرجعيت ديني بر مي گردد. شيعه با قرآن، سنت (قول، فعل و تقرير معصوم(ع)) و عقل را جزء منابع دين مي دانند لذا احكام و ساير معارف را از اين منابع به دست مي آورند ولي اهل سنت: قرآن، سنت پيامبر(ص) و قول تمام اصحاب رسول خدا(ص) را جزء منابع دين خود مي دانند چه اصحابي كه مصون از گناه و خطا باشند و چه كساني كه چنين مصونيتي را نداشته باشند. لذا چون منابع تشريعي و قانون گذاري در دو مذهب متفاوت است، احكام و قوانين آن دو نيز با يكديگر اختلاف دارد.
شيعه با اعتقاد به ولايت و وصايت ائمه هدي(ع) معتقد است که احکام فقهي مربوط به هر بخشي از زندگي از جمله نماز و وضو با هدايت اهل بيت معصوم رسول گرامي(ع) همان است که تاکنون باقي مانده است، اين مطلب را منابع اهل سنت هم تأييد مي کند. به عنوان مثال ، حذف «حي علي خير العمل» در اذان صبح، دست بستن در حال قيام و قرائت نماز و يا تحريم ازدواج موقت، از اموري که اهل سنت هم قبول دارند که برخلاف سنت رسول خدا(ص) در عصر خلافت خليفه دوم (عمر) و با سليقه او به وجود آمده است. از اين رو بايد گفت، اهل سنت به دليل پشت کردن به امامت امير مؤمنان و فرزندان معصومين(ع) دچار تحريفات جدي در امر عقيده و عمل اسلامي شده اند که در جاي خود براي اهل تحقيق روشن و آشکار است. در اين باره مطالعه کتاب 11 جلدي الغدير مرحوم علامه اميني و يا کتاب «المراجعات» مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدين که به فارسي هم برگردانده شده است (ترجمه محمد جعفر امامي) مفيد خواهد بود. در مورد دست بسته نماز خواندن و تکتف، چند مطلب بايد توضيح داده شود: 1- تمام مسلمانان - اعم از شيعه و سنى - اتفاق دارند بر اين كه تكتف (دست بسته) واجب نيست. اختلاف در اين است كه آيا مستحب است يا مكروه و يا حرام ، (الفقه على المذاهب الخمسة، محمد جواد مغنيه، ص 109). 2- از ميان چهار گروه فقهى اهل سنت، حنفى‏ها، شافعى‏ها و حنبلى‏ها معتقدند كه اين عمل مستحب است. اما مالكى‏ها معتقدند چنين عملى مستحب نيست؛ بلكه در نمازهاى واجب مستحب است دست‏ها را آزاد بگذارند (يعنى عدم تكتف، مستحب است)، هر چند تكتف جايز است و اشكالى ندارد ، (همان، ص 109 و 110). 3- شيعه معتقد است چنين عملى، از سوى شرع اسلام نيامده است. به همين جهت نه تنها مستحب نيست؛ بلكه مشهور نزد شيعه اين است كه حرام و موجب بطلان نماز است ، (همان، ص 110 - العروة الوثقى مع تعليقات مراجع الشيعه، ج 1، ص 706 - جواهر الكلام، ج 11، ص15). 4- وجه اين اختلاف: شيعه معتقد است كه روايات و احاديث مربوط به كيفيت نماز پيامبر اكرم(ص)، نشان مى‏دهد كه چنين عملى، جزو نماز نبوده و هيچ روايت صحيحى، تكتف را به عنوان عمل مستحبى و سنت نبى اكرم(ص) نقل ننموده است. «تكتف» عملى است كه بعد از نبى اكرم و در دوران خلفا حادث شده است. معروف است، هنگامى كه اسيران فارس را نزد خليفه دوم، عمر آوردند، وى آنها را با دست بسته مشاهده كرد. از علت اين كار سؤال نمود، اسيران گفتند: اين حالت، به عنوان تعظيم و بزرگداشت ملوك، جزء رسوم ما است. عمر از اين حالت اسيران خوشش آمد و دستور داد كه مسلمانان