آنچه که از شناختن حق مهمتر است، همراهی با آن است. وظیفه ما نسبت به حق، تنها یقین پیدا کردن و شناخت آن نیست، بلکه باید آن را با تمام وجودمان اظهار کنیم و حامی و همراه آن باشیم.
مقدمه: یکی از بدترین رذائل اخلاقی این است که انسان با وجود اینکه به حق یقین پیدا کند و آن را بشناسد، اما آن را کتمان کند و حامی و همراه آن نباشد. مولای متقیان حضرت امام علی علیه السلام این گونه از افراد را به عنوان بدترین خلق خداوند میداند، چرا که وقتی از آن حضرت پرسیدند بدترین خلق خدا پس از ابلیس و فرعون کیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: «العُلَماءُ إذا فَسَدوا ، هُمُ المُظهِرونَ لِلأباطيلِ ، الكاتِمونَ لِلحَقائقِ» [۱] «عالمانِ فاسد، همانان كه باطلها را آشكار مى سازند و حقايق را كتمان مى كنند».
تاریخ گواه این است که بزرگترین ضربهای که به اسلام وارد شد به خاطر انکار حقیقت عظیم غدیر خم بود. انحراف خیل عظیمی از مسلمانان زمانی صورت گرفت که با وجود اینکه به حقانیت ولایت مولای متقیان حضرت امام علی علیه السلام باور و ایمان قلبی داشتند، اما حقیقت را کتمان و خلافت را جایگزین ولایت کردند و مسبب وقایع تلخی چون عاشورا گشتند.
یکی از نمونههای بارز اظهار نکردن و کتمان حقیقت ولایت حضرت علی علیه السلام توسط کوفیان، زمانی بود که آن حضرت در رحبه کوفه، مردم را سوگند دادند و فرمودند: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا مردی از شما از رسول خدا شنیده است که آن حضرت پس از بازگشت از حجة الوداع، در مورد من فرمود: «هر کس که من مولا و رهبر او هستم، علی رهبر اوست، خداوندا دوست بدار کسی را که علی را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که او را دشمن بدارد».
عدهای برخاستند و شهادت دادند، اما انس بن مالک علی رغم اینکه در آن صحنه حضور داشت، شهادت نداد و این حقیقت را کتمان کرد!
حضرت به او فرمودند تو نیز در غدیر حاضر بودی، اینک شهادت میدهی؟ انس گفت ای امیر مومنان! من پیر شدهام و فراموش شدههایم بیش از محفوظاتم است!
حضرت به او فرمودند: اگر دروغ بگویی، خدا سرت را به سفیدی روشنی مبتلا کند که عمامهات نتواند آن سفیدی را بپوشاند! او قبل از مرگ به بیماری برص (پیسی) مبتلا گردید.[۲]
آنچه که از شناختن حق مهم تر است، حمایت و همراهی با آن است؛ حضرت امام علی علیه السلام همواره از سستی و عدم همراهی مردم با حق گلایههای بسیاری مینمودند، چنانچه میفرمودند: «مُنِيتُ بِمَنْ لَا يُطِيعُ إِذَا أَمَرْتُ وَ لَا يُجِيبُ إِذَا دَعَوْتُ. لَا أَبَا لَكُمْ، مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ رَبَّكُمْ، أَمَا دِينٌ يَجْمَعُكُمْ وَ لَا حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ؟ أَقُومُ فِيكُمْ مُسْتَصْرِخاً وَ أُنَادِيكُمْ مُتَغَوِّثاً فَلَا تَسْمَعُونَ لِي قَوْلًا وَ لَا تُطِيعُونَ لِي أَمْراً حَتَّى [تَكْشِفَ] تَكَشَّفَ الْأُمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ الْمَسَاءَةِ، فَمَا يُدْرَكُ بِكُمْ ثَارٌ وَ لَا يُبْلَغُ بِكُمْ مَرَامٌ» [۳] «من گرفتار مردمى هستم که هرگاه به آنها فرمان مى دهم، اطاعت نمى کنند و هر زمان که آنان را فرا مى خوانم اجابت نمى کنند. اى بى اصلها! براى يارى آيين پروردگارتان منتظر چه هستيد؟ آيا دينى نداريد که شما را دور خود جمع کند و يا غيرتى که شما را به خشم آورد؟ من در ميان شما به پا مى خيزم و فرياد مى کشم و دردمندانه از شما يارى مى طلبم، اما نه سخن مرا مى شنويد و نه از دستورم اطاعت مى کنيد! تا زمانى که عواقب اعمال سوء شما ظاهر شود (و پشيمان گرديد در زمانى که کار گذشته و پشيمانى سودى ندارد) با اين حال نه با شما انتقام خون بى گناهى گرفته مى شود و نه با کمک شما هدف مطلوبى به دست مى آيد».
