-
بسم الله الرحمن الرحیم
خبر شهادت امام حسین (ع) به پیامبر اکرم(ص)
مظلومیت سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین در مبارزه ایشان در برابر جریان ظلم امویان بر کسی پوشیده نمی باشد، امام حسین علیه السلام در زمانی که از دین اسلام بواسطه ی تبلیغات گسترده امویان در انحراف جوامع اسلامی و تحریف دین در قالب جعل احادیث، جز نامی باقی نمانده بود، علم مبارزه با ظلم برافراشت و با آنکه کلیه مسلمانان حتی صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه با یزید (لعنة الله علیه) بیعت نموده بودند، امتناع کرده و با جان فشانی در راه خدای متعال، دین اسلام را احیاءنمود ولی امام حسین علیه السلام در راه احیاء دین، علاوه بر نفس پاک و مطهر خویش، نفوس مردان اهل بیتش را فدای اسلام نمودند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در زمان کودکی امام حسین علیه السلام توسط جبرئیل امین مطلع گردیدند که فرزند دلبندشان توسط گروهی از مسلمانان به شهادت می رسند، پیامبر اکرم پس از آن به شدت گریستند، خوارزمی در کتاب مقتل الحسین به نقل از شرحبیل بن ابی عون و مسور بن مخرمه در بیان خبر دادن شهادت امام حسین توسط فرشتگان و عزاداری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل می کند:((قال رواة الحدیث. فلما اتت علی الحسین (علیهالسّلام) من مولده سنة کاملة هبط علی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم اثنی عشر ملکا احد هم علی صورة الاسد، والثانی علی صورة الثور، والثالث علی صورة التنین، والرابع علی صورة ولد آدم، والثمانیة الباقون علی صور شتی محمرة وجوههم باکیة عیونهم قد نشروا اجنحتهم وهم یقولون، یا محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم سینزل بولدک الحسین (علیهالسّلام) ابن فاطمة ما نزل بهابیل من قابیل وسیعطی مثل اجرهابیل ویحمل علی قاتله مثل وزر قابیل ولم یبق فی السموات ملک مقرب الا ونزل الی النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم کل یقرئه السلام ویعزیهفی الحسین (علیهالسّلام) ویخبره بثواب ما یعطی ویعرض علیه تربته والنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم یقول: اللهم اخذل من خدله واقتل من قتله ولا تمتعه بما طلبه. قال فلما اتی علی الحسین (علیهالسّلام) من مولده سنتان خرج النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم فی سفر له فوقف فی بعض الطریق واسترجع ودمعت عیناه فسئل عن ذلک. فقال: هذا جبرائیل (علیهالسّلام) یخبرنی عن ارض بشط الفرات یقال لها کربلاء یقتل علیها ولدی الحسین ابن فاطمة (علیهالسّلام) فقیل له: من یقتله یا رسول الله؟ فقال: رجل اسمهه یزید لعنه الله وکانی انظر الی مصرعه ومدفنه، ثم رجع من سفره ذلک مغموما فصعد المنبر فخطب ووعظ والحسن والحسین (علیهماالسّلام) بین یدیه فلما فرغ من خطبته وضع یده الیمنی علی راس الحسن ویده الیسری علی راس الحسین، ثم رفع راسه الی السماء وقال: (اللهم ان محمدا عبدک ونبیک وهذان اطائب عترتی وخیار ذریتی. وارومتی ومن اخلفهما فی امتی وقد اخبرنی جبرائیل (علیهالسّلام) ان ولدی هذا مقتول مخذول. اللهم فبارک له فی قتله واجعله من سادات الشهداء اللهم ولا تبارک فی قاتله وخاذله.) قال: فضج الناس فی المسجد بالبکاء والنحیب، فقال النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم اتبکونه ولاتنصرونه ثم رجع (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم وهو متغیر اللون محمر الوجه فخطب خطبة اخری موجزة وعینا تنهملان دموعا)).(۱) یک سال از زندگی حسین (علیهالسّلام) گذشت، دوازده فرشته بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شدند که یکی به صورت شیر، دومی به صورت گاو، سومی به صورت اژدها، چهارمی به صورت آدمیزاد و هشت فرشته دیگر دارای صورتهای مختلف و چهرههای قرمز و چشمان گریان بودند، و در حالی که پر و بال خویش را گشوده بودند، میگفتند: " یا محمد! همان ستمی که از قابیل بر هابیل وارد آمد، بر فرزندت حسین نیز وارد خواهد شد، و همان پاداشی که به هابیل داده شد به او نیز داده میشود و عذاب و گرفتاری کشندگانش، چون عذاب قابیل خواهد بود آن موقع در آسمانها فرشته مقربی نبود، مگر آن که به خدمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشرف شد و سلام نمود و آن حضرت را بر کشته شدن حسین (علیهالسّلام) تسلیت داد و به آنچه خداوند در عوض شهادتش برای او معین فرموده، خبر داد، و تربت قبر حسین(علیهالسّلام) را به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نشان داد، در خلال این احوال پیغمبر فرمود: خداوندا! کسی که فرزندم حسین را خوار کند، ذلیل و خوار گردان و آن را که حسینم را بکشد، بکش و کشنده او را به مقصودش نایل نگردان.
وقتی امام حسین (علیهالسّلام) دو ساله شد، سفری برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیش آمد. در بین راه ناگهان آن حضرت ایستاد و فرمود «انا لله وانا الیه راجعون» و اشک از دیدگانش سرازیر شد. علت گریه را سؤال کردند، فرمود: اینک جبرئیل به من از زمینی که نزدیک شط فراط است و «کربلاء» نام دارد، خبر میدهد که فرزندم حسین پسر فاطمه سلام الله علیها را در آن سرزمین میکشند. پرسیدند: یا رسول الله چه کسی ایشان را میکشد؟! فرمود: شخصی که او را یزید مینامند؛ گویا اکنون جایگاه کشتهشدن و محل دفن حسین را به چشم خویش میبینم.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آن سفر با حال غمگین بازگشتند، و بر فراز منبر رفته، خطبهای خواند و مردم را موعظه نمود. سپس دست راست خویش را بر سر حسن و دست چپ خود را بر حسین (علیهماالسّلام) که نزدیکش بودند، نهاد و سر به سوی آسمان برداشت و عرضه داشت: خداوندا! محمد بنده تو و پیغمبر توست و این دو تن از پاکان اهل بیت من و برگزیدگان نسل من هستند. آنان را در میان امت خویش به جانشینی خود باقی میگذارم. جبرئیل به من خبر داده است که این فرزندم را به خواری میکشند. خدایا شهادت را بر او مبارک گردان و او را از سروران شهیدان قرار ده و قاتلان و خوارکنندگان او را مبارک مگردان. (وقتی سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدینجا رسید)، مردم در مسجد ضجه میزدند (صدای گریه و ناله از اهل مجلس برخاست). پیامبر فرمود: آیا برای او گریه میکنید و او را یاری نمیکنید؟! سپس از مسجد خارج شد و پس از لحظهای به مسجد بازگشت، ولی رنگش متغیر و صورتش برافروخته بود و در این هنگام با دیدگان گریان خطبه مختصری خواند.
منابع
۱.خوارزمی، احمد،مقتل الحسین، انوارالهدی، ص۲۳۷_۲۳۸؛