نيز در هنگام نماز چنين حالتى را اتخاذ كنند ، (مستند العروة الوثقى، آيت‏الله‏خويى، ج 4، ص 445 - جواهر الكلام، ج 11، ص 19). بنابراين با قطع نظر از حرمت و بطلان تكتف در نماز، چنين عملى هيچ استنادى به عمل پيامبر اكرم و يا ائمه معصومين(ع) ندارد؛ بلكه به عكس از سوى آنان، از چنين عملى نهى شده است ، (وسائل‏الشيعه، ج 4، باب 15 از ابواب قواطع الصلاة - بحارالانوار، ج 10، ص 277 - مستدرك الوسائل، ج 2، باب 14 از ابواب قواطع الصلاة، ح 2) ازاين‏رو شيعه هيچ وقت دست بسته نماز نمى‏خوانند. 5- چنان كه روشن شد، اهل سنت نيز تكتف را واجب نمى‏دانند و حتى برخى از آنان، آن را مستحب هم نمى‏دانند اما متأسفانه اين عمل در زمان حاضر، آن چنان مورد تأكيد اهل سنت قرار گرفته، كه نشانه و علامت شناخت سنى از غيرسنى شده است. اين وظيفه علماى اهل سنت است كه به سنت و روش نبى اكرم اقتدا كنند. آن حضرت گاهى اوقات اعمال مستحبى را ترك مى‏كردند كه بر مردم مشتبه به واجب نشود. گاهى نماز ظهر و عصر را پشت سر هم مى‏خواندند، گاهى غسل جمعه را ترك مى‏كردند. اين علما، بايد با اقتدا به سنت نبى اكرم(ص) براى عموم اهل سنت بيان كنند كه چنين عملى واجب نيست و نبايد يك امر مستحب، منشأ تفرقه واختلاف ميان مسلمين و گه‏گاه تكفير يكديگر شود.
در باب شفاعت به چند نکته اشاره مي شود: در مباحث عقيدتي شايسته است حساب اهل سنت را از مسلک وهابيت تفکيک نمود. وهابي ها که خود را حنبلي سلفي مي دانند در بسياري از آموزه هاي دين اسلام با اهل سنت اختلاف دارند، از جمله همين مساله شفاعت است. وهابيان طلب شفاعت از کساني را که خداوند براي آنان حق شفاعت قرار داده(مانند پيامبران،صالحان و ملائکه) منع کرده و در خواست شفاعت را کفر دانسته اند. و به همين جهت خون و اموال شفاعت خواهان را مباح شمرده اند. محمد بن عبد الوهاب مي گويد: « اگر مقصود شفاعت خواهان، طلب شفاعت از ملائکه،پيامبران و اولياست - که به واسطه آنها به خدا تقرب جويند - اين همان چيزي است که به واسطه آن خون ها و اموالشان مباح شمرده مي شود». اين گفتار برگرفته از ابن تيميه است که مي گويد: « کساني که پيامبر با آنها جنگيد به جهت همان چيزي است که بيان کرديم و آنها به آن اقرار مي کردند، و نيز قائل بودند که بت ها مدبر چيزي نيستند و پناهشان به بت ها از روي شفاعت خواهي است. از اين رو اگر از صالحان شفاعت بجويد، همان نظر کافران را دارد که مي گفتند: « ما نعبدهم الا ليقربونا الي الله زلفي » زمر آيه 3: ما اين بت ها را نمي پرستيم مگر به جهت اينکه ما را به خداوند نزديک کنند ».1 شيعه معتقد است به لحاظ عقلاني شفاعت هيچ مشکل و ممنوعيت عقلي ندارد و عقل انسان آن را محال نمي شمارد بلکه عقل آنرا تجويز مي کند از طرف ديگر آيات و روايات (بويژه روايات موجود نزد اهل سنت ) دلالت بر جواز وقوع شفاعت دارد: براي آگاهي بيشتر به کتاب «وهابيت مباني فکري و کارنامه عملي - آيت ا... جعفر سبحاني صفحه 283 به بعد - انتشارات موسسه امام صادق قم مراجعه کنيد. 1به نقل از کتاب « رويکرد عقلاني بر باور هاي وهابيت » نجم الدين طبسي - ج1 ص49.
