اظهارات اشتباه و ناشایست جناب ظریف در بیان معیارهای چینش کابینه، آزمون زود هنگامی بود که برای سکولارهای حوزوی دردسرآفرین شد. آنها که در گذشته به بهانه حفظ حریم تشیع تا مرز جدایی دین از سیاست پیش میرفتند و مدل حوزه علمیه نجف را برای حفظ تشیع توصیه میکردند، اما اکنون در برابر دادن امتیاز صفر به یک متخصص و کارشناس شیعه سکوت کردهاند!
«انتخابات» که مهمترین آموزه دموکراسی است به مثابه یک رفتار سیاسی، مملو از برخی اشتباهات و آسیبهای برآمده از خصلتهای انسانی است، اما با این وجود برای «انتخابات» در بخشی از نتایج فرعی آن میتوان یک موفقیت نسبی و امیدوارکننده قائل شد که از جمله این موارد میتوان به «شناسنامهدار» شدن «گفتمانها» اشاره کرد.
در گذشته و پیش از حاکم شدن فرم دموکراسی با محوریت انتخابات، برخی گفتمانها که صاحبان آن پستونشینی را ترجیح میدادند، در فرایندهای انتقال قدرت، به ویژه در چینش افراد و مهرههای سیاسی، دخالتی حداکثری داشتند؛ اما به علت نبود سازوکار انتخاباتی، اغلب مشخص نمیشد که این گفتمان مؤثر، متعلق به چه کسی بوده و عوامل بسط و اجراییشدن آن چه کسانی بودهاند.
همانند دوران سیاه دیکتاتوری رضاخانی که برخی به کانون پرورش افکار وی تبدیل شدند و در ادامه توانستند با بسترسازی در جامعه، مردم را که به علت ظهور مشروطه به دنبال گفتمان قانون بودند را به گفتمان سلطنت مستبد راضی کنند؛ اما هیچگاه حقیقتِ پنهان این افراد و واقعیت تلخ ادبیات مدرن آنها برای مردم به صورت کامل روشن نشد.
اما امروزه «انتخابات» ابزاری شده برای کنار زدن پردهها و خارج کردن تئوریسینها از پستوهای محفلی، کسانی که بدون قبول مسئولیت در تلاش برای سپردن قدرت به افرادی همسو و همفکر خود هستند.
از جمله دیگر فواید کارکردی انتخابات، به بوته نقد عملی گذاشته شدن برخی شعارها و املاهای نانوشته است. کسانی که در مواجهه با جریان حاکم و مسلط، ژست اپوزیسیون گرفته و یکسره به خلق ادبیات مخالفت مشغول هستند. افراط در نقد که گاه با تکیه بر برخی کلیدواژهها بیشتر به یک شوی سیاسی شبیه میشود.
در این راستا میتوان به انتخابات اخیر ریاستجمهوری و کنشگری برخی حوزویان سکولار اشاره کرد. از برائتیها و انجمنحجتیهایها گرفته تا اسلام رحمانیها، روشنفکرهای حوزوی و عرفیگرایان که طی سالیان گذشته با بهانهجویی و عوامفریبی، وقتی عنصری نه چندان شناخته شده، انتقاد کوچکی به علما میکرد، فریاد وا اسلاما سر میدادند و با اظهار مصیبت فراوان اعلام میکردند که به کیان شیعه توهین شده است!
بدتر اینکه به بهانه حفظ قداست تشیع، در میان مراجع تقلید به دنبال ترجیح یکی بر دیگری میگشتند و از مدل حوزه علمیه نجف در برابر قم سخن میگفتند!
خوشبختانه انتخابات اخیر و فعال شدن این طیف در ستاد آقای پزشکیان، فرصتی را به وجود آورد تا اکنون و با قرار گرفتن آنان در موضع مسئولیت، ادعاهای تاریخی آنان در دفاع از تشیع راستیآزمایی شود. هرچند با نگاه انتقادی به پیشواز دولتی رفتن که هنوز مستقر نشده است را کار شایستهای نمیدانیم؛ اما سخنان چالشی محمدجواد ظریف دبیر شورای راهبردی انتقال دولت - که برخی از اعضای شاخص مجمع غیرقانونی محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در آن حضوری جدی دارند- بیشتر از آنکه فکرش را میکردیم مجال امتحان و آزمون را فراهم کرد.
بانی برجام خسارتبار در اظهاراتی عجیب مدعی شده بود که در ملاکهای چینش کابینه اگر از مذاهب و ادیان رسمی باشید امتیاز میگیرید، شیعه باشید امتیاز نمیگیرید!
سکوت سکولارهای حوزوی در برابر این اظهارات نشان داد که آنها کاملاً جناحی و سیاسی موضعگیری میکنند و چیزی که برایشان اهمیت ندارد، مسائل هویتی شیعه است؛ کسانی که دفاع از تشیع را عنصر محوری زیست سیاسی خود قرار داده بودند و اکنون لکنتزبان گرفتهاند!
کافی است برای زیست دوگانه این جماعت، تصور کنیم که اگر این اظهارات از سوی یکی از اطرافیان شهید رئیسی در ابتدای کار ایشان عنوان میشد چه حجم بزرگی از قضاوتها و تخریبها از سوی همین جریان صورت میگرفت؟
اما اینک که با انتخابات جدید و به بار نشستن تلاش آنها برای رأی آوردن کاندیدای مورد نظرشان، در موضع پاسخگویی قرار گرفتهاند، باید پاسخ دهند که چرا در گذشته با رنگ و لعاب فقه، بارها دست به نقد تندوتیز علیه جبهه انقلاب میزدند، اما هم اکنون در برابر ترجیح یک غیرشیعی بر اکثریت مطلق شیعه در کشورساکت ماندهاند، براستی در این برتری دادن، کدام ترجیحات فقهی مبنا قرار گرفته است؟
بیتردید عموم مردم متدین و نیز بدنهی انقلابی حوزه، این سکوت و همراهی میدانی سکولارهای حوزوی با کسانی که برای به دست آوردن رضایت اقلیتهای مذهبی، به شاخصه اصیل شیعی بودن، امتیاز صفر میدهند را فراموش نخواهند کرد و بیگمان ادعای پوشالی سکولارهای حوزوی را در دفاع از حریم تشیع، جز حربهای سیاسی برای به دست آوردن منافع بیشتر در سپهر سیاسی کشور تفسیر نخواهند کرد.