چکیده:بیدارى غریزه جنسى در نوجوان كشش شهوانى ایجاد مى نماید و بر او واجب است كه از هرگونه تحریك شهوت از راه حرام خود دارى نماید، اما در شرایط كنونى به دلیل كثرت اسباب تحریك جنسى و سهولت دسترسى به آن، نوجوانان تازه بالغ در معرض خطر انحرافات اخلاقى قرار دارند و طبیعى است كه خود نگهدارى كامل بسیار مشكل باشد. راهكار ازدواج نیز كه به فرمایش قرآن كریم وسیله ایجاد آرامش در انسان است، در مورد آنها مطرح نیست؛ چون اكثر كارشناسان بر این اعتقادند كه زمان مناسب براى ازدواج دوران جوانى است و ازدواج را براى نوجوانان تازه بالغ و حتى تازه جوانان حدود 20 سال زود مىدانند، كه لازمه این فكر ایجاد فاصله چندین ساله بین بیدارى غریزه جنسى و ازدواج و در نتیجه سقوط عدهاى از آنان به ورطه انحرافات اخلاقى است.
مقدمه/بیدارى غریزه جنسى در نوجوان كشش شهوانى ایجاد مى نماید و بر او واجب است كه از هرگونه تحریك شهوت از راه حرام خود دارى نماید، اما در شرایط كنونى به دلیل كثرت اسباب تحریك جنسى و سهولت دسترسى به آن، نوجوانان تازه بالغ در معرض خطر انحرافات اخلاقى قرار دارند و طبیعى است كه خود نگهدارى كامل بسیار مشكل باشد. راهكار ازدواج نیز كه به فرمایش قرآن كریم وسیله ایجاد آرامش در انسان[1] است، در مورد آنها مطرح نیست؛ چون اكثر كارشناسان بر این اعتقادند كه زمان مناسب براى ازدواج دوران جوانى است و ازدواج را براى نوجوانان تازه بالغ و حتى تازه جوانان حدود 20 سال زود مىدانند، كه لازمه این فكر ایجاد فاصله چندین ساله بین بیدارى غریزه جنسى و ازدواج و در نتیجه سقوط عدهاى از آنان به ورطه انحرافات اخلاقى است.
سؤال این است كه: آیا دین با وجود تاكیدات فراوان بر ازدواج، چنین فاصله طولانى بین بلوغ و ازدواج را تایید مىنماید؟
به عبارت دیگر: آیا از نظر دین دوران نوجوانى - حتى در شرایط وجود پیامدهاى سوء - زمان مناسبى براى ازدواج نیست و باور عموم در این زمینه صحیح است یا خیر؟ براى پاسخ به این سؤالات، نخست ازدواج بعد از بلوغ از نظر دین مورد بررسى قرار گرفته و در مرحله بعد دلایل كارشناسان و مقدار صحت و مطابقت آن با معیارهاى دینى بررسى مىگردد.
استحباب و مطلوبیت نفسى ازدواج: بر اساس فتواى فقها، ازدواج در حال غیرضرورت، مستحب است و در روایات نیز به محبوب بودن و ارزش ازدواج، فراوان اشاره شده است: قال رسول اللّه: «ما بُنِىَ فِى الْاِسْلامِ بِناءً اَحَبَّ اِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَاَعَزَّ مِنَ التَّزْوِیجِ؛[2] در اسلام، هیچ بنایى ساخته نشده است كه نزد خداى عز و جل، محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.» قال رسول اللّه: «مَنْ اَحَبَّ اَنْ یُلْقِى اللَّهَ طاهِراً مُطَهَّراً فَلْیُلْقِهِ بِزَوْجَةٍ؛[3] هر كس مىخواهد در حالى كه پاك و پاكیزه باشد با خدا دیدار كند، خدا را با همسرى [كه براى خود گرفته است] ملاقات نماید.» قال رسول اللّه: «اَلنِّكاحُ سُنَّتِى فَمَنْ لَمْ یَعْمَلْ بِسُنَّتِى فَلَیْسَ مِنِّى؛[4] ازدواج سنّت من است، هر كس به سنت من عمل نكند از من نیست.»
ضرورت ازدواج
پس از آنكه غریزه در وجود دختر و پسر بیدار شد و به بلوغ رسیدند، ازدواج به دلایل ذیل براى آنها ضرورت دارد:
الف. پاسخگویى به نیاز غریزى
غریزه جنسى همانند میل به آب و غذا و خوابیدن و دیگر تمایلات انسان، پاسخگویى او را مىطلبد. این غریزه در وى كشش جنسى و عاطفى به جنس مخالف را بیدار مىكند، و بهترین راه پاسخگویى، آرامسازى غریزه با ارضاى آن از راه ازدواج است؛ همانند: خوردن، آشامیدن و خوابیدن براى رفع نیاز به آب، غذا و خواب. ممكن است گفته شود: «خویشتن داری بر ازدواج مقدم است»؛ پاسخ این سخن با توجه به دو آیه از قرآن معلوم مىشود. خداوند متعال مى فرماید: «وَ أَنكِحُوا الْأَیَمَى مِنكُمْ وَ الصَّلِحِینَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَآلِكُمْ إِن یَكُونُوا فُقَرَآءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ اللَّهُ وَ سِعٌ عَلِیمٌ * وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»؛[5] «مردان و زنان بىهمسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و كنیزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز مىسازد؛ خداوند گشایش دهنده و آگاه است. و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمىیابند، باید پاكدامنى پیشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز گرداند.» همانگونه كه مشاهده مىشود در آیه اوّل، لزوم اقدام دیگران براى ازدواج مجردان، و در دومین آیه، لزوم عفتورزى آنان در خطاب به خودشان مطرح شده است.» پس طبق این دو آیه در مرحله اوّل، دیگران باید براى ازدواج آنان اقدام كنند و اگر اقدام نكردند و خود فرد مجرد نیز تمكّن نداشت، باید تا وقت ازدواج، عفتورزى كند كه این به معناى تقدم رتبه ازدواج بر خود نگهدارى است؛ یعنى وظیفه اصلى دینى درباره تازه بالغان ازدواج، و دستور دوم خودنگهدارى و عفتورزى است؛ البته در صورتى كه ازدواج ممكن نباشد. براى اثبات این مطلب به روایتى از رسول خدا نیز مى توان اشاره كرد كه فرمودند: «یا مَعْشَرَ الشَّبابِ مَنْ اسْتَطاعَ مِنْكُمْ الْباءَة فَلْیَتَزَوَّجْ، فَاِنَّهُ اَغَضَّ لِلْبَصَر وَاَحْصَنَ لِلْفَرْجِ، وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَلْیَصُم فَاِنَّ الصَّوْمَ لَهُ وَجاء؛[6] اى گروه جوانان! هر كس توانایى ازدواج دارد، ازدواج كند؛ زیرا ازدواج، بهتر چشم را [از نگاه حرام به نوامیس مردم] مىپوشاند و دامان را از آلودگى به گناه حفظ مىكند و هر كس توانایى ندارد، پس روزه بگیرد كه روزه از نیروى جنسى مىكاهد.» در این روایت، ابتدا به ازدواج و سپس به خویشتن داری امر شده است.
ب. بهره گیرى از لذت عاطفى و جنسى
كسى كه مجرد است بر فرض كه بتواند خود را نگاه دارد، مدّتها خود را از بهره گیرى حلال، محروم كرده است.
ج. پیشگیرى از انحرافات اخلاقى
رسول گرامى اسلام در ضمن روایتى[7] - كه متن آن خواهد آمد - فرمود: «وقتى دختران به بلوغ رسیدند باید ازدواج كنند و گرنه احتمال دارد به فساد بیفتند، چون بشر هستند.»این روایت درباره دختران است؛ اما - همانگونه كه خواهد آمد - با توجه به تعلیل آن، شامل پسران نیز مىشود. پس طبق فرمایش رسول خدا به سبب وجود ویژگیهایى كه در آنها است، از فساد و انحراف ایمن نیستند؛ از اینرو ازدواج به عنوان یك عمل پیشگیرانه برایشان ضرورت دارد.همچنین از روایتى كه در بالا نقل شد مىتوان برداشت كرد كه ازدواج براى پیشگیرى از آلودگى چشم و عفت بهتر است؛ چون بعد از امر به ازدواج فرمود: «فَاِنَّهُ اَغَضَّ لِلْبَصَرِ وَاَحْصَنَ لِلْفَرْجِ؛ ازدواج، باعث حفظ چشم و عفت مىشود.»از سوى دیگر، شاید منظور این باشد كه گرچه خودنگهدارى و ایمان و نماز شب و امثال آنها مىتواند در این زمینه كارساز باشد؛ اما ازدواج، بهتر مىتواند این حفظ را انجام دهد.
سن ازدواج
از نگاه دین، سه حكم براى ازدواج وجود دارد:
1. جواز ازدواج: به این معنا كه ازدواج در هیچ زمانى، حتى قبل ا ز بلوغ، حرام نیست.
2. استحباب ازدواج: ازدواج براى كسى كه بالغ است و مىتواند خود را از حرام نگاه دارد، مستحب است.
