خانواده در دنیای غرب معنا و مفهوم خود را از دست داده است و رنگ باخته.
یقیناً همه ما میدانیم و واضح و مبرهن است که سبک و شیوه زندگی میتواند تاثیر بسیار زیادی بر تربیت انسانها به خصوص فرزندان نوپا داشته باشد چرا که فرزند ما با توجه به خانواده خود و تربیت والدین و برادر یا خواهر خود در خانواده تربیت میپذیرد و خانواده به عنوان اولین کانون میباشد که فرزند تربیت پذیری و الگوها و شیوههای سبک زندگی را در او میپذیرد و میآموزد. لذا سبک و شیوه زندگی تاثیر بسیار زیادی بر تربیت انسانها به خصوص فرزندان دارد و سبک زندگی اسلامی تاثیر بسیار زیادی بر رشد و تعالی فرزندان دارد و سبب میگردد تا انسان به آن هدف والایی که برای او خلق شده دست یابد.
ما یقیناً میتوانیم بگوییم که فرزندانی که در کانون خانوادههای اسلامی و با تربیت اسلامی در واقع تربیت میگردند یقیناً به آن هدف والای انسانی و تعالی که مدنظر قرآن و اسلام و هدف از آفرینش میباشد خواهند رسید اما در دنیای غرب چنین برنامهای وجود ندارد و صرفاً هدف از تربیت بین تولد تا مرگ میباشد اگر در دنیای غرب فرزندی به دنیا میآید والدین او چیزی جز بین تولد و مرگ فرزند متصور نمیشوند یعنی نه کار به گذشته او دارند و نه کار به آینده او. لذا در تمدن مادی غرب ما میبینیم که چیزی جز این نیست که انسان را بین مرگ و تولد تعریف میکنند و اگر تربیتی بخواهد صورت پذیرد صرفاً بین تولد تا مرگ او مد نظر قرار میگیرد و نه بیشتر اما در دنیای اسلام و کانون گرم خانواده مسلمان علاوه بر دنیا گذشته و آینده او نگاهی فرامادی در نظر است و آخرت شخص را نیز در نظر قرار میدهند یعنی فرزند باید طوری تربیت گردد که علاوه بر اینکه در دنیا بتواند اهداف مادی خود را دنبال کند و آن شرافت انسانی و مادی و دینی خود را حفظ گرداند بلکه باید نگاه اخروی نیز داشته باشد یعنی احسان و کمک به دیگران را جزئی از وظایف انسانی خود میشمارد و جزئی از تربیت خود میداند. لذا به جرات میتوانیم بگوییم که در دنیای غرب هیچ توجهی به کرامت و عظمت انسانی داده نمیشود و تمام سر و کارانها با انسان است یعنی از تولد تا مرگ.
امروزه مشاهده میکنیم که خانواده در غرب از معنا و مفهومی برخوردار نمیباشد یعنی در عصر کنونی ما در غرب خانوادهای وجود ندارد بنیاد خانواده که اصل و اساس تربیت فرزند در این کانون شکل میگیرد متزلزل گشته ا تغییر در خانوادههای غرب به عنوان بنیادیترین نهاد اجتماعی دستخوش تغییرات متعددی گشته است لذا مشاهده میکنید که وقتی این کانون مهم اجتماعی که اولین عرصه برای تربیت فرزندان میباشد تحت تاثیر قرار بگیرد تبعات مختلفی را در عرصههایی چون دین و فرهنگ و ر واقع بیتربیتی رواج خواهد داد. طوری که میتوانیم از عوامل سوء مدیریت این گونه غییرات با عناوین آسیبها و تهدیدهای خانواده در دنیای غرب یاد کنیم دقیقاً همه ما میدانیم اگر اینگونه تغییرات در دنیای غرب ادامه پیدا کند یتواند بنیان خانواده را به اضمحلال و نابودی بکشاند نکته دیگر اینکه در دنیای غرب با پیشرفت فوق العاده تکنولوژی و افزایش سرعت جابجایی و حمل و نقل دیگر خانوادههای یک جانشین کمتر دیده میشود به افراد برای تشکیل خانواده لاجرم باید دست به مهاجرت و سکونت در شهرهای بزرگ بزنند علاوه بر این دلیل عواملی چون تحصیل و اشتغال فرزندان نیز میتواند مزید بر علت باشد لذا عواملی که شکلگیری تربیت ناصحی را در دنیای غرب شکل میدهد میتوانیم به کمتر شدن روابط تنگاتنگ با همبستگان و خویشاوندان و یا خانواده والدین اشاره کنیم و موضوعات دیگری چون عدم حمایت والدین از فرزندان بعد از رسیدن به سن قانونی، در دنیای غرب به دلیل بالا بودن مخارج زندگی والدین بعد از اینکه فرزندان به سن قانونی میرسند دست حمایت خود را از فرزندان برمیدارند و آنان را مجبور میکنند تا در دنیای غرب وحشی خود به کسب درآمد از هر طریقی بپردازند تا بتوانند امرار معاش کنند لذا مشاهده میکنیم فرزندان از هر طریق ممکن دست به کسب درآمد میزنند و ممکن است این کسب درآمد از راه قاچاق مواد مخدر باشد و یا از هر راه غیر ممکن دیگری که بتوانند امرار معاش کنند ان کار را انجام میدهند لذا به این دلایل یقیناً تربیت فرزندان در کانون گرم خانواده در دنیای اسلام با کانون خانواده در دنیای غرب وحشی متفاوت خواهد بود غربی که کانون خانواده دیگر در آن معنا و مفهومی ندارد و تربیت در آن رنگ باخته است و صرفاً برای حفظ جان خود و موجودیت خود باید دست به هر کاری بزنند تا بتوانند از پس خرج و مخارج زندگی برآیند دیگر فرصتی برای تفکر برای تربیت فرزند و خانواده متدین باقی نخواهد ماند.