براي مطالعه بيشتر مى ‏توانيد از كتاب‏هاى زير استفاده كنيد. - راه ما، راه و روش پيامبر ما، علامه امينى، ترجمه: موسوى همدانى - شيعه در اسلام، علامه طباطبايى - حق‏ جو و حق‏ شناس (ترجمه المراجعات)، علامه سيد شرف‏ الدين، ترجمه محمد رضا امامى - شب‏هاى پيشاور، سلطان الواعظين شيرازى - همراه با راستگويان، تيجانى سماوى، ترجمه: سيد محمد جواد مهرى - عبداللّه بن سبا، ج 1 - 3، علامه عسكرى - نقش ائمه در احياى دين، ج 1 - 15، علامه عسكرى - يكصد و پنجاه صحابى ساختگى، علامه عسكرى - انديشه‏هاى اسلامى در ديدگاه دو مكتب (ترجمه معالم المدرستين)، ج 1 - 2، علامه عسكرى، ترجمه: دكتر جليل تجليل - شيعه پاسخ مى‏گويد، سيد رضا حسينى نسب - فريب، صالح الوردانى - خاطرات مدرسه، سيد محمد جواد مهرى - سيرى در صحيحين، محمد صادق نجمى - آنگاه هدايت شدم، تيجانى سماوى، ترجمه: سيد محمد جواد مهرى (به پيوست ارسال مي گردد) - اهل سنت واقعى كيست؟، تيجانى سماوى، ترجمه: سيد محمد جواد مهرى - از آگاهان بپرسيد، تيجانى سماوى، ترجمه: سيد محمد جواد مهرى - اهل بيت، كليد مشكل‏ها، تيجانى سماوى، ترجمه: سيد محمد جواد مهرى پيامبر(ص) صاحب شريعت است. بحث شيعه و سني مربوط به بعد از پيامبر(ص) است. شيعه و سني هر دو معتقدند که پيامبر(ص) بايد در بين امت خليفه و جانشين داشته باشد. لکن اختلاف اين دو فرقه در اين است که اهل سنت مي گويند. اين خليفه لازم نيست معصوم باشد و نيز لازم نيست که عالم به جميع احکام شريعت باشد. ولي شيعه معتقد است که جانشين پيامبر بايد از جميع جهات مثل خود پيامبر باشد الا در دريافت وحي. لکن سئوال اين است که شيوه پيامبر(ص) در عمل به شريعت چگونه بوده است آيا مثل شيعيان عمل مي کرده است يا مثل اهل سنت؟به نظر مي رسد که منظور شما هم همين بوده است. شيعه شريعت پيامبر(ص) را از اهل بيت پيامبر(ص) گرفته است. ما نماز را همان گونه مي خوانيم که علي(ع) مي خواند و وضو را همان گونه مي گيريم که علي(ع) مي گرفت. در ساير اعمال شريعت نيز تابع ائمه معصومين(ع) هستيم و آنها احکام را نسل اندر نسل به هم منتقل مي کردند. و بنا به آيه تطهير و آيات ديگر علي(ع) و امام حسن و امام حسين(ع) معصومند. بسياري از علماي اهل سنت نيز اين مطلب را پذيرفته اند. نبابراين شکي نيست که پيامبر مثل شيعه عمل مي کرده است. تاريخ اسلام و کتب روايي خود اهل سنت نيز گواه اين مطلب است. لکن اهل سنت پيامبر را در حد يک مجتهد مي پذيرند. و در مواردي اجتهاد ديگران را بر اجتهاد پيامبر(ص) ترجيح مي دهند. شما براي بحث با اهل سنت محتاج به مطالعه فراواني در تاريخ اسلام هستيد. نيز لازم است که با عقايد شيعه و سني کاملا آشنا باشيد. ولي مع ذلک باز انتظار نداشته باشيد که دوستان سني شما به راحتي تسليم شما شوند. تغيير عقيده مذهبي افراد به اين آساني نيست. علل رواني و اجتماعي فراواني در پذيرش يا عدم پذيرش انسانها دخالت دارد. در حالي که شما در بحث تنها به بعد علمي مطلب مي پردازيد. شما بايد به انگيزه هاي رواني و اجتماعي افراد نيز توجه داشته باشيد. و نيز به رسوبات فرهنگي که از طفوليت در ذهن ناخودآگاه آنها ته نشين شده است. جهت مطالعه بيشتر به منابع زير مراجعه فرماييد- و آنگاه هدايت شدم - اهل سنت واقعي کيست- همراه با راستگويان- از آگاهان بپرسيد- اهل بيت، کليد مشکلها، دکتر تيجاني- شبهاي پيشاور، سلطان الواعظين شيرازي- ترجمه المراجعات، سيد شرف الدين عاملي، مترجم محمدرضا امامي- راه ما راه و روش پيامبر ما، علامه اميني، مترجم موسوي همداني

منبع: نرم افزار پرسمان دانشجویی

کلمات کلیدی: 

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.