3. وجوب ازدواج: اگر شخصى مىترسد كه به گناه افتد، به فتواى برخى از فقها[8] و زمانى كه به گناه افتد، به فتواى عدهاى از فقها[9] ازدواج برایش واجب است. سن بلوغ جنسى در پسران و دختران، تحت تأثیر شرایط مختلف، همچون: سرما و گرما، مشاهده صحنههاى مهیّج، رفتار جنسى نامناسب والدین در منزل و... ممكن است تغییر كند؛ اما بهطور معمول، این نوع بلوغ، دگرگونیهایى در فیزیك و رفتار فرد ایجاد مىكند. از جمله این تغییرات، بیدارى قوه جنسى و علاقه به ارتباط با جنس مخالف است كه اتفاقى مهم و تغییرى بزرگ است. همانگونه كه گفته شد از نظر دینى در صورتى كه تازه بالغ به حرام بیفتد، وظیفه واجب او ازدواج است؛ اما در صورتى كه به حرام نمىافتد، راهكار دین براى او ازدواج بعد از بلوغ جنسى است. دلیل بر این مطلب، فرمودههاى خداوند در قرآن و كلمات معصومین: و فتواى فقها است كه در ادامه ذكر مىشود:
1. خداوند متعال درقرآن مى فرماید: «وَ أَنكِحُوا الْأَیَمَى مِنكُمْ وَ الصَّلِحِینَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَآلِكُمْ إِن یَكُونُوا فُقَرَآءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِى وَ اللَّهُ وَ سِعٌ عَلِیمٌ »؛[10] «مردان و زنان بىهمسرِ خود را همسر دهید؛ همچنین غلامان و كنیزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز مىسازد. خداوند، گشایشدهنده و آگاه است.»از آیه شریفه استفاده مىشود كه سن ازدواج از نظر دین بلوغ جنسى است؛ چون در آن امر به اقدام براى ازدواج «ایامى» شده است و «ایامى» طبق لغت عرب، به مردان و زنانى گویند كه همسر ندارند.[11]همچنین بنا به قول عدهاى از علما و لغتدانان، «مرد» به كسى گفته مىشود كه به بلوغ جنسى رسیده است.[12] پس نتیجه، طبق قول این عده، آن است كه منظور از «ایامى» در آیه شریفه، افراد بالغ بىهمسر است و شامل نوجوانان تازه بالغ نیز مىشود. پس آیه دلالت بر لزوم اقدام براى ازدواج آنان نیز دارد و معلوم است كه این به معناى صلاحیت ایشان براى ازدواج است.البته عدهاى از اهل لغت، گرچه معناى بالا را نقل كردهاند؛ اما گفتهاند كه «رجل» مختص افراد بالغ نیست و شامل هر مذكرى مىشود؛[13] ولى این قول، مضر به استدلال نیست؛ چون وقتى یك لفظ چند معنا داشته باشد و قرینه بر یكى از معانى موجود باشد، بر آن معنا حمل مىشود. در اینجا نیز قرینه وجود دارد كه مراد از رجل، «مذكر غیر بالغ» نیست؛ چون بحث در مورد «ایامى» است كه به معناى مرد و زن بىهمسر است و معلوم است كه «بىهمسر» به انسان غیر بالغ گفته نمىشود. پس مراد از «رجل» در اینجا مطلق مذكر نیست؛ بلكه مراد معناى دوم است كه «مذكر بالغ» باشد.
2. رسول خدا مى فرماید: «حَقُّ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ ثَلاثَةٌ: یَحَسِّنُ اِسْمَهُ وَیَعَلِّمُهُ الْكِتابَة وَیُزَوِّجُهُ اِذا بَلَغَ؛[14] از حقوقى كه فرزند بر عهده پدر خود دارد، سه چیز است: اسم نیكو براى او انتخاب كند، نوشتن به وى بیاموزد و وقتى بالغ شد وسایل تزویجش را فراهم كند.»
در این روایت، یكى از حقوق فرزند بر گردن پدر، انجام ازدواج فرزند، بعد از بلوغ ذكر شده است و بلوغ به معناى رسیدن است. طبق كلام دانشمندان علم لغت عربى، وقتى بلوغ درباره انسان به كار رود، به معناى بلوغ جنسى است؛[15] نه بلوغ عاطفى، عقلى، روانى، اجتماعى و... كه بعضى تصور كردهاند. پس روایت شریف سفارش مىكند كه پدر بعد از رسیدن فرزند به بلوغ جنسى، براى ازدواج وى اقدام كند.
3. رسول اكرم فرموده است: «مَنْ بَلَغَ وَلَدُهُ النِّكاحَ وَعِنْدَهُ ما یَنْكِحُهُ فَلَمْ یَنْكِحْهُ ثُمَّ اَحْدَثَ حَدَثاً فَالْاِثْمُ عَلَیْهِ؛[16] هر كس فرزندش به بلوغ نكاح برسد و او هم از نظر مالى بتواند زمینه ازدواجش را فراهم كند، ولى اقدام نكند و فرزندش گرفتار گناه شود، گناه بر او است.»پس زمان مناسب از نظر این روایت «بلوغ نكاح» است؛ یعنى رسیدن به زمان نكاح. نكاح در لغت عرب به معناى آمیزش جنسى است ودر برخى موارد در ازدواج به كار رفته است.[17] نكاح در اینجا به معناى اوّل است؛ چون در كنار بلوغ آمده است و هر وقت در تعبیرات اهل لغت عربى، نكاح در كنار بلوغ بیاید، به معناى آمیزش جنسى است. شاهد بر این امر، آنكه بلوغِ نكاح به معناى بلوغ جنسى در كلمات فقها بسیار به كار رفته است. پس طبق این روایت، زمان مناسب ازدواج، وقتى است كه نوجوان به بلوغ جنسى برسد كه اگر پدر بتواند براى ازدواج او اقدام كند و نكند و او به گناه بیفتد، او نیز گناهكار خواهد بود. از اینرو پدرانى كه فرزندان آنان در نوجوانى به خودارضایى، چشمچرانى و... مبتلا هستند و مىتوانند براى ازدواج آنان اقدام كنند، اما نمىكنند، در گناهان فرزندان خود كه به سبب ازدواج نكردن انجام مىدهند، شریكاند و فرداى قیامت باید پاسخگوى خیل عظیم گناهانى باشند كه فزرند آنان به دلیل سهلانگارى ایشان انجام دادهاند.
4. فرستاده خدا فرمودند: «ما مِنْ شابٍّ تَزَوَّجَ فِى حَداثَةِ سِنِّهِ اِلَّا عَجَّ شَیْطانُهُ یا وَیْلَهُ یا وَیْلَهُ عَصِمَ مِنِّى ثُلُثَىْ دِینِهِ، فَلْیَتَّقِ اللَّهَ الْعَبْدُ فِى الثُّلْثِ الْباقِى؛[18] هیچ جوانى نیست كه در ابتداى سنش ازدواج كند، مگر آنكه شیطانش فریاد برآورد: اى واى! اى واى! دو سوم دینش را از من حفظ كرد. بنابراین بنده باید براى حفظ یك سوم باقیمانده، تقواى خدا را در پیش گیرد.» در این روایت به ازدواج در اوّل جوانى سفارش شده است. شروع جوانى در لسان روایات - بر خلاف الآن كه از 18 سالگى محسوب مىشود - بعد از بلوغ جنسى است. شاهد بر این مطلب، كلام صاحب مجمع البحرین است كه مىگوید: «الشاب من تجاوز البلوغ الى ثلاثین سنة؛[19] جوان كسى است كه از بلوغ گذشته تا سى سالگى.» بنا براین بلوغ جنسى، مرز ورود به جوانى است. همچنین طبق نظر عدهاى ازعلما از جمله صاحب جواهر[20] شروع جوانى از زمان بلوغ است. پس در زمان صدور روایات بین كودكى و جوانى، فاصلهاى به نام نوجوانى نبوده است و هر كودكى كه بالغ مىشد، جوان محسوب مىشد. بر این اساس، منظور از ابتداى جوانى كه نسبت به ازدواج در آن سفارش شده است، بعد از رسیدن به بلوغ جنسى است. البته در این مورد، نظر دیگرى نیز هست كه ابتداى جوانى را از سن 16 یا 17 سالگى دانسته است كه چندان فاصلهاى با سن تقویمى بلوغ - كه 15 سالگى است - ندارد. اگر آن را هم قبول كنیم، سن مورد توصیه در این روایت شریف، به فاصله كمى بعد از بلوغ جنسى است و باز هم با آنچه در حال حاضر گفته مىشود، فاصله زیادى دارد.
5. امام صادق چنین فرمود: «مِنْ سَعادَةِ الْمَرْءِ اَنْ لا تَطْمَثَ اِبْنَتُهُ فِى بَیْتِهِ؛[21] از خوشبختى مرد این است كه دخترش در خانهاش حیض نبیند.» از این روایت استفاده مىشود كه توصیه به ازدواج دختران، حتى قبل از بیدارى جنسى است.
6. خاتم انبیا فرموده است: «اِنَّ الْاَبْكارَ بِمَنْزِلَةِ الثَّمَرِ عَلَى الشَّجَرِ، اِذا اَدْرَكَ ثِمارُها فَلَمْ تَجتَنِ اَفْسَدَتْهُ الشَّمْسُ، وَنَثَرَتْهُ الرِّیاحُ، وَكَذلِكَ الْاَبْكارُ اِذا اَدْرَكْنَ ما یُدْرِكَ النِّساءُ، فَلَیْسَ لَهُنَّ دَواءٌ اِلَّا الْبَعُولَةُ وَاِلَّا لَمْ یُؤْمَنْ عَلَیْهِنَّ الْفَسادَ لِاَنَّهُنَّ بَشَرٌ؛[22] همانا دوشیزگان به منزله میوه بر درخت مىباشند كه چون میوههاى درختان برسد و چیده نشود، خورشید آنها را فاسد و تباه سازد و بادها پراكندهشان كند، همچنین است دختران كه هرگاه به آنچه كه زنان به آن رسیدند ایشان نیز برسند (بالغ و حائض شوند)، براى آنها دارویى جز شوهر كردن نیست و بر ایشان از فساد ایمن نمىتوان شد؛ زیرا آنها بشرند.» طبق فرموده رسول خدا وقتى كه دختران باكره به بلوغ جنسى برسند، تنها درمان آنها ازدواج است؛ چون آنها بشرند و احتمال دارد كه به فساد دچار شوند. با توجه به اینكه در روایت، توصیه به ازدواج بعد از بلوغ با علت آن ذكر شده است، مىتوان گفت این توصیه شامل پسران نیز هست؛ چون علت توصیه به ازدواج دختران، احتمال فساد است كه معمولاً این احتمال درباره پسران بیشتر مىباشد. پس اقدام براى ازدواج پسران نوجوان بعد از بلوغ، بیشتر سزاوار است. نكته جالب توجه در این روایت آن است كه فرمود: «چون بشرند، ایمن از فساد و گناه نیستند»؛ یعنى اگر چه در معرض اسباب تحریك هم نباشند، چون غریزه جنسى در آنها وجود دارد، ایمن از خطا نیستند و ممكن است كه به حرام بیفتند؛ پس بهتر است ازدواج كنند. معناى این سخن، آن است كه اگر در جامعه، اینترنت، ماهواره، فیلمهاى تحریكآمیز، بدحجابى، پوششهاى زننده و... هم وجود نداشته باشد، بهتر است عموم نوجوانان دختر و پسر آن جامعه، بعد از بلوغ جنسى ازدواج كنند تا هرگونه احتمال فساد درباره آنها از بین برود. به این دلیل كه اگر تحریك بیرونى نیز وجود نداشته باشد، تحریك درونى كه ناشى از وجود غریزه جنسى است، آنان را رها نمىكند و ممكن است آنها را به خطر بیندازد، تا چه رسد به اینكه انواع اسباب تحریك، آنان را احاطه كرده باشد، و پدران و مادران با وجود این مطلب، هیچ اقدامى نكنند.
