اولین شهید تقابل غرب استعماگر با اسلامِ ضد استبداد، شیخ فضلالله بود و در این معرکه، جهالت عوام و خیانت خواص موجب شد که غرب، نقش غربزدگى را همچون داغى بر پيشانى ما بزند.
28تیر 1285 تحصن مشروطه خواهان در سفارت انگليس آغاز شد و تا 17 مرداد ادامه يافت. هزاران نفر از مردم مطالبه خود را «عدالت خانه» اعلام کردند و از مظالم حکومت ناراحت بودند.
سفارت فخیمه و دلسوز! انگلستان نیز طی این 23 روز، تمام جمعیت 18هزار نفری را مهمان خود کرده بود و از آنان پذیرایی میکرد.
مردم در حالی از فساد دربار قاجاری که نوبهنو به فرنگ سفر میکرد به ستوه آمده بودند که کودکانشان پای اسباببازی شهر فرهنگ که سوغات مظفرالدین شاه از پاریس بود، ساعتها مینشستند و از زیباییهای آن لذت میبردند.
دراین بین نیز واگذاری گمرکات کشور به قوای روس این بستر را فراهم کرد که انگلستان به عنوان رقیب اصلی استعمار روسیهی تزار بتواند با دیگهای پلو نظر مردم را به خود جلب کند و زمینه رویکار آوردن حکومتی باب طبع خویش را فراهم سازد.
این هم حکایت غریبی است که مردمِ خسته از شاه فرنگ دوست به یک حکومت فرنگی پناه آوردند و دست رد به سینهی عالم دین زده با مشروطه غیر مشروعهای که مورد تایید استعمار پیر است درپی رفع تبعیض و فساد و ظلم بودند.
هرچند که شیخ فضلالله، آن عالمِ شهید این هشدار را داد که آن نسخهای که در سفارت انگلیس برایتان میپیچند، دردی از شما دوا نخواهد کرد، اما امثال مهدی ملکزادهها در میان عامه اینگونه چو انداختند که مخالفت شیخ فضلالله با مشروطه از روی حسادت نسبت به سائر علماست که مشروطه را تایید میکردند.(1) و با این حربه، شاگرد تراز میرزای شیرازی را -که در جریان جنبش تحریم تنباکو آن ضربه سهمگین را بر پیکره استعمار پیر وارد آورده بود- (2) از میدان بهدر کردند و سرانجام این عالم مجاهد به شهادت رسید.
شاید بتوان ادعا کرد اولین شهید تقابل غرب استعماگر با اسلامِ ضد استبداد، شیخ فضلالله بود و در این معرکه، جهالت عوام و خیانت خواص موجب شد که غرب، نقش غرب زدگى را همچون داغى بر پيشانى ما بزند.
مرحوم جلالآلحمد در تشریح اعدام شیخ فضلالله میگوید: «من نعش آن بزرگوار را بر سرِ دار، همچون پرچمى مىدانم که به علامت استيلاى غربزدگى، پس از دويست سال کشمکش، بر بام سراى اين مملکت افراشته شد و اکنون در لواى اين پرچم، ما شبيه به قومى از خود بيگانهايم.»(3)
چندی نکشید که مشروطه خواهان به سرنوشتی شوم دچار شد. رضا پالانی با حمایت انگلستان بر اریکه قدرت تکیه زد و هنگامی که طرح انگلیسی "کشف حجاب" رضاخانی اجرا شد، تازه برخی از خواب غفلت بیدار شدند و یاد هشدارهای آیتاللهِ شهید افتادند! آنچه او در خشت خام می دید، دیگران در آینه نمیدیدند؛ آنجا که شیخ در پاسخ به يپرم خان ارمنی که پرسید: «تو بودي که مشروطه را حرام کردی؟»، جواب داد: «بله من بودم و تا ابدالدهر هم حرام خواهد بود. مؤسسين اين مشروطه، همه لامذهبين صرف هستند و مردم را فريب داده اند.»(4)
"جهالت" نقطه اتصال شکست آرزوها و نابودی ملتهاست؛ شاید اگر شیعیانِ عصر شیخ فضلالله، هنگامی که پای روضههای اباعبدالله میگریستند، کمی بر علت تنهایی امام شهیدشان تاملی میکردند و به جای حرکت دادن زبان به لعنِ مردم کوفه، در مسیر تعقل قدم برمیداشتند، به قول شیخ، "فریب" نمیخوردند و با سخنان ظاهرفریبِ سفرای فارسی زبانِ انگلیسی مرام، به چاه مشروطه غیرمشروعه گرفتار نمیآمدند.
البته ما نیز از این قاعده مستثنی نیستیم؛ چه امیرالمؤمنین علیهالسلام در وصیتی به فرزندشان فرمودند: «قضایای گذشته را چراغ راه آینده کن و از رهگذر گذشته به آینده استدلال کن؛ چه حوادث عالم شبیه یکدیگرند و وقتی در گذشته حاثهای اتفاق افتاده باشد، شبیه آن در آینده نیز اتفاق خواهد افتاد. اگر در گذشته دقّت کنی میتوانی از آن عبرت بگیری.... از پیشینیان خود پند و عبرت بگیرید، قبل از آن که آیندگان از زندگى و سرنوشت شما عبرت گیرند.»(5).
پینوشت:
1. جان فوران، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال 1500 میلادی مطابق 879 شمسی تا انقلاب، ترجمه احمد تدین، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 1377، ص 278.
2. میرزا محمود احتشام السلطنه و سیدمحمدمهدی موسوی، خاطرات احتشام السلطنه، تهران، زوار، 1367، ص 572-573.
3. صفحه 78 کتاب غربزدگي
4. کتاب «سرّ دار» "تندرِکيا" به نقل از کتاب «نهيب جنبش ادبي» ص50
5. نهجالبلاغه نامه31