خاطرات عطش

11:26 - 1403/04/31

خاطرات عطش

اشک، خون، درد
چقدر سوغات آوردی از کربلا
همان خاطرات عطش، کافیست تا
روزیِ یک عمرِ چشمانت، اشک باشد و
زمزمه لبهایت دعا برای ظهور منتقم….
چشم‌ها اشکبار و گلوی دنیا خشک
برگرد‌ ای وارث تنهای حسین…

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 1 =
*****

سایر تصاویر