از اینجا معلوم مىشود كه جامعه ما از جهت فكرى چقدر با توصیه حضرت رسول فاصله دارد؛ بهگونهاى كه حتى در چنین شرایطى به جاى اقدام براى ازدواج نوجوانانى كه در معرض خطرند، حتى صلاحیت آنان را نیز براى ازدواج به رسمیت نمىشناسد.
7. به فتواى فقها، ازدواج براى هر كس كه به حرام مىافتد، واجب است. اگر نوجوان بالغ، صلاحیت نداشته باشد، ازدواج نباید براى او واجب باشد. معناى وجوب ازدواج، آن است كه صلاحیت ذاتى در او موجود است و گرنه معنا ندارد كه ازدواج بر كسى كه صلاحیت آن را ندارد واجب باشد؛ مثل اینكه به شخصى كه صلاحیت انجام كارى را ندارد بگویند كه باید این كار را انجام دهى.
تا اینجا یك آیه و پنج روایت و یك فتوا از فقها بررسى شد كه خلاصه آنها به قرار ذیل است:
1. اقدام براى ازدواج مجردان، از جمله نوجوانان تازه بالغ بر دیگران لازم است.
2. ازدواج بعد از بلوغ جنسى فرزند بر گردن پدر است؛
3. گناه نوجوان بعد از بلوغ به گردن پدرى است كه با وجود توان مالى براى ازدواج او اقدام نكرده است؛
4. وقتى كسى در ابتداى ورود به نوجوانى ازدواج مىكند، شیطان فریاد مىزند كه اى واى! دو سوم دینش را حفظ كرد؛
5. مردى كه دخترش قبل از دیدن عادت ماهانه ازدواج كند، سعادتمند است؛
6. ثمره ازدواج نوجوانانِ بالغ، ایمنشدن آنها از فساد است؛
7. وجوب ازدواج در صورت افتادن به حرام، دلیل صلاحیت نوجوانان تازه بالغ براى ازدواج است.
نتیجه اینكه از نظر متون دینى، آغاز سن مناسب براى ازدواج، زمان رسیدن به بلوغ جنسى است.
رشد و صلاحیت ازدواج
آیا از نظر دینى، غیر از بلوغ جنسى، رشد نیز براى صلاحیت ازدواج لازم است؛ به گونه اى كه در صورت نبود آن، نوجوان تازه بالغ نتواند ازدواج كند. شهید مطهرى در كتاب «امدادهاى غیبى در زندگى بشر» به این مطلب پرداخته است و مىگوید: «در فقه و سنت اسلامى، محرز و مسلم است كه براى ازدواج، تنها عقل و بلوغ كافى نیست؛ یعنى یك پسر به صرف آنكه عاقل و بالغ است نمىتواند با دخترى ازدواج كند؛ همچنانكه براى دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سن بلوغ، دلیل كافى براى ازدواج نیست. علاوه بر بلوغ و عقل، رشد لازم است. اگر بخواهیم كلمه رشد را به مفهوم عام آن تعریف كنیم، باید بگوییم: رشد یعنى اینكه انسان، شایستگى و لیاقت اداره و نگهدارى و بهرهبردارى هر یك از سرمایهها و امكانات مادى و یا معنوى را كه به او سپرده مىشود، داشته باشد. مردى كه ازدواج مىكند، خود ازدواج و زن و فرزند و كانون خانوادگى، سرمایههاى زندگى او هستند. شوهر براى زن و زن براى شوهر، حكم سرمایه را دارد. منظور [از رشد درباره ازدواج] تنها رشد جسمانى نیست. منظور، این است كه رشد فكرى و روحى داشته باشد؛ یعنى بفهمند كه ازدواج یعنى چه؟ تشكیل كانون خانوادگى یعنى چه؟ عاقبت این بله گفتن چیست؟ باید بفهمد این بله كه مىگوید، چه تعهدها و چه مسئولیتهایى به عهده او مىگذارد و باید از انجام این مسئولیتها بر آید. رشد، یك امر اكتسابى است؛ یعنى یك امرى است كه چون عاقل هستیم، بالغ هستیم، موظفیم آن را كسب كنیم.»[ 23] طبق سخنان شهید مطهرىرحمه الله علاوه بر بلوغ و عقل، رشد نیز براى ازدواج لازم است. رشد به معناى داشتن شناخت درباره ازدواج و تعهدها و مسئولیتهاى آن، و لیاقت اداره و نگهدارى و بهرهبردارى درست از زندگى است. همچنین میان عقل و رشد، فرق است و رشد بر خلاف عقل كه ذاتى است، كاملاً اكتسابى و قابل آموزش است. تذكر این نكته لازم است كه شهید فرمود: «در فقه و سنت اسلامى، مسلم است كه پسر و دختر بدون رشد، نمىتوانند ازدواج كنند.» ظاهر كلام شهید این است كه فرد غیر رشید، صلاحیت ازدواج ندارد؛ ولى با توجه به اینكه آن را به عنوان نظر شخصى نگفته و جزو مسلمات فقه دانسته است، باید گفت منظور ایشان چیز دیگرى است. شهید مطهرىرحمه الله نمىخواهد بگوید كه راه ازدواج غیررشید بسته است و تا به دست آوردن رشد، حق ازدواج ندارد؛ چون در فقه مسلم است كه غیررشید در صورت نیاز با اذن ولى خود، حق ازدواج دارد؛ به این علت كه اختیار غیررشید با ولى اوست و او بدون اجازه ولىّ، حق ازدواج ندارد؛ نه اینكه به كلى حق ازدواج نداشته باشد. پس شاید مراد آن بزرگوار از این جمله آن است كه غیررشید به تنهایى حق اقدام براى ازدواج ندارد و باید از ولىّ خود اجازه بگیرد.
نتیجه موارد فوق: از نظر دینى براى اینكه فردى بتواند براى ازدواج بهطور مستقل اقدام كند، داشتن رشد لازم است؛ اما در صورت فقدان رشد و نیاز به ازدواج، ولىّ او باید اقدام كند، و یا با توجه به اكتسابى بودن رشد، براى كسب آن آموزش ببیند. از اینرو از نظر دینى، راه بر نوجوانان تازه بالغ نیازمند و در معرض خطر انحرافات اخلاقى، بسته نیست و این وظیفه اولیاى خانه و مدرسه و ارباب رسانه است كه آنها را براى پیدا كردن رشد لازم و تشكیل زندگى آموزش دهند، و در صورت نداشتن رشد كافى، پدران و مادران وظیفه دارند كه با اقدام براى ازدواج فرزندان، آنان را از خطر انحرافات اخلاقى رهایى دهند و بعد از ازدواج با هدایت و حمایت خود، ایشان را براى به دست آوردن رشد و صلاحیت لازم یارى كنند.دین راه ازدواج نوجوان تازه بالغ را نبسته است و اگر والدین این راه را بر او ببندند و او به گناه افتد، در درگاه الهى مسئول خواهند بود.
بلوغ هاى چندگانه
یكى از كارشناسان مىگوید: رشد زمانى حاصل مىشود كه تمامى بلوغها در یك فرد بروز كند و فرایند رشد كامل گردد و تا زمانى كه این بلوغها ایجاد نشده، ازدواج به صلاح نیست. اما باید گفت: از نظر دین در صورت نیاز، حتى اگر فرد نیازمند رشید هم نباشد، نه تنها ازدواج به صلاح است، بلكه واجب نیز مىباشد؛ البته در مورد غیر رشید ولىّ او باید اقدام كند. دلیل صلاحیت فرد نیازمند این است كه ممكن نیست كارى كه صلاح نیست، بر كسى واجب باشد. ازدواج در مورد چنین افرادى علاوه بر شرعى بودن عقلى نیز هست؛ چون عقل مىگوید اگر خانواده بتواند با دخالت خود و كمك به نوجوان در اداره زندگى بعد ازدواج، او را در تشكیل یك زندگى پایدار یارى كند، بهتر است از اینكه براى ازدواجش اقدام نكند و او به انحراف كشیده شود.
صلاحیت ذاتى نوجوانان تازه بالغ
با وجود آنچه گفته شد، بسیارى افراد در اصل آموزشپذیرى نوجوانان تازه بالغ شك دارند و یا حداقل در كوتاه مدت، آن را نمىپذیرند و نمىتوانند باور كنند كه ایشان حتى با آموزش بتوانند در زمان كوتاه، زندگى مستقل پایدار تشكیل دهند. اما دلایل دینى و شواهد تاریخى نشانگر صلاحیت ورود آنان به زندگى مستقل است. آنان بعد از مدت كوتاهى مىتوانند عنان زندگى خود را به دست گیرند و نیاز به گذشت سالیان زیادى، حتى به صورت زندگى در كنار خانواده و یا زندگى غیرمستقل نخواهد بود. در ذیل برخى از دلایل این مدعا را مطرح مىكنیم.
