گداصفت او نیست که حق را مطالبه میکند، گداصفت اوست که با لطف تو بزرگ شده و اکنون آب از دستش نمیچکد.
ناگهان بانگی برآمد، خواجه مرد و پسر بزرگترش اداره اموال را بر عهده گرفت. روزی برادر کوچکتر نزد او رفت و تقاضای پول کرد. برادر بزرگ با حالتی طلبکارانه گفت: «تو و خواهرمان هم مانند پدر شدهاید و همواره گدایی میکنید؛ البته او برای شما گدایی میکرد و شما برای خودتان. پدر میگفت: «درست است که پس از من، اداره اموال به عهده توست، اما بقیه بچهها هم حق دارند؛ حق بچهها را بده»». او سپس با حالتی از حزن و ناراحتی ادامه داد: «آخر من چه گناهی کردهام که در خانوادهای گداصفت به دنیا آمدهام؟»
رفتار برادر بزرگتر برایتان مسخره آمد؟ به نظرتان او با این طرز تفکر، مرزهای بیمنطقی را جابهجا کرد؟ میگوید مگر میشود کسی این قدر احمق باشد که درخواست پرداخت حق را گدایی بداند؟ ادامه مطلب را بخوانید تا نمونهای دیگر را برایتان شرح دهم.
پدری متمول و سرمایهدار، فرزندان متعددی داشت. دختر و پسر، باهوش و کم استعداد، پرتوان و ناتوان، کوچک و بزرگ و... . او به فرزندانش گفت من اموالم را برای خودم نمیخواهم و آن را در اختیار شما قرار میدهم. هر کدام هرگونه که توانستید از این اموال استفاده کنید و لذت ببرید. اما یک "فقط" وجود دارد. فرزندان گفتند آن "فقط" چیست؟ پدر گفت چون شما با یکدیگر متفاوتید و توانایی جسمی و فکری شما با یکدیگر فرق دارد، هرکدام بیش از نیازش به درآمد رسید، بخش کوچکی از آن اضافه را به خواهر یا برادری بدهد که توانش کمتر است و نتوانسته نیازهایش را برطرف کند. اینگونه من نیز خیالم راحت است که همه فرزندانم حداقلها را دارند. فرزندان نیز پذیرفتند. اما پس از مدتی وقتی خواهری ندار به نزد برادری ثروتمند رفت و گفت به دستوری که پدر داد عمل کن، پاسخ شنید تو نیز مانند پدر گدایی و... .
این پدر، همان خداوند متعال است که زمینش را در اختیار انسان قرار داده و گفته است، به قدر استعدادتان از نعمتهای آن استفاده کنید؛ اما بدانید که استعداد، ظرفیت، توانایی، شرایط محیطی و... شما با یکدیگر فرق دارد. پس هرکدامتان با استفاده از نعمتهایی که من به شما دادهام، به ثروت رسیدید، حال نیازمندان را نیز دریابید. حال در این میان انسان فراموشکار که نمیداند هرچه دارد از آن خداست و حتی اگر تلاشی کرده، آن نیرو نیز از طرف خدا بوده است، میگوید خدای ادیان چه قدر گدایی میکند. او تفکر همان برادر بزرگتر را دارد که حاضر نیست میراث خواهر و برادرش را بدهد و مطالبه حق را گدایی میداند.
خداوند متعال در قرآن کریم بارها اشاره کرده است که تمام آنچه در آسمان و زمین است، از آن خداست.[1] آن شخص که به ثروت رسیده، مانند پسر بزرگتری است که عهدهدار اموال پدر شده است و گرچه طبیعی است که به خاطر زحمتش، حق بیشتری ببرد، اما نباید از دیگران غافل شود؛ چراکه خداوندِ خالق و مالک، روزی نیازمندان را نیز به دست او داده است تا او واسطه رزق شود. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «خداوند متعال برای نیازمندان، حقی را در اموال توانگران قرار داد که نیازشان را تأمین کند».[2]
پس اگر کسی را دیدید که به خمس و زکات و صدقه و ... معترض است و آن را نوعی گدایی میداند، بر حذر باشید که یا ناآگاه است و یا منطقش در حد برادر بزرگ متن ماست.
پینوشت:
[1]. بقره: 255؛ آلعمران: 109؛ یونس: 68.
[2]. کافی، اسلامیه، ج3، ص497.