22:03 - 1395/03/29
سلام من دختری 21 ساله هستم که 13 ساله با آقایی که بزرگترازخودمه دوستم حدود 40 خورده ای سنشه . ایشان خیلی درحق من خوبی کرده . من خیلی بهش وابسته هستم، در حدی که هر اتفاقی تو زندگیم می افته رو براش تعریف میکنم الان حدود یک ماه هست حس میکنم از هرموقع بهش زنگ میزنم بر میگردد بهم میگه ، همش بیموقع زنگ میزنی و همش کارت بی موقع است . من نمیدونم باید چکار بکنم ؟ درضمن به هیچکس به غیراز ایشان هیچ تمایلی ندارم . ایشان شاغل هستن و هرموقع هم من زنگ میزنم یا با دوستاش داره صحبت میکنه یا دخل اداره است نمیتونه صحبت کنه بعداز ظهر هم زنگ میزنم میگه نمیزاری من بخوابم . لطفا ی راهکار بهم پیشنهاد بدین من چکار باید بکنم؟ خیلیم بهش علاقه دارم
انجمنها:
http://btid.org/node/94690
21 سالته 13 ساله دوستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدای من..از سن بلوغ هم اگه شروع میکردی نباید اینقدر سال میشد!!!
خدایا توبه
دخترجان تو از 8 سالگی دوس پسر داشتی
بازم توبه
عجب ادم ناتویی بوده اون رفیق شفیق شما
خجالت نمیکشیده
وای اعصابم خورد شد
فقط دوست داشتم اون مرده جلوم بود تا له و لوردش کنم
سلام بهترین کار اینه ارتباط با این اقا قطع کنی درسته خیلی خوبی کرده ولی شما داری عاشقش میشی واین خیلی بده دردسر ایجاد میکنخ
یعنی 8 سالت بوده دوست شدی؟!!! من 8 سالم بود هنوز به خودم نیومده بودم تو این دنیا هستم. حالا تو هیچی اون اقا 27 سالش بوده به چه حسابی دوست شده باهات؟ میخواسته بزرگت کنه واس خودش؟ عجب کیس نادری
البته چند نکته درباره اندک توضیحتون میشه بگم.
ممکنه منشا این احساس شما در اثر فقدان علاقه از سمت پدر خودتون باشه چون ایشون جای پدر شما هستن.یا حتی ممکنه بخاطر قدرت کلام ایشون جذبشون شدیدبهرحال مرد 40ساله در اوج عقل و پختگیشه .چندسوال پیش میاد نحوه اشناییتون؟ایشون متاهل هستن ؟رابطه شما به چه سمت و سویی هست؟عشق؟یا پدر و دختری؟یا دوستی؟
چه کسانی خبر دارند از رابطه شما ؟
تصمیمتون برای اینده چیه ؟تاکی میخواید ادامه بدین ؟یا قطع کنید ؟
جواب این سوالات رو بدید بهتر میشه راهنمایی کرد.
سلام..
یکم بیشتر توضیح بدید درباره خودتون و ایشون تا بشه راهنمایی کرد.
خدایا خودت ظهور کن.
با سلام
این موضوع مشکل بزرگی است و باید مورد بررسی و تحلیل شود.
اولا: این فرد شاید به شما تمایلی ندارد، و علاقه و وابستگی یک طرفه است. دوما: شاید متاهل هستند، سوما: این فاصله سنی خیلی زیاد است. چهارما: چنین وابستگی مشکل ساز می باشد.
به هر صورت عاقلانه این است که شما به مرور ارتباط خودتان را کم کنید،(اگر یک دفعه باشد که خیلی بهتر است) تا میزان وابستگی شما کاهش یابد. بعد به آینده خودتان فکر کنید، ببنید زندگی زمانی شیرین هست که بین زن و شوهر یک تعادل عاطفی برقرار باشد، در این فرض ( که به طور فرضی پذیرفتیم که شما به دلخواهتان رسیدید) شما یقین بدانید که فردا پس فردا درک خواهید کرد هیچ تعادل عاطفی ندارید، نیازهای شما در مقطع سنی 21 سالگی است و نیازهای ایشان در مقطع 40 سالگی، و این فاصله به مرور زیادتر و دورتر می شود، و کسی که اسیب می بیند شما خواهید بود پس فکر و ذهنتان با احساسات و رویا های خیالی پر نکنید، با دید واقع بینانه به این موضوع توجه کنید، و اگر نتوانستید با خود کنار بیایید با یک مشاور به طور حضوری صحبت کنید تا موضوع را بررسی کنند. (در عین حال صحبت و گفتگو با نامحرم اشکال دارد.)
نگاه عاقلانه و منطقی، تداوم زندگی را بیشتر می کند، تصورات خیالی و رویایی نتیجه اش دلسردی و شکست است، بدانید که زندگی بر اساس واقعیت بنا نهاده شده است و ما بر اساس وقایع حقیقی زندگی می کنیم.
باید مدام ذهنتان را درگیر کنید که این فاصله سنی و شرایط ایشان با شما اصلا متناسب نیست و به ضرر شما ختم خواهد شد. ضمنا از خدا کمک بخواهید که مهر ایشان از دل شما خالی کند، سعی کنید در مورد خصوصیات مثبت ایشان فکر نکنید، در صورت نیاز به مشورت با هم جنسان خودتان یا از طریق مشاوره حضوری و یا مجازی اقدام کنید، ذهنتان را با فعالیت های بیشتر درگیر کنید، هم صحبت خوب و پاکی از هم جنس خودتان فعلا داشته باشید و سعی کنید فایل مربوط به خاطرات گذشته با این فرد را خاموش کنید تا بتوانید به راحتی برای زندگی خودتان تصمیم بگیرید.