دلایل دینى
الف) خداوند در قرآن مىفرماید: «وَ أَنكِحُوا الْأَیَمَى مِنكُمْ وَ الصَّلِحِینَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَآلِكُمْ إِن یَكُونُوا فُقَرَآءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ اللَّهُ وَ سِعٌ عَلِیمٌ »؛[24] «مردان و زنان بىهمسرِ خود را همسر دهید؛ همچنین غلامان و كنیزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود، آنان را بىنیاز مىسازد؛ خداوند گشایشدهنده و آگاه است.» از این آیه برداشت مىشود كه بین ازدواجِ نوجوانان تازه بالغ و تشكیل زندگى مستقل توسط آنان، فاصله وجود ندارد؛ چون قرآن بعد از امر به اقدام مىفرماید: «اگر فقیر باشند، خدا آنها را بىنیاز مىكند.» لازمه این سخن خداوند این است كه آنها بعد از ازدواج بخواهند زندگى مستقل از والدین تشكیل دهند و به همین سبب نیاز مالى پیدا كنند؛ وگرنه معنا نداشت كه والدین از فقرشان بترسند و خداوند بفرماید كه فقر آنها را برطرف خواهد كرد.
ب) از احكامى همانند اینكه بعد از عقد، نفقه زن بر شوهر واجب است و زن، حق همخوابى دارد؛ یعنى لازم است مرد 4 شب یك بار كنار همسر دائم خود در یك رختخواب بخوابد و زن براى بیرون رفتن از منزل باید از شوهر اجازه بگیرد، معلوم مىشود ازدواج دائم، ملازم با تشكیل زندگى مستقل است و بین ازدواج و تشكیل زندگى، فاصلهاى وجود ندارد. وقتى این مطلب به نظر دین درباره سن ازدواج ضمیمه شود، نتیجه آن صلاحیت ازدواج و ورود به زندگى مستقل بعد از سن بلوغ خواهد بود.
ج) ادعاى عدم صلاحیت نوجوانان براى تشكیل زندگى، با نظریات دینى منافات دارد؛ چون همانگونه كه بهطور مفصل ذكر شد، در متون دینى به ازدواج بعد از بلوغ جنسى توصیه شده است. شكى نیست كه ازدواج در همه عرفها از جمله عرف زمان صدر اسلام، همراه تشكیل زندگى بوده است. پس مىتوان گفت به ازدواج در روایات به این معناى عرفى، توصیه شده است. در نتیجه از نظر گوینده احادیث كه معصومان: هستند، نوجوانان بعد از بلوغ، صلاحیت تشكیل زندگى را دارند وگرنه معنا ندارد به كارى كه توان آن را ندارند توصیه شوند.
شاهد تاریخى
طبق یك پژوهش در سال 1309 ش میانگین سن ازدواج دختران و پسران در تهران به ترتیب 13 و 17 سال بوده است كه به تدریج در حكومت پهلوى به 18 و 22 سال و بالاتر رسیده است.[25]
پس اكثر قریب به اتفاق ازدواجها در زمان سابق، بعد از بلوغ صورت مىگرفته است كه دلیل خوبى بر صلاحیت نوجوانان بالغ براى ازدواج است. اگر تفكر موجود درباره آنان درست بود، باید اكثر ازدواجها از هزاران سال قبل تا حدود هفتاد سال قبل به اختلاف شدید و طلاق منجر مىشد؛ در حالى كه هر چه از قبل مىگویند پایدارى خانواده است، نه گسست آن. اكنون سؤال این است كه اگر پایدارى خانواده در گرو گذشتن سالیانى چند از بلوغ جنسى است، چگونه هزاران سال، ازدواجها بدون آن انجام مىشد و اثر سوء از خود به جا نمىگذاشت، به صورتى كه حتى پایدارى زندگیهاى گذشته مورد غبطه آیندگان نیز شده است؟ این را نیز نمىتوان گفت كه در تمام یا اكثر ازدواجهاى سابق تا سالیان سال، تشكیل زندگى عقب مىافتاد و یا زندگى آنها مستقل نبود. تجربه هزاران ساله ازدواج بعد از بلوغ جنسى، شاهد عملى خوبى بر صحت نداشتنِ باورهاى فعلى است؛ یعنى وقتى هزاران سال ازدواج بعد از بلوغ و به دنبال آن، تشكیل زندگى انجام مىشده و زندگیها نیز پایدار بوده است، این نشاندهنده وجود صلاحیت ذاتى براى ازدواج در نوجوانان بالغ است؛ چون اگر تصورات رایح امروزى در مورد بلوغهاى چندگانه درست بود، باید ازدواجهاى نوجوانى سابق در ابتداى شكلگیرى متلاشى مىشد و این تجربه تلخ باعث مىگردید كه در نسلهاى بعدى منسوخ شود. اگر گفته شود كه در سابق، شرایط غیر از الآن بوده است، پاسخ آن است كه باید در رفع موانع و ایجاد شرایط مناسب كوشید؛ نه اینكه صلاحیت دختران و پسران تازه بالغ را براى ازدواج و تشكیل زندگى انكار كرد. اگر گفته شود، اینكه هزاران سال چطور بوده است را ما نمىدانیم؛ اما این را مىدانیم كه نوجوانان ما هر چند بالغ شدهاند؛ اما كاملاً بچه، بىمسئولیت و متكى به غیر هستند، از مشكلات فرار مىكنند، عقل معاش و زندگى ندارند و در این صورت چطور مىتوان براى ازدواج آنها اقدام كرد؟ پاسخ این است كه از مقایسه توانایى نوجوانان متأهل در طول هزاران سال با ناتوانى نوجوانان بالغ كنونى، روشن مىشود كه بىصلاحیتى آنها در این زمان، ذاتى نیست و در نتیجه، قابل رفع است. پس آنان بهطور ذاتى، قابلیت ازدواج و تشكیل زندگى را دارند؛ اما عواملى باعث شده است كه در این زمان، چنین توانى را نداشته باشند و باید در پى كشف آن عوامل و رفع آنها برآمد. یكى از این عوامل مىتواند نبودن آموزش درباره مهارتهاى زندگى به آنان باشد كه در زمان سابق انجام مىشده است؛ چون در آن زمان خانوادهها با بالغ شدن فرزند، وى را در معرض ازدواج مىدیدند و از اینرو مطالب لازم را به او مىآموختند؛ اما در حال حاضر، چون خانواده، ازدواج فرزند را نزدیك نمىبیند، در آمادهكردن او براى زندگى آینده نیز سعى نمىكند و مهارتهاى زندگى را به او آموزش نمىدهد، و با او همانند بچه برخورد مىكند. آن فرزند نیز رفتار و خلقیات بچهگانه به خود مىگیرد و براى مسئولیتپذیرى و اتكاء به خود و حل مشكلات آماده نمىشود. عملكرد عمومى در هر جامعه پیرو افكار حاكم بر آن است، از اینرو مىتوان گفت: علت عدم آموزش در این زمان، افكار نادرست حاكم مىباشد، كه با نفى ازدواج در سن پایین عملاً بین بلوغ جنسى و ازدواج فاصله زیادى ایجاد كرده است. خانوادهها ازدواج بعد از بلوغ را اصلا قبول ندارند، تا چه رسد به اینكه براى آموزش فرزندان جهت آمادگى براى ازدواج در این سن اقدام كنند، حتى در صورتى كه فرزند تازه بالغ آنان به خاطر عاشق شدن در آستانه ازدواج قرار گیرد در زمینه آموزش وى اقدامى نمىكنند، و اگر در موردى ازدواجى كه به این صورت انجام شده دچار مشكل گردد، همگان آن را به عنوان دلیل بر نادرستى ازدواج بعد از بلوغ ذكر مىكنند، و توجه نمىكنند كه ممكن است مشكل از ناحیه سن نباشد، بلكه از بچه فرض كردن نوجوانان بالغ و عدم آموزش آنان نشأت بگیرد كه آن هم به خاطر افكار خودشان به وجود آمده است. این مثل آن است كه معلم از مطلب درس نداده امتحان بگیرد و بعد از نمره نیاوردن شاگرد، وى را از كلاس اخراج كند. از نظر روانشناسان، بلوغ جنسى براى ازدواج كافى نیست و رسیدن به بلوغهاى عاطفى، روانى، اجتماعى و... نیز لازم است. یكى از كارشناسان در این زمینه مىگوید: بلوغهاى دیگر متوقف بر بلوغ جنسى است و تا بلوغ جنسى به وجود نیاید، ازدواج نیز صورت نمىگیرد. اما باید دانست كه رسیدن به بلوغ جنسى به معناى آمادگى براى ازدواج نیست. گرچه تعداد اندكى از افراد با پیدایش بلوغ، صلاحیت ازدواج نیز در آنها ایجاد مىشود؛ ولى این عده كم هستند. طبق بررسیهاى كارشناسى در علم روانشناسى، بهترین سن براى ازدواج دختران 18 سالگى و براى پسران 22 سالگى مىباشد. این زمان زمانى است كه تقریبا تمام بلوغها ظهور كردهاند و البته این در حالى است كه سن بلوغ دختران بین 11 تا 13 و سن بلوغ پسران بین 14 تا 16 سالگى مىباشد. به هر حال كسانى كه با شروع بلوغ جنسى ازدواج مىكنند دچار مشكل مىشوند.
برخى از بلوغها عبارتند از:
الف) بلوغ عاطفى: دارنده آن داراى صفات زیر است:
1. توانایى مواجهه با ناملایمات و عدم فرار و انداختن تقصیر به گردن دیگران و سعى در حل مشكلات؛
2. توانایى در ایجاد رابطه با دیگران و انجام خدمت متقابل براى آنان؛
3. توانایى درك احساسات دیگران؛
4. پذیرش مسئولیت بر آوردن نیازهاى دیگران در بلند مدت.
ب) بلوغ ذهنى یا عقلى: متشكل از قدرت فهم روابط اشیاء و توانایى فرض و نتیجه گیرى و قدرت استنباط و تمركز و توجه است كه براى حل مشكلات و موانع بر سر راه حیات خانوادگى لازم است.
ج) بلوغ اجتماعى: دارنده آن متكى به خود است و بدون استمداد از دیگران كارهاى خود را انجام مىدهد.
