در کتاب غیبت نعمانی در بخش بداء آمده که حضرت نوح منتظر عذاب قومش بود ، فرشته وحی نازل شد فرمود این خرما رو بخور و هسته اش را بکار ، هروقت درخت بزرگ شد قوم تو عذاب میشن ، این اتفاق افتاد و درخت بزرگ شد و قوم نوح عذاب نشدن !
این اتفاق ده بار افتاد و هر بار فرشته میگفت هسته ای بکار و هروقت درخت بزرگ شد قوم تو عذاب میشن. این اتفاق تا بار نهم نیفتاد یعنی قوم نوح عذاب نشدن. بار دهم که درختی بزرگ شد قوم نوح عذاب شدن. ( البته که با این اتفاق عده ای از مردمی که ایمان آورده بودن ایمانشون رو از دست دادن. و خداوند اسن کار رو برای خالص سازی مردم انجام داد )
اما خداوند که میدونه وعده قطعی چه زمانی است ، میدونه بار دهم قوم نوح عذاب میشن ، پس چرا به حضرت نوح میگفت این بار دیگه حتما عذاب میشن ، اما باز میدیدن قوم نوح عذاب نمیشن.
آیا نعوذ بالله این سرکار گذاشتن و دروغ گفتن نیست ؟
خدا که میدونه وعده قطعی چه زمانیه پس چرا بیخودی زمان تعیین میکرد ؟
چرا از همون اول نگفت بار دهم قومت عذاب میشن ؟
حتی اگه خداوند طبق اعمال اون قوم میگفته « حتما بعد از بزرگ شدن این درخت عذاب میشن » و بعد بدائی صورت میگرفت ، خداوند به صورت گرفتن بداء هم آگاهه
پس اگه بگیم خداوند طبق اعمال مردم با آنها رفتار میکنه و آن مردم با اعمالشون سبب رخ دادن بداء و تاخیر در عذابشون شدن ، این توجیه نمیشه. چون خداوند به اعمالی که مردم قراره انجام بدهند آگاهه و میدونه که بعد از بار دهم این مردم باید عذاب بشن. پس خداوند باید میگفت بعد از اینکه ده بار درخت کاشتی و بزرگ شد بعد قوم تو عذاب میشن. نه اینکه هر بار بگه این دفعه دیگه عذاب میشن تو درخت رو بکار ...
اینکه حضرت سلیمان میفرماید « ملک لا ینبغی لأحدٍ من بعدی » آیا ملک حضرت سلیمان از حکومت امام زمان ( عج ) هم عظیم تر است ؟ آیا خداوند این رو تایید کرده که به حضرت سلیمان حکومتی داده که به احدی بعد از آن نمیدهد ؟
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
با عرض سلام و ادب خدمت شما
پاسخ به سوال اول:
این سوال عیناً درباره جریان حضرت موسی و رفتن ایشان به کوه طور نیز صادق است؛ چراکه خداوند به حضرت موسی فرموده بود سی روز و ایشان هم به قومش گفته بود که پس از سی روز بر میگردم؛ اما خداوند ده روز بر آن افزود و جریان گوسالهپرستی قومش به وقوع پیوست.
در ذیل آن آیه شریفه روایتی از امام باقر علیهالسلام نقل شده که فرمودند: «كان في العلم و التقدير ثلاثين ليلة، ثم بدا لله فزاد عشرا»؛ «در علم [غیر قطعی الهی] و تقدیر، سی شب معین شده بود؛ سپس بدا حاصل شده و خداوند ده روز برآن افزود». [تفسیر عیاشی، ج1، ص44]
از روایت معلوم میشود که همان مساله بدا مطرح بوده است. لکن برای آنکه مطلب برای شما روشنتر شود ابتدا لازم است به تحلیل مساله بدا بپردازیم.
میدانید آنچه بهعنوان تقدیر دنیا و مردم مقرر شده، در دو مقام ثبت است:
1. لوح محفوظ
2. لوح محو و اثبات
لوح محفوظ همان علم قطعی الهی است که تغییری در آن وجود ندارد.
لوح محو و اثبات علم غیر قطعی است که ممکن است دستخوش تغییر قرار گیرد. آنچه از حقایق آینده و تقدیرات به انبیاء الهی و بهواسطه ایشان به مردم ابلاغ میشود، مربوط به لوح محو و اثبات است.
حقایق و تقدیرات در لوح محو و اثبات بهصورت مشروط ثبت هستند.
مثلاً فرض کنید در لوح محو و اثبات تقدیر شده فلانی امسال بمیرد، البته مشروط بر آنکه صله رحم نکرده باشد؛
یا تقدیر شده فلانی امسال دچار بلا شود، البته مشروط به اینکه دعا برای دفع آن نکرده باشد؛
یا تقدیر شده فلانی امسال به کربلا برود، البته مشروط بر اینکه فلان گناهان را انجام ندهد.
