با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
نکته نخست درباره معراج پیامبر صلی الله علیه و آله، این است که اصل معراج مورد اتفاق همه علمای اهل تسنن و شیعه است و همه آن را پذیرفتهاند؛ زیرا آیه قرآن و روایات به صراحت آن را بیان کرده است.[سوره اسراء: 1]
نکته دیگر اینکه: آیا این معراج حضرت، جسمانی بوده است یا روحانی؟
در این زمینه بین علما چند نظریه وجود دارد.
یک. برخی معراج حضرت را در تمام مراحل جسمانی می دانند.
دو. برخی معراج حضرت را در تمام مراحل روحانی و به شکل رویایی که در خواب دبده میشود، تعریف کردهاند.
سه. سير پيامبر صلي الله عليه و آله، از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي جسماني و روحاني بوده و از آنجا به بالا به صورت روحاني بوده، اين نظريه را ابن شهر آشوب برگزيده و به برخی علماي اماميه نسبت داده است.
چهار. نظریه مشهور بین علمای شیعه:
سير حضرت در تمام مراحل جسماني و روحاني بوده و همه جا را با تن و روان، سير نموده است. مشهور در ميان دانشمندان شيعه همين نظرية چهارم است و قرائن زیادی بر صحت این نظریه وجود دارد که به کتب مفصل باید مراجعه کرد، از جمله آنها سوره نجم آیات، 11 و 17 مراجعه کنید.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/52408
اما سوال اینجاست که چگونه جسم مادی پیامبر، در بین مجردات حاضر شد؟
برای این پرسش، باید گفت که هیچ بعدی ندارد و چگونگی آن بسیار ساده و آسان است، زیرا حضور جسم مادی در بین مجردات، در همین عالم ظاهر نیز اتفاق می افتد، مگر نه این است که مثلا شب قدر که می شود و ملائکه دائما در بین مردان الهی، بلکه در مسجدی که هزاران نفر نشسته اند، رفت و آمد دارند!
درست است که بسیاری از ماها از وجود و حضور فرشتگان، غافلیم و احساس نمی کنیم، ولی از آنجا که آنها احساس می کنند، این وجود جسم مادی در بین مجردات است و برعکس. در معراج پیامبر صلی الله علیه و آله، عکس این اتفاق صورت گرفت.
در شب قدر ملائکه و مجردات وارد جمع مومنین میشوند و بیتردید برخی از اهل دل و علمای بزرگ مانند سید بن طاووس، از وجودشان خبر میدهند [علاوه بر اینکه آیات قرآن تصریح دارد در سوره قدر] ولی در معراج این وجود مادی پیامبر بود که در بین مجردات حاضر می شود و هیچ بعدی نیز ندارد و پیامبر تمام ملائکه را میبیند.
برای نمونه: ... صبح آن شبی که سعد بن معاذ از دنیا رفت، پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) پس از نماز صبح به همراه مردم به سوی خانه سعد حرکت کردند؛ وقتی به خانه او وارد شدند دیدند بستگان او مشغول غسل دادن جنازه سعد هستند. حضرت در کناری نشست، ناگاه دیدند آن حضرت زانوهای مبارکش را جمع کرد، علتش را پرسیدند، فرمود: «فرشتهای فرود آمد، جا برای او نبود به او جا دادم».
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/73216
با سلام خدمت شما کاربر محترم:
امیدواریم خداوند به فرزند شما عافیت عنایت کرده و پاداش عظیمی بر این صبر حضرتعالی در قبال این سختی که متحمل میشوید، تفضل نموده تا این بلا در مقابل آن پاداش بزرگ، چیزی به حساب نیاید.
در روایتی نقل شده یکی از اصحاب بزرگ امام صادق علیهالسلام که زیاد مبتلی به مریضی میشد، به محضر امام رسیده و از شدت مریضیهایی که دچار آن میگشت به حضرت شکایت نمود. امام در جوابش فرمودند: اگر مومن بداند که چه اجری در قبال مصیبتهایش برای او تدارک دیده شده، هر آینه دوست میداشت تا با قیچی تکه تکه شود.[1]
اما در مورد سوال حضرتعالی باید عرض کنیم: اگرچه اسم در شکلگیری شخصیت بچه و آینده او آثاری دارد، و در روایات ما به انتخاب اسم خوب برای بچه بسیار تأکید شده است، ولی در روایات مربوط به اسمگذاری بچه، چیزی مبنی بر اینکه اسم باعث مریضی شود یا تغییر آن موجب سلامت فرزند گردد، دیده نشد.