طبق این اظهار نظر، دارنده بلوغهاى چند گانه داراى ویژگیهاى زیر است:
مقابله با مشكلات، مسئولیت پذیرى، قدرت خدمت متقابل نسبت به دیگران، توانایى ذهنى حل مشكلات و اتكاء به خود در انجام كارها و مسئولیتها.
پس كسى كه بلوغهاى چند گانه را دارد، توانایى انجام مسئولیت خانوادگى و تعامل با اطرافیان وحل مشكلات احتمالى را با اتكاء به خود خواهد داشت و در نتیجه زندگى خوب و با آرامشى را به همسر و فرزندان هدیه خواهد كرد.
روان شناسان مىگویند: نوجوان تازه بالغ بدون رسیدن به بلوغها با ازدواج در زندگى دچار مشكل مىشود؛ چون مسئولیت پذیر نیست و اتكا به خود ندارد و از نظر عقلى توان حل مشكل خود را ندارد و از مشكلات فرار مىكند. در نتیجه اگر ازدواج كند، بعد از تشكیل زندگى، توان انجام مسئولیتها و حل مشكلات را ندارد و زندگى او ناپایدار خواهد شد.
نقد و بررسى
در مقابل نظریه روان شناسان، نكتهها و مطالب زیر قابل توجه است:
اولا: از این سخنان معلوم مىشود كه در حقیقت تشكیل زندگى است كه نیاز به انواع بلوغها دارد نه عقد ازدواج، پس اگر ازدواج بعد از بلوغ جنسى انجام شود و دختر و پسر تا زمان به دست آوردن بلوغها در منزل پدرى خود باشند، ازدواج بعد از بلوغ جنسى مشكل ساز نخواهد شد.
علاوه بر اینكه همان گونه كه روان شناسان مىگویند با آموزش نیز مىتوان روند ایجاد بلوغها را تسریع كرد و فاصله زمانى تا رسیدن به بلوغها را كوتاهتر نمود.
ثانیا: تشكیل زندگى پایدار بدون بلوغها نیز ممكن است، به این صورت كه نوجوان بعد از ازدواج و گذشتن دوران عقد تشكیل زندگى دهد، اما نه به صورت مستقل، بلكه خانواده او را در انجام مسئولیتها و حل مشكلات زندگى یارى كند، و با گذشت زمان به تدریج مقدار دخالت خود را كاهش داده و مسئولیت را به خود او واگذار نماید.
پس اگر كسى بدون داشتن تمام یا بعضى از بلوغهاى چندگانه ازدواج كند، تنها در صورتى كه به طور مستقل عمل كند و مورد حمایت فكرى و عملى خانواده قرار نگیرد ممكن است دچار مشكل شود، اما اگر خانواده به او كمك كند و به تدریج با كم كردن كمكها استقلال او را در انجام وظایف و حل مشكلات بیشتر نماید، این دوران به كارگاه عملى آموزش اداره زندگى تبدیل خواهد شد.
این سخن به صواب نزدیكتر است تا اینكه توقع داشته باشیم به صرف بالا رفتن سن و رسیدن به بلوغها، فرد بتواند مسئولیت زندگى خانوادگى را به طور مستقل بپذیرد و آن را به خوبى انجام دهد، چون در سن بالا حتى اگر آموزش هم ببیند نهایتا تئورى است و آموزش پذیرى عملى او بعد از ازدواج در این صورت كمتر خواهد بود؛ چون سن او بالا رفته و خود را مستقل مىبیند و انتقاد پذیرى او كمتر است، بر خلاف ازدواج بعد از بلوغ جنسى با حمایت خانواده كه در آن آموزش تئورى و عملى مؤثر همراه یكدیگرند.
بلوغهاى مورد نظر روان شناسان براى ازدواج به معنى تشكیل زندگى مستقل و بدون كمك دیگران لازم است، اما در صورتى كه عقد ازدواج انجام و تشكیل زندگى و یا زندگى مستقل به گذشت زمان و آموزش مسائل مورد نیاز موكول شود، وجود آنها در وقت ازدواج لازم نیست.
بلوغها در حال ضرورت
تا اینجا مقدار نیاز به بلوغها در حال عادى مورد بررسى قرار گرفت، و اینك سؤال این است كه وقتى نوجوان تازه بالغ در معرض اسباب تحریك قرار گرفته و به خاطر خود نگهدارى دچار فشار و سختى مىشود و یا در معرض خطر انحراف قرار مىگیرد و یا گرفتار انحرافات اخلاقى مىگردد، آیا در این صورت نیز روان شناسان بلوغها را لازم مىدانند؟
از آنچه گفته شد معلوم مىشود كه از نظر آنان تفاوتى میان حالت عادى و ضرورت نمىتواند وجود داشته باشد؛ چون از نظر روان شناسان، كه ایجاد بلوغها را در گرو رسیدن به سن خاصى مثلا 18 در دختران و 22 در پسران مىدانند، ازدواج قبل از رسیدن به بلوغها، باعث خراب شدن زندگى آینده مىشود، و طبیعى است كه در این صورت تفاوتى میان احتمال خطر و عدم آن نباشد، پس هرقدر كه فرد به خاطر خود نگهدارى دچار ناراحتى شود و یا در خطر انحراف باشد و یا به حرام گرفتار گردد، از دیدگاه روان شناسان راهى براى ازدواج او وجود ندارد.
در اینجا جاى این سؤال جدى وجود دارد كه چرا نباید براى یك نوجوان تازه بالغ كه دچار فشار روحى روانى ناشى از خود نگهدارى است، و یا در معرض انحراف مىباشد، و یا به انحرافات اخلاقى مبتلا شده است، راه آرام سازى غرایز وجود داشته باشد.
اگر در پاسخ گفته شود: عدم ازدواج مىتواند مشكل ساز نباشد؛ چون توسط كارشناسان راهكارهاى سلبى و منعى زیادى براى جلوگیرى از تحریك غرایز پیشنهاد مىشود و نوجوانان تازه بالغ مىتوانند بوسیله آن خود را تا زمان ازدواج حفظ كنند و یا اینكه راههایى براى مقاوم سازى آنان در برابر تحریكات ارائه مىگردد، مثل توصیه به انجام كارهاى تربیتى تا در زمان تحریك قادر به حفظ خود بوده و آلوده نشوند.
جواب این است كه: گرچه تمام این راهها در جاى خود مىتواند درست باشد، اما واقعیت آن است كه در حال حاضر راههاى منعى به دلیل هجوم همه جانبه اسباب تحریك، تقریباً كم و یا بىاثر شده است، و كسانى كه اندكى با مسائل و مشكلات نوجوانان درگیرند متوجه این امر هستند.
كار تربیتى نیز در صورتى ثمر بخش است كه به طور صحیح انجام شود. اما اگر چنین كار تربیتى انجام نشد و نوجوان به خاطر اسباب تحریك در معرض انحراف قرار گرفت و یا دچار انحراف شد چه باید كرد؟ و یا اینكه اگر فرد تربیت شده به دلیل مقاومت در برابر هجوم اسباب تحریك در ناراحتى شدید واقع شد و دچار ناراحتیهاى روحى و روانى گردید چه تدبیرى باید اندیشید؟
راهكارى غیر واقع بینانه
آیا روان شناسان فكر نمى كنند كه با تعیین سن براى رسیدن به بلوغها و در نتیجه ایجاد فاصله چندین ساله بین بلوغ جنسى و ازدواج حتى در زمان ضرورت، و عدم پیشنهاد آموزش براى تسریع ایجاد بلوغها و به جاى آن اكتفا به ارائه راهكارهاى سلبى - كه عملا براى بسیارى قابل اجرا نیست - باعث مىشوند كه نوجوان مشكل دار با ناامیدى از یافتن راه حل با سرعت بیشترى به راههاى حرام سوق پیدا كند؟ آیا پاى فشردن بر راهكارى كه بى اثر و ناامید كننده مىباشد، واقع بینانه است؟ البته راهكار این گونه روان شناسان براى نوجوان غربى به دلیل وجود جایگزینى به نام رابطه آزاد، واقع بینانه و قابل انجام است؛ اما به دلیل منع دین از هرگونه رابطه قبل ازدواج، این راهكار در ایران - خصوصا در مورد نوجوانان در معرض اسباب تحریك - كاملا غیر واقع بینانه است؛ چون به معنى صبر چندین ساله بین بلوغ و ازدواج، بدون هرگونه جایگزین است كه در نتیجه آن به سوى یكى از موارد زیر مىروند:
- خود را با سختى فراوان نگاه مىدارند و به پیامدهاى روحى و جسمى آن دچار مىشوند.
- به حرام آلوده شده و دچار ناراحتى و عذاب وجدان مىشوند.
- بعضا دچار دین گریزى و یا تلخ كامى نسبت به دین مىگردند؛ چون تصور مىكنند كه دین براى آنان راهكارى ندارد و تنها بلد است كه آنها را منع كند.
- عدهاى نیز دچار هرزگى مىشوند.
نتیجه اینكه: راهكار لزوم بلوغهاى چندگانه براى ازدواج در فرهنگهایى همانند غرب كه رابطه آزاد قبل ازدواج را درست مىدانند قابل اجرا است؛ اما براى كشور ما - به دلیل منع دین از رابطه آزاد - نه تنها مناسب نیست بلكه مشكل نیز ایجاد مىكند، در صورتى كه اگر چنین منعى وجود نداشت تاخیر ازدواج تا زمان بدست آمدن بلوغها به راحتى ممكن بود. در حقیقت مشكل ناشى از ناسازگارى حرف روان شناسان با منع دین از روابط آزاد است، به این معنى كه در یك جامعه نمىشود هر دو را قبول داشت و با هم اجرا كرد. حل مشكل در گرو آن است كه از بین نظر دین و توصیه روان شناسان یكى انتخاب و بر افكار جامعه حاكم شود، و به عبارت دیگر، یا باید دست از دین برداشت و یا حرف روان شناسان را در این زمینه كنار گذاشت. و معلوم است كه نمىشود دینى را كه انسان به قطع به آن اعتقاد دارد كنار بگذارد و بر خلاف قطعیات عقلى خود عمل كند.