همین حقایق در لوح محفوظ بهصورت قطعی ثبت شده است. در آنجا مشخص است که بالاخره شخص صدقه میدهد یا نمیدهد، دعا میکند یا نمیکند، مرتکب گناهان میشود یا نمیشود و ... .
فایده وجود این لوح محو و اثبات، ایجاد خوف و رجا و امتحان بندگان است. یعنی من اگر کربلا رفتنم را قطعی بدانم، دیگر برای ترک گناه تلاشی نمیکنم یا اگر مرگم را قطعی بدانم، دیگر برای دفع آن دعا نکرده و صدقه نمیدهم؛ یا اگر از علم قطعی الهی به بنیاسرائیل گفته شود که موسی چهل روز به میقات میرود، دیگر امتحان کردن آنها ممکن نخواهد بود، پس به ایشان گفته میشود مقدر شده که موسی سی روز به میقات برود. این تقدیر در لوح محو و اثبات نیز وجود دارد و دروغی هم گفته نشده؛ اما در آنجا مشروط است مثلا به اینکه اگر بنیاسرائیل دچار فلان خطاها نشوند، موسی سی روز در میقات خواهد بود، اگرچه در علم قطعی الهی و لوح محفوظ معلوم است که آنها دچار آن گناهان خواهند شد و موسی نیز چهل روز در میقات با پروردگار خویش خواهد ماند.
درباره جریان حضرت نوح هم مساله همین است. خداوند در ابتدا به نوح پیامبر فرمود من تا اتمام حجت بر بندگانم نکنم، آنان را از میان نخواهم برد، سپس به او وحی کرد که هرگاه دانهها نخل شوند، ایشان را نابود خواهم کرد و نوح هم این مطلب را به قومش ابلاغ نمود. اما فرض کنید در لوح محو و اثبات این موضوع مشروط به آن شده باشد که در صورتی عذاب بر آنها نازل خواهد شد که حجت بر همه آنها تمام شده باشد. اعلام خبر این چنینی از لوح محو و اثبات سبب میشود تا قوم نوح در ورطه امتحان قرار گرفته و منافقین آنها از مومنینشان جدا گردند.
درنتیجه علت تخلف در این امور، بدا است. بدا هم به لوح و محو و اثبات و مقام علم غیر قطعی و مشروط خداوند مربوط میشود. وجود آن هم بهجهت حکمتهایی است که در آن وجود دارد. حکمتهایی مانند ایجاد حالت خوف و رجا و امتحان بندگان الهی.
پاسخ به سوال دوم:
در پاسخ به این سوال تفسیر نمونه اینگونه توضیح داده است: حضرت سلیمان در واقع از خداوند يک نوع حكومت مىخواست كه توأم با معجزات ويژهاى بوده باشد و حكومت او را از ساير حكومتها مشخص كند، زيرا مىدانيم هر پيامبرى معجزه مخصوص به خود داشته است. موسى علیهالسلام معجزه عصا و يد بيضا داشت، آتش براى ابراهيم سرد و خاموش شد، معجزه صالح ناقه مخصوص او بود و معجزه پيامبر اسلام قرآن مجيد بود. سليمان نيز حكومتى داشت آميخته با اعجازهاى الهى، حكومت بر بادها و شياطين، با ويژگيهاى بسيار ديگر.
اين براى پيامبران عيب و نقصى محسوب نمىشود كه براى خود تقاضاى معجزه ويژهاى كنند تا وضع آنها را كاملا مشخص كند، بنابراين هيچ مانعى ندارد كه ديگران حكومتهاى وسيعتر و گستردهتر از سليمان پيدا كنند، اما ويژگيهاى آن را نخواهند داشت.
شاهد اين سخن آيات بعد از اين آيه است كه در حقيقت اجابت اين درخواست سليمان را منعكس ساخته و سخن از تسخير باد و شياطين مىگويد و مىدانيم اين موضوع از ويژگيهاى حكومت سليمان بود.
از اينجا پاسخ سؤال دیگر كه مىگويد: طبق عقيده ما مسلمانان حكومت مهدى (ارواحنا فداه) حكومتى است جهانى و مسلما گستردهتر از حكومت سليمان، روشن مىشود؛ زيرا با تمام وسعتى كه حكومت حضرت مهدى علیهالسلام دارد و با همه امتيازاتى كه آن را از ساير حكومتها مشخص مىكند، از نظر ويژگيها و خصوصيات با حكومت سليمان متفاوت است و اين حكومت سليمان مخصوص خودش بوده است.
خلاصه اينكه سخن از كم و زياد و افزونطلبى و انحصارجويى نيست، سخن از اين است كه كمال نبوت در اين است كه از نظر معجزات ويژگيهايى داشته باشد كه آن را از نبوت انبياى ديگر مشخص كند و سليمان طالب اين بود. [تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، ج19، ص282]