امام به فرزند خویش کمک میکرد تا شخصیت او رشد کند. حتّی در معاشرتها و مجالستها برایش حیثیت والایی قایل میگردید و جایی را برایش فراخ میساخت تا بنشیند. به هنگام نام بردن از او الفاظی توأم با احترام به کار میبرد تا از همان دوران کودکی احساس سرافرازی کند و بتواند در سایه چنین هویتی از دین خدا دفاع کند یا حقوق محرومان را باز ستاند و در برابر اجحاف و ستم بی تفاوت نماند و عصیان مطلوب در مقابل رفتارهای زشت و نامشروع داشته باشد.
از سن هفت سالگی کودک را به تنظیم رفتارهای پسندیده تمرین میداد؛ با مراقبتهای صحیح و سنجیده و اصولی تحرک هایش را سامان میبخشید و تحت ضوابطی معقول قرار میداد؛ از همین دوران تمرینهای دینی و آموزش حکمتها را برای فرزندش به کاری بست و به وی توصیه میکرد نماز بخواند زیرا جدّ ماجدش فرموده است:
«مروا اولادکم بالصّلوة لسبع؛ [8] کودکان خود را از سن هفت سالگی به نماز وادارید.»
در همین دوران امام زمینههایی را فراهم ساخت تا فرزندش قرآن را بیاموزد و با این اقیانوس بی کران الهی آشنا شود.
عبدالرحمان سلمی به حضرت علی اکبر علیه السلام سوره حمد را میآموخت، وقتی طفل تمام سوره را آموخت و آن را در حضور پدر قرائت کرد، امام به معلمش پول و هدایای فراوان داد و دهانش را از مروارید پر نمود. برخی از این رفتار حضرت شگفت زده شده و چنین عطایی را برای آن تلاش معلم بزرگ دانستند. دلیل آن را از امام سوم جویا شدند. حضرت فرمودند: این هدایا کجا میتواند با عطای سلمی؛ یعنی، تعلیم قرآن (آموزش سوره حمد) برابری کند که هرچه به ازای آن داده شود، ناچیز است.» [9]
معاشرتها
16:38 - 1393/10/09