پیامدهاى مثبت ازدواج بعد از بلوغ
ازدواج بعد از بلوغ جنسى، آثار و نتایج زیر را خواهد داشت:
انطباق بیشتر و بهتر اخلاق و رفتار و تمایلات با همسر به دلیل انعطاف شخصیتى: انطباق خواستها و خلقیات و نبود اختلاف در نحوه رفتار و عمل، سبب پایدارى در زندگى زناشویى است؛ یعنى اگر زن و شوهر بتوانند رفتار خود را بر اساس میل یكدیگر تغییر دهند، ریشه بسیارى از اختلافات از بین مىرود و شكى نیست كه امكان تغییر در سنین بعد از بلوغ، بسیار بیشتر است؛ چون شخصیتِ نوجوانِ تازه بالغ، همانند نهالِ نورس، انعطافپذیر است؛ اما هر چه سن بالاتر برود، این انعطاف كمتر مىشود. فرد تازه بالغ، راحتتر مىتواند فكر و عمل خود را براساس خواست همسرش تغییر دهد.
امكان یادگیرى بهتر مهارتهاى زندگى و تصحیح افكار و رفتارهاى نادرست: به دلیل حرفشنوى بیشتر از والدین، امكان یادگیرى مهارتهاى زندگى بیشتر است و حل اختلاف بین زوجین بهتر و سریعتر انجام مىشود؛ چون در این سن، استقلال نظر كمتر است؛ اما اگر فرد در سنین بالاتر ازدواج كند اولاً: سختتر تن به یادگیرى مىدهد و ثانیاً: در صورت بروز اختلاف، انتقادپذیرى كمترى خواهد داشت.
حفظ حیا: كمشدن حیا بر اثر ارتباط با نامحرم مىتواند زمینهساز روابط نادرست بعد از ازدواج باشد. با ازدواج بعد از بلوغ، حیا و عفت حفظ شده و زمینه روابط نادرست بعد از ازدواج از بین مىرود.
-به فعلیت رسیدن قوه مسئولیتپذیرى و اتكاء به خود با تمرین آن در زندگى به كمك خانواده.
-پیشگیرى از سالها خود ارضایى: یكى از عوامل ناتوانى جنسى و ایجاد مشكلات خانوادگى، خودارضایى است كه ممكن است با پایینآوردن آستانه انزال، باعث سرعت انزال در زناشویى و در نتیجه، ناتوانى جنسى و اختلال در زندگى زناشویى شود.
-آرامش روحى و جسمى براى انجام فعالیتهاى علمى و... .
-شادابى، زندهدلى، دورى از عقدههاى جنسى و روحى و افسردگى.
-پر شدن اوقات فراغت دختران و پسران با ازدواج و صرفهجویى در هزینههاى زیادى كه الآن ارگانهاى مربوط براى پر كردن اوقات فراغت آنان هزینه مى كنند.
-به دست آوردن انگیزه براى تلاش و فعالیت.
-جلوگیرى از گرفتارشدن دل دختران و پسران به عشق خیابانى با ازدواج آنها بعد از بلوغ و درگیر شدن دل به عشق همسر.
پیامدهاى منفى تأخیر ازدواج از سن بلوغ
-كمشدن انعطافپذیرى به علت ایجاد ثبات در صفات و شخصیت؛
-كمشدن انتقادپذیرى و امكان یادگیرى مهارتهاى زندگى؛
-ناتوانى جنسى بعد از ازدواج به دلیل انحرافات جنسى قبل از آن؛
-خطرساز بودن دختران و پسران بزرگ ازدواج نكرده در خانواده؛
-عیب گیر شدن در انتخاب با بالا رفتن سن؛
-مكان ابتلا به انحرافات اخلاقى؛
-تزلزل خانواده به دلیل ازدواج بر اثر عشق خیابانى؛
-كمشدن حیا بر اثر ارتباطات آزاد و احتمال ادامهیافتن ارتباطات نامشروع بعد از ازدواج؛
-ناآرامى روحى و روانى، و حواس پرتى براى درس خواندن؛
معضل شدن اوقات فراغت و كشیدهشدن به سمت سرگرمیهاى جنسى.
ازدواج بعد از بلوغ از زبان آمار
طبق آمار سال 1385 مركز آمار ایران، در قبال هفتصد هزار نفر زن ازدواج كرده رده سنى 15 - 19 سال، تقریباً حدود هفت هزار نفر زن مطلقه در همین رده سنى وجود دارد. همچنین در قبال حدود هشتاد هزار مرد متأهل 15 - 19 ساله تقریباً حدود چهار هزار نفر مرد طلاق گرفته وجود دارد. پس طبق آمار در رده سنى 15 - 19 سال در قبال زنان ازدواج كرده، یك درصد زن مطلقه و در قبال مردان ازدواج كرده پنج درصد مرد طلاق گرفته وجود دارد. این آمار در زنان مطلقه، نشانگر آن است كه تعداد زنان طلاق گرفته در این رده سنى بسیار كم است و تفاوت چندانى هم با تعداد مطلقههاى سنین بالاتر ندارد كه به معناى پایدارى ازدواج در این رده سنى است. البته آمار 5 درصدى طلاق در مردان همین رده سنى، نشانگر پایدارى كمتر در این نوع ازدواجها است كه در جاى خود، قابل بررسى است. علاوه بر آنكه آمارها، نشانگر رواج نسبى ازدواج دختران، قبل از جوانى نیز هست؛ چون تعداد زنان شوهردار رده سنى 15 - 19 سال هفصدهزار نفر و تقریباً یك سوم زنان ازدواج كرده داراى سن 20 - 24 سال است كه به معناى رواج نسبى آن در كشور است. این امر، خود دلیل دیگرى بر پایدارى این نوع ازدواجها است؛ چون اگر ازدواج در این رده سنى داراى اختلاف و تزلزل بود، رغبت مردم به آن كم بود و حتى به تدریج در طول زمان نیز تعداد آن كم مى شد؛ در حالى كه طبق آمارهاى رسمى، تعداد این ازدواجها رو به افزایش است.[26] پس لازم است كه خانوادهها به این نوع ازدواج ترغیب شوند؛ چون اگر ازدواج دختران از زمان بلوغ گسترش یابد، بسیارى از نگرانیها، مثل ترس از لطمهخوردن دختران به خاطر روابط دختر و پسر از بین خواهد رفت و سن ازدواج نیز رو به كاهش مىگذارد. با وجود آمارهاى ذكر شده كه حكایت از گسترش و پایدارى این نوع ازدواج دارد، متأسفانه در رسانه ملى به دلیل باورهاى نادرست، ازدواج دختران دبیرستانى به چالش كشیده و رد مىشود. همچنین دختران دبیرستانى ازدواجكرده - به عنوان اینكه تحصیل آنها در مدارس روزانه ممنوع است - از مدرسه اخراج مىشوند؛ در حالى كه طبق مصوبه شوراى عالى آموزش و پرورش در سال 79 آنها مىتوانند در مدارس روزانه ادامه تحصیل دهند. پس لازم است كه نسبت به توقف تبلیغ علیه این نوع ازدواج در صدا و سیما از یك طرف و در مقابل آن پخش مطالب آموزشى و تربیتى براى آمادهسازى دختران دبیرستانى براى ازدواج، و همچنین توقف اخراج غیرقانونى دختران ازدواج كرده از مدارس، از سوى آموزش و پرورش به این دو نهاد دولتى تذكر داده شود. بررسى تفاوت آمارهاى سال 75 و 85، نشانگر بیش از دو برابر شدن تعداد دختران ازدواج كرده بین 15 - 19 سال است.
ایرادها و پاسخها
1. ازدواج بعد از بلوغ به اختلاف شدید منجر مىشود.
پاسخ:
اگر در این نوع ازدواج خانواده اقدام كند و آنها تحت اشراف خانواده باشند، اختلاف ایجاد شده با دخالت والدین و برخورد آمرانه آنان به راحتى حل مىشود؛ چون نوجوانان در این سنین كاملاً منعطف و اطاعتپذیرند و زود تحت تأثیر بزرگترها، اختلاف را كنار مى گذارند.
2. دیده شده است كه این نوع ازدواجها فاصله كمى با طلاق دارد.
پاسخ:
باید بررسى شود كه آیا جدایى در این ازدواجها، واقعاً به دلیل سن پایین بوده و یا عوامل دیگر همانند فقدان آموزش و یا عشق پیش از ازدواج در آن نقش داشته است؛ چون اگر چنین باشد و ازدواج به دلیل اصرار خود آنان و به دلیل عشق آتشین و برخلاف میل والدین صورت گیرد، در این صورت سه مشكل وجود دارد: اوّل: تناسب نداشتن دختر و پسر با هم به دلیل نبود شناخت لازم؛ دوم: نداشتن آمادگى براى تشكیل زندگى به دلیل ندیدن آموزشهاى لازم از سوى والدین به دلیل زود دانستن ازدواج آنان از جانب پدر و مادر، و سوم: حمایت نكردن والدین از زوجینِ كمسن و بىتجربه به دلیل نارضایتى و یا توجه نكردن؛ از اینرو بعد از مدتى كه هیجانات فرو مىنشیند، به جاى اینكه بین آن دو انس ایجاد شود، نداشتن تناسب و ندانستن مهارتهاى زندگى و نبود حمایت والدین، كار خود را مىكند و خود را در قالب اختلاف نشان مىدهد. در نتیجه زندگى آنان به طلاق مىانجامد؛ در صورتى كه اگر والدین از قبل به فكر بودند و فرزند را آماده مىكردند و براى ازدواج هم، سراغ موردى مىرفتند كه با آنها و فرزندشان تناسب و همشأنى داشته باشد، چنین مشكلى پیش نمى آمد.