از دردناکترین فرازهای تاریخی حضرت امیرالمومنان علیه السلام، این درد دلهای آن حضرت با خداوند متعال است که در مورد مردمی است که او را در حق یاری نمیکردند: «اللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِي وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِي، فَأَبْدِلْنِي بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِي شَرّاً مِنِّي. اللَّهُمَّ مِثْ قُلُوبَهُمْ كَمَا يُمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ. أَمَا وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنَّ لِي بِكُمْ أَلْفَ فَارِسٍ مِنْ بَنِي فِرَاسِ بْنِ غَنْمٍ «هُنَالِكَ لَوْ دَعَوْتَ أَتَاكَ مِنْهُمْ، فَوَارِسُ مِثْلُ أَرْمِيَةِ الْحَمِيمِ» [۴] «خداوندا! من، از آنها خسته شده ام و آنها نيز از من (که هماهنگى با نيّات شومشان ندارم) خسته شده اند. من، از آنان ملول گشته ام، و آنان نيز از من، ملول گشته اند، پس، به جاى آنان، افرادى بهتر، به من عنايت فرما! و به جاى من، شخص بدى را بر سر آنها مسلّط فرما. خداوندا! دل هاى آنها را (از غم و اندوه) ذوب کن آن گونه که نمک در آب ذوب مى شود! بدانيد ـ به خدا سوگند ـ دوست داشتم به جاى شما، يک هزار مرد سوار از قبيله بنى فراس بن غنم (که شجاع و وفادارند) مى داشتم (سپس امام در وصف آنان به اين شعر متمثّل مى شود).
هُنَالِکَ، لَوْ دَعَوْتَ، أَتَاکَ مِنْهُمْ *** فَوَارِسُ مِثْلُ أَرْمِيَةِ الْحَمِيمِ
اگر آنها را بخوانى، سوارانى مانند ابرهاى تابستانى، (سريع و تندرو) به سوى تو مى آيند».
از منظر حضرت علی علیه السلام علت پیروزی دشمنان بر لشکر حق، از این جهت نیست که آنان به حق شایستهتر هستند، بلکه به خاطر عدم همراهی و بیاعتنایی آنان نسبت به حق هست؛ چنانچه در توبیخ اصحاب خود چنین میفرمایند: «أما و الّذي نَفسي بِيَدِهِ لَيَظهَرَنَّ هؤلاءِ القَومُ علَيكُم ، لَيس لأنّهُم أولى بِالحَقِّ مِنكُم ، و لكنْ لإسراعِهِم إلى باطِلِ صاحِبِهِم (باطِلِهِم) ، و إبطائكُم عَن حَقِّي» [۵] «هان! سوگند به آنكه جانم در دست اوست، اين جماعت بى گمان بر شما چيره خواهند شد، نه به خاطر اينكه آنان از شما برحقّ ترند، بلكه بدان سبب كه آنان در حمايت از باطل امير خود مى شتابند و شما در حمايت از حق من كندى مى كنيد».
پی نوشت
[۱] بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، جلد ۲، صفحه ۸۹
[۲] شهر نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد ۱۹، صفحه ۲۱۹
[۳] نهج البلاغه، خطبه ۳۹
[۴] نهج البلاغه، خطبه ۲۵
[۵] نهج البلاغه، خطبه ۹۷