چکیده: امام هدايتكننده است كه با امر ملكوتى كه در اختيار دارد، هدايت میکند، هدايتى كه دست خلق را گرفتن و به راه حق رساندن است، نه صرف راهنمايى با موعظه و ارائه طریق. قرآن، هدايت انبياء و رسل و مؤمنان را صرف نشان دادن راه سعادت و شقاوت دانسته، لكن هدايت امام را ايجاد هدايت میداند. پس امامت از نظر باطن، يك نحوه ولايتى است كه امام در اعمال مردم دارد.
یکی از بحثهای مهم بین شیعه و اهل سنت مقام و جایگاه امام در بین مردم است؛ آنان امام را در حد یک رهبر جامعه تنزل داده و معتقدند امامت فقط جنبه حکومت ظاهری بر مردم است. اما شیعه، مقام امام را بسیار عالی دانسته و حتی از نبوت امام بالاتر میداند و معتقد است برخی از انبیای بزرگ هم نبی بودهاند و هم امام و برخی دیگر هرگز به مقام امامت نرسیدهاند.[1]
ما در این نوشتار برآنیم که از آیات قرآن کریم استفاده کرده و مقام امامت و جایگاه او در هستی و در میان مخلوقین را استنباط کنیم:
نکته اول: قرآن کریم در سوره بقره میفرماید: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين [بقره/124] (به خاطر بياوريد) هنگامى كه خداوند ابراهيم(علیهالسلام) را با وسائل گوناگونى آزمود، و او به خوبى از عهده آزمايش برآمد، سپس خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهيم(علیهالسلام) عرض كرد: از فرزندان من(نيز امامانى قرار بده) خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمىرسد».
این آیه به زیبایی بیان میکند که مقام «امامت» غیر از «نبوت» است؛ همچنین به زیبایی بیان میکند که امامت، بسیار برتر از نبوت است، زیرا حضرت ابراهیم(علیهالسلام) با آنکه نبی بود و مورد امتحانات بسیاری قرار گرفت و از همه آنها سربلند بیرون آمد، به او مقام امامت داده شد. پس امامت برتر از نبوت است.
نکته دوم: از مجموع آیات قرآن کریم استفاده میشود که جایگاه امامت بسیار بالاتر و عالیتر از نبوت است و مربوط به هدایت باطنی است. در قرآن كريم، «امامت» يعنى قيادت كسى كه با امر الهى، هدايتكننده است؛ زيرا قرآن، هر جا نامى از امام مىبرد، آن را مقيّد به هدايت مىكند، آن هم نه هدايت مطلق، بلكه هدايتى كه به امر خداوند انجام مىگيرد، به طور مثال قران کریم میفرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا[انبياء/73] و آنها را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مىكردند». و نيز در جاى ديگر مىفرمايد: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا [سجده/24] و از آنها امامان (و پيشوايانى) برگزيديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مىكردند».
و مراد از «امر الهى» نیز همان است كه درباره آن فرموده است: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ [يس/82- 83] فرمان او تنها اين است كه هر گاه چيزى را اراده كند به او مىگويد: "موجود باش" آن نيز بلافاصله موجود مىشود». و نيز فرموده است: «وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ [قمر/50] و فرمان ما يك امر بيش نيست، همچون يك چشمبرهم زدنی».
امر الهى كه آيه اوّل، آن را «ملكوت» نيز خوانده است، وجه ديگرى از خلقت است كه امامان، با آن، با خداى سبحان مواجه مىشوند. خلقتى طاهر و مطهّر از قيود زمان و مكان و خالى از تغيير و تبديل و «امر» نیز هممعنا با كلمه «كن» میباشد و منظور وجود عينى اشياست.
پس امام که به امر الهی عمل و هدایت میکند، دارای ولایت تکوینی و هدایت باطنی است، به این معنا که به راحتی میتواند در امر الهی که همان تکوین است تصرف کند و با اذن خداوند متعال از درون، هر کس که قابلیت هدایت دارد را هدایت میکند. این مطلب معنای هدایت به امر است که خداوند متعال به ائمه نسبت داده است.
كوتاه سخن آن كه امام هدايتكننده است كه با امر ملكوتى كه در اختيار دارد، هدايت مىكند، هدايتى كه دست خلق گرفتن و به راه حق رساندن است، نه صرف راهنمايى با موعظه و ارائه طریق. قرآن، هدايت انبياء و رسل و مومنان را صرف نشان دادن راه سعادت و شقاوت دانسته، لكن هدايت امام را ايجاد هدايت مىداند. پس امامت از نظر باطن، يك نحوه ولايتى است كه امام در اعمال مردم دارد.[2]
________________________________________
پینوشت:
[1]. برای مطالعه به این مطلب و این مطلب مراجعه کنید.
[2]. برگرفته از تفسیر المیزان، علامه طباطبايى، ج 1، ص 272.