3. خواستهها و روحیات دختر و پسر در این سنین ناپایدار است و هر روز از كسى خوششان مىآید. چه تضمینى هست كه بعد از مدت كوتاهى پشیمان نشوند؟
پاسخ:ناپایدارى خواستهها و روحیات در رابطه دختر و پسر و اینكه هر روز از یك نفر خوششان مىآید و با او رابطه برقرار مىكنند، مختص به این دوران نیست؛ بلكه در جوانان هم هست و علتش این است كه در دوستى دختر و پسر، ارضاى كامل جسمى همراه با آرامش روحى و روانى وجود ندارد؛ از اینرو همانند انسان گرسنهاى هستند كه هر غذاى لذیذى، شامهشان را تحریك مىكند و به همین علت، هر دم با یكى مىگردند؛ اما ازدواج اینگونه نیست. كسى كه ازدواج مىكند، آرامش روحى و جسمى او مانع از این مىشود كه هر دم از كسى خوشش بیاید. پس ناپایدارى خواستهها در نوجوانى بر ازدواج در این سن، اثر منفى ندارد و شاهد مهم آن آمارهاى سال 85 مركز آمار ایران است كه دلالت بر پایدارى ازدواج در سن نوجوانى دارد.
4. انتخاب در این سنین، فقط از روى هوس است.
پاسخ: این حرف در صورتى درست است كه نوجوان خودش اقدام كند؛ یعنى ابتدا با دخترى آشنا شود و بعد خانواده را به رضایت دادن مجبور كند؛ اما اگر ازدواج با اقدام والدین صورت گیرد، انتخاب، عقلانى خواهد بود، نه هوسآلود.
5. آینده نوجوان روشن نیست. معلوم نیست كه آیا مسئولیتپذیر خواهد بود یا خیر و آیا فردا از زیر بار زندگى شانه خالى خواهد كرد یا نه؟
پاسخ: از دو حال خارج نیست: یا او بالقوه و ذاتاً مسئولیتپذیر است یا خیر. اگر هست كه با كارآموزى عملى دوران ازدواج، این حس، شكوفا خواهد شد، و اگر هم نیست، سالها مجرد ماندن بدون دیدن آموزش عملى، مشكلى را حل نخواهد كرد و هر وقت ازدواج كند، این حالت براى او ایجاد مشكل خواهد كرد.
6. باردارى زودهنگام، سبب ایجاد عوارض منفى در دختران است.
پاسخ: در كتاب سن ازدواج دختران در بخش «نقش سن مادران در باردارى» پس از بحث درباره این مسئله و بررسى نتایج تحقیقات پزشكى انجام شده در داخل و خارج كشور، اینگونه آمده است:نتیجه كلى تحقیقات نشان مىدهد كه سن نوجوانى به تنهایى نمىتواند همه عوارض ناخوشایند حاملگى را در دختران نوجوان ایجاد كند؛ بلكه عوامل دیگرى، همچون: فقر، سوء تغذیه، برخوردار نبودن از مراقبتهاى كافى دوران باردارى، افزایش ناكافى وزن مادر در حاملگى و مصرف سیگار، الكل و داروهاى خاص، در این زمینه تأثیرگذار هستند. پس در شرایط همسان، بین جوانان و افراد بالغ از نظر زایمان و نوزادى، اختلاف چندانى نیست كه با برنامهریزى دقیق و مناسب پزشكى و عاطفى، خطرات احتمالى قابل رفع خواهد بود.[1]
7. جوّ جامعه چنین ازدواجى را نمىپذیرد و به آن به دیده تحقیر مىنگرد.
پاسخ: وقتى كارى درست است، نباید به دلیل دید منفى مردمى، آن را تعطیل كرد. دید تحقیرآمیز در این مسئله به دلیل ندانستن فواید و تصور خرابشدن زندگى آنان است كه با زیاد شدن این نوع ازدواج از بین خواهد رفت.
8. خانوادهها توان تأمین خرج فرزندان بدون شغل و مسكن خود را ندارند.
پاسخ:
اوّلاً: اینطور نیست كه همه خانوادهها توان كمك به فرزندان را براى تشكیل زندگى مستقل نداشته باشند؛
ثانیاً: عروس و داماد مىتوانند تا زمان استقلال، همانند دیگر اعضاى خانواده در منزل پدر عروس یا داماد زندگى كنند؛
ثالثاً: هر یك از عروس و داماد مىتوانند در منزل پدر خود بوده و فقط با یكدیگر ملاقات داشته باشند.
9. هدف اصلى از ازدواج، رسیدن به كمال است، نه داشتن رابطه جنسى؛ در صورتى كه هدف از ازدواج بعد از بلوغ جنسى، رفع نیاز جنسى است.
پاسخ: ازدواج فواید فراوانى دارد كه مىتواند در افراد مختلف، ایجاد انگیزه كند؛ به عنوان مثال: سر و سامان گرفتن، كمال نفس و...؛ اما انگیزه غالب، نیاز جنسى در پسران و نیاز عاطفى در دختران است؛ همانند غذایى كه انسان مىخورد و داراى مواد مختلفى از ویتامینها، پروتئینها و... است؛ اما اگر بگوییم كه براى ویتامین غذا بخور، كمتر كسى سراغ غذا مىرود؛ بلكه براى برطرف كردن گرسنگى مىخورد و در كنار آن نیازهاى بدن او نیز رفع مىشود. اینجا هم همین است. اگر احساس عاطفى و جنسى از انسانها گرفته شود، كمتر كسى به سبب كاركردهاى دیگر، به ازدواج تن مىدهد. از اینرو كسانى كه نیازهاى جنسى خود را بعد از بلوغ جنسى از جاى دیگر ارضا مىكنند، كمتر و دیرتر ازدواج مى كنند؛ مگر براى ارضاى نیاز عاطفى، همانند جوانان غربى كه در سنین بالا براى ارضاى عاطفى، همسر اختیار مىكنند؛ اما این كار براى یك انسان دیندار كه نیازهاى خود را فقط از راه حلال ارضا مىكند، ممكن نیست.
10. ازدواج تازه بالغان هر چند خوب باشد، براى فرزندان ما خوب نیست؛ چون از نظر دینى و رفتارى مشكلى ندارند و بلكه اصلاً در فكر و حال و هواى این مطالب نیستند.
پاسخ:
اولاً: خوببودن در خانه و نزد والدین، دلیل بر بىمشكلى نیست؛ چون نوجوان اگر به انحراف هم كشیده شده باشد، در خانه بروز نخواهد داد. كاملاً ممكن است كه فرزند، بدون اطلاع از خطر انحراف، با دیدن عكس و فیلم از طرق گوناگون مثل: موبایل و كافى نت و یا برخورد با جنس مخالف و القاى دوستان ناباب، به راه نادرست كشیده شود و آبروى خانوادگى را به خطر اندازد؛ ولى در عین حال، والدینش بىخبر باشند؛
ثانیاً: مىگوییم فرزندان شما اهل كار خلاف نیستند؛ اما بدانید كه بیدار شدن غریزه، خود از اسباب ورود به حال و هواى این مطالب است؛ چون حتى اگر در معرض اسباب تحریك هم قرار نگیرند، از فساد و گناه ایمن نیستند؛ ازاینرو والدین نباید با اطمینان حرف بزنند؛ بلكه با توجه به وجود اسباب تحریك باید گفت احتمال توجه آنها به این مطالب بسیار كم است؛
ثالثاً: اگر قبول كنیم كه به هیچوجه در این حال و هواها نیستند، باز هم بدون ازدواج ضرر كردهاند؛ چون چند سال از ثمرات نشاطآور و شادىبخش ارتباط حلال با جنس مخالف محروم شدهاند.
11. ازدواج در نوجوانى باعث حواسپرتى و در نتیجه افت تحصیلى است.
پاسخ:
اولاً: این ایراد در صورتى وارد است كه با عدم ازدواج، حواسپرتى و دلمشغولىِ ایجادكننده افت تحصیلى وجود نداشته باشد؛ اما در شرایط كنونى، عوامل حواسپرتى به شدت فعال است؛ هر چند والدین متوجه آن نباشند؛ چون وجود غرایز از یك طرف و دامن زدهشدن به آن با اسباب تحریك و برخورد با جنس مخالف و دیدن مسائل عاطفى در فیلمها و... دلمشغولى زیادى ایجاد مىكند كه معمولاً والدین از آن بىخبرند؛
ثانیاً: در صورت ازدواج، افت تحصیلى، بعد از مدت كوتاهى رفع مى شود؛ اما در صورت عدم ازدواج به سبب وجود تحریك بىارضا، مشكل تا زمان ازدواج وجود دارد؛
ثالثاً: اگر ازدواج، افت تحصیلى ایجاد مىكند؛ در صورتى كه در دوران دانشجویى هم ازدواج كند باز این اتفاق مىافتد. پس حال كه قرار است به هر حال افت تحصیلى داشته باشد، چه بهتر كه ازدواج در دوران دبیرستان باشد كه این همه سال هم محرومیت نكشد؛
رابعاً: اگر كسى اهل درس خواندن باشد با ازدواج نیز ادامه خواهد داد؛ همانند افرادى كه متأهلاند و حتى بچه هم دارند؛ اما با موفقیت، ادامه تحصیل مىدهند؛
خامساً: اگر ازدواج افت تحصیلى ایجاد مىكند، ادامه تحصیل، بدون ازدواج نیز ممكن است به قیمت فداشدن ازدواج تمام شود؛ همانند اینكه بعضى از دختران به دلیل درس خواندن به خواستگارها جواب رد مىدهند؛ اما بعد از فارغالتحصیل شدن، به دلایلى همچون نبود فرد همشأن از نظر تحصیلات، یا بالا رفتن سن و یا... دیر ازدواج مىكنند و یا اصلاً موفق به ازدواج نمىشوند.
12. خود نوجوانها هم راضى به ازدواج در این سن نیستند و با آن مخالفاند.
پاسخ: علت مخالفت نوجوانها و راضىنبودن آنها به این امر، ناشى از این است كه تمام اطرافیان آنان اعم از: والدین، معلمان، مربیان، روان شناسان و حتى بسیارى از روحانیان، همگى صلاحیت ازدواج نوجوانان را رد مىكنند. وقتى چنین است، توقع هرگونه موافقت نادرست است.
13. در نهایت، هر كسى ازدواج خواهد كرد و دیر یا زود بودنش اهمیتى ندارد.
پاسخ: این حرف درست نیست؛ زیرا فرد مجردى كه نیاز غریزى دارد، یا باید خود را حفظ كند یا غریزه را ارضا كند. اگر بخواهد خود را حفظ كند، فشار عصبى و روانى زیادى براى او ایجاد مىشود و چه بسا باعث دینگریزى وى نیز خواهد شد. ممكن است بگوید خداوند، غریزه جنسى را در وجود من قرار داده و آن را در نوجوانى بیدار كرده است؛ ولى اكنون ازدواج نیز براى من صلاح نیست. پس چرا خداوند با بستن همه راههاى دیگر از جمله: رابطه، استمنا و... راه را بر من بسته است؛ از اینرو ممكن است داراى ذهنى شبههناك درباره دین شود. اگر هم بخواهد خود را ارضا كند یا باید به خودارضایى روى آورد كه این عمل برخى مشكلات جنسى را براى او ایجاد خواهد كرد و یا باید با ارتباط آزاد با جنس مخالف، مشكل را حل كند كه دچار بىبند و بارى و تنوعطلبى مىشود و دیگر بعد از ازدواج نمىتواند به همسرش قانع باشد. و اگر به انحرافات گوناگون دیگر، مثل: همجنسگرایى و... گرفتار شود كه دیگر هیچ. پس معلوم مىشود كه دیر شدن ازدواج خسارات بسیارى دارد.
14. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیهم السلام: هم در سن بالا ازدواج كردهاند.
پاسخ:
اولاً: آنها به دلیل داشتن مقام عصمت با دیر ازدواجكردن نه تنها به گناه نمىافتادند؛ بلكه فكر گناه هم به ذهنشان خطور نمىكرد؛ در حالى كه مردم عادى، مصون از گناه نیستند و احتمال به حرام افتادن در آنها زیاد است.
ثانیاً: باید گفت ازدواج آنها در سن بالا به سبب مصالحى بوده است كه ما آن مصالح را نمىدانیم و یا علت خاص دیگرى داشته است، وگرنه مگر ممكن است با این همه تأكید و تحریض درباره ازدواج در عنفوان جوانى، خود آنان بىدلیل، این كار را ترك كنند.
ثالثاً: نمونههاى فراوانى از ایشان سراغ داریم كه مقدمات ازدواج را در سنین پایین براى فرزندان خود فراهم كردهاند؛ مثلاً خود پیامبر9 دخترشان را در سنین پایین به ازدواج امیر مؤمنان7 درآوردند.
15. اگر نوجوان در برابر غریزه جنسى صبر كند، بر اثر مبارزه با نفس، روح او ساخته مىشود.
پاسخ:
اولاً: تعداد نوجوانهایى كه مىخواهندو مىتوانند صبر كنند زیاد نیست. پس حكم به صبر نمىتواند همگانى باشد؛ چون همه انسانها در یك سطح نیستند.
ثانیاً: چرا باید صبر كنند و از عشقورزى حلال با جنس مخالف محروم شوند؟ مگر دین براى به سختى انداختن آنها آمده است؟ مگر خدا با آنها دشمن است كه به آنان این كشش قوى را بدهد و بعد هم بگوید ده سالى صبر كنید؟
یكى از علتهاى دینگریزى همین سختگیریهاى بىموردى است كه مردم به نام دین انجام مىدهند و نوجوان احساس مىكند كه دین براى این دوره (بین بلوغ جنسى و ازدواج) راهى ندارد؛ در حالى كه دین، راه حل را ازدواج بعد از بلوغ جنسى مىداند؛ بلكه در صورتى كه كسى به گناه بیفتد، دین، ازدواج را واجب مىداند. این حرفها شبیه به سخنان انسان سیرى است كه از گرسنه خبر ندارد. با این سخنان نمىشود گرسنه را آرام كرد.
ثالثاً: قبلاً گفته شد كه طبق فرمایش قرآن، ازدواج بر «خودنگهدارى» مقدم است و دستور عفتورزى، مخصوص حالتى است كه ازدواج امكان نداشته باشد. پس اینكه عدهاى مىگویند نوجوان باید صبر كند تا روح او ساخته شود، ساخته ذهن آنها است و گرنه دین چنین چیزى را در مرحله اوّل از انسان مجرد نخواسته است.
16. به جاى بحث درباره ازدواج باید از راههاى دیگر مثل پركردن اوقات فراغت، مأنوس كردن با معنویات، ایجاد انواع سرگرمیها و تفریحات سالم و... نیاز نوجوان تازه بالغ را پاسخ داد تا زمانى كه به رشد كافى براى ازدواج برسد.
پاسخ: مشغول شدن به سرگرمیهاى دیگر، ممكن است باعث شود حواس آدم گرسنه بهطور موقت پرت شود و یادش برود كه گرسنه است؛ اما این كار، او را سیر نمىكند و تازه وقتى بوى غذا بیاید، دیگر بازى هم نمىتواند كارساز باشد. آیا انصاف است كه به آدم مریض به جاى دوا دادن (در صورتى كه دردش دوا دارد) فقط آمپول مسكن بزنیم تا احساس درد نكند؟ اگر یكى بگوید: حالا او نمىفهمید، تو وجدانت كجا رفته بود، چه جوابى مىدهیم؟
پایان
منابع و مآخذ
[1]. قرآن كریم در سوره روم آیه 21 مىفرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها»؛ «از نشانههاى پروردگار آن است كه از جنس خودتان همسرانى براى شما آفرید، تا در كنار آنها آرامش بیابید.»
[2]. بحار الانوار، ج 100، ص 222، ح 40.
[3]. همان، ج 103، ص 225.
[4]. كنز العمال، ج16، ص272.
[5]. نور/32 و 33.
[6]. تحریر الاحكام، ج 3، ص 413 و 414.
[7]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 61.
[8]. توضیح المسائل 13 مرجع، ج 2، ص 493.
[9]. همان.
[10]. نور/32 و 33.
[11]. مجمع البحرین، ج 1، ص 140.
[12]. همان، ج 2، ص 153؛ جواهر الكلام، ج 26، ص 5.
[13]. تاج العروس، ج 14، ص 262 و 263.
[14]. وسائل الشیعه، ج 21، ص 482.
[15]. الف) بلغ الغلام: احتلم كأنّه بلغ وقت الكتاب علیه والتكلیف، وكذلك بلغت الجاریة: لسان العرب، ج 8، ص 420.ب) بلغ الصبى بلوغاً من باب قعد: احتلم ولزمه التكلیف، فهو بالغ والجاریة بالغ: مجمع البحرین، ج 1، ص 243.
[16]. كنز العمال، ج 16، ص 442، ح 453372.
[17]. الف) النكاح: الوطىء، وقد یكون العقد: صحاح، ج 1، ص 413.ب) النكاح بالكسر فى كلام العرب (الوطىء) فى الاصل (و) قیل هو (العقد له) وهو التزویج لانّه سبب للوطىء المباح: تاج العروس، ج 2، ص 242.
[18]. میزان الحكمة، ج 5، ص 2250، ح 7806.
[19]. مجمع البحرین، ج 2، ص 569.
[20]. جواهر الكلام، ج 26، ص 5.
[21]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 61.
[22]. همان.
[23]. امدادهاى غیبى در زندگى بشر، ص 100 - 102 و 128 - 130.
[24]. نور/32.
[25]. نشریه زنان، ش 11، مقاله آقاى محمود شهابى.
[26]. سن ازدواج دختران، ص 241 و 242.
نظرات
بهتربن سن ازدواج؟؟
من الان 30سالمه
10سال پیش بهترین سن برای ازدواج من بود
اما خواستگاری نبود و همینطور سالهای پس از اون موارد نامناسبی که قسمت هم نشد
سن ازدواج در زندگی من بیمعناست
چون روزگار شرط ازدواج امثال منو منوط ب رسیدن سن خاصی نکرد . ما منتظریم ببینیم کی قسمت سراغمون میاد
حکم ازدواجي که هيچگونه بهره جنسي و عاطفي رو نصيب يکي ياطرفين نکندچيست؟آياشيطان به راحتي به مقصودخويش نمي رسد؟والديني که باتوجه به احاديث چنيني سعي برمزدوج کردن به هرنحوي خصوصابراي دخترانشان دارند،چه زندگي درانتظارچنين زوجهايي خواهدبود
در وبلاگ بنده بخوانید:
ایرانیان و اهل بیت علیهم السّلام(دست رد دیگر بر سینه کسانی که می گویند ایرانیان با زور شمشیر مسلمان شدند!)
.
.
آیا جهان سوم بودن ایران به خاطر حمله اعراب در 1400 سال پیش است؟؟؟
در جامعه ای که دختر را به خاطر ازدواج کردن از تحصیل محروم می کنند (و یا با جدا کردن از دوستانش،(به بهانه های واهی حال آنکه دوستانش از خودش نسبت به او در این مسائل وارد تر هستند) به مدارس احمقانه ای می فرستند که کسی حاضر نیست آنجا برود)، پسران را با سربازی اجباری دقیقا راس سن بلوغ از ازدواج آسان محروم می دارند، جامعه ای که قانون گذاران آن چنین تفکر بسته ای دارند، مردمی دارد که حاضرند آپارتمان هایشان سال ها خاک بخورد و بپوسد ولی به یک زوج جوان به کرایه ارزان ندهند، به جایش در اغلب رسانه هایش تشویق به فساد و فحشا کند و دوست دختر و پسر را به جای ازدواج یا صیغه امری عادی تلقی کند (که به واقعیت هم پیوسته است) سخنان شما درباره این جامعه، غیرممکن به نظر می رسد.
چنین جامعه ای از نظر من، هر چه بکشد حقش خواهد بود....
سلام.از نظر طبیعی 20 سالگی اما از نظر اجتماع و خانواده های امروز 75 سالگی.موفق باشین