غیر از روایات معصومین علیهمالسلام، علومی که به اسم علوم غریبه شناخته میشود، اعتبار قطعی نداشته و اهل فن آن نیز، بسیار معدود هستند. افراد شیادی که از این طرق کاسبی نموده و اطلاعات غلط به مردم میدهند نیز، کم نیستند.
پینوشت:
[1]. کلینی، الکافی، دار الکتب الاسلامیه، ج2، ص255.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
بیشک خداوند قدرت دارد، بلکه انه علی کل شئ قدیر، حتی بر هر چیزی احاطه علمی دارد و از سویی نیز میتواند هر کاری که بخواهد انجام دهد. (يس : 82 إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون)
از سویی خداوند متعال قدرت این را نیز دارد که بتواند، مقدمات ظهور را فراهم کند و همین امروز ظهور را محقق کند، ولی با توجه به علتهایی که برای غیبت امام زمان علیهالسلام مطرح شده است، بدون تردید خداوند برای محقق شدن آن زمینهها، غیبت را طولانی کرده است.
خداوند نظام هستی را بر اساس نظام احسن، تنظیم کرده است و نظام احسن، به این معناست که نظام جهان هستی، از بهترین نظامهایی است که خداوند قرار داده و خلق کرده است، به این معنا که با توجه به خلقت آسمان، زمین، انسان و موجودات دیگر، بهتر از این نمی شد که خلق شود، نه اینکه خدا نمی توانست، بلکه نظام هستی، بیشتر از این و بهتر از این گنجایش نداشت، به عبارت دیگر خدا میتوانست، ولی این نظام هستی است، که قابلیت و ظرفیت ندارد.
در مورد علت های غیبت امام زمان علیهالسلام نیز باید، گفت که علت های فراوانی برای آن مطرح شده است، که باید به مرور زمان محقق شود، مانند:
1. آزمون و امتحان مردم
2. اتمام حجّت
3. رشد عقل و عقلائی مردم
و موارد زیاد دیگری که باید به مرور زمان محقق شود، بنابراین خداوند میتواند در یک شب، امر ظهور امام زمان علیه السلام را درست کند، همانطور که در روایت از امام صادق علیه السلام نیز وارد شده است، ولی مقتضای حکمت خداوند این است که مردم، رشد کنند و تا رشد مردم محقق نشود، ظهور محقق نمی شود، البته باز هم باید گفت همه اینها علت هایی است که مطرح شده است، هر چند ممکن است که به دلیل اضطرار مردم، خداوند ظهور را زودتر محقق کند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/88667
https://btid.org/fa/news/183773
با عرض سلام و خسته نباشید.
سنّ ازدواج در گذر تاریخ و تا به امروز در فرهنگها و جغرافیای مختلف تابع عناصر مختلفی بوده است. از فرهنگ عمومی و عُرف جامعه گرفته تا دین و مذهب و بلوغ جنسی و عقلی و ... . از این روی، تجویز محدوده سنّی خاص برای همه انسانها و ممنوعیت محدوده سنّی دیگر لزوما به معنای قانونمند شدن و یا جلوگیری از برخی آسیبها نیست و اصل این مساله در سالهای اخیر نیز متاثر از تلاش حاکم ساختن فرهنگ و ساختار یکسان و هماهنگ بر تمامی ملل و نحل میباشد.
شاید بتوان دو عنصر «بلوغ جنسی و جسمی» و «بلوغ فکری و عقلی» را دو عنصر مشترک و پر اهمیتتر نسبت به سایر عناصر و فاکتورها در مساله ازدواج دانست. در بُعد برقرار بودن و ثبوت بلوغ جنسی و جسمی دختران در سن و سالهایی که شبهه افکنان مطرح میکنند (مانند ازدواج حضرت زهراء (س) در 9 سالگی) کمتر کسی مناقشه میکند. به خصوص این که در برخی مناطق با شرایط جغرافیایی و آبوهوایی و نظام تغذیهای و یا نژاد خاص، دختران و پسران هم از نظر جسمی و جنسی زودتر به بلوغ میرسند و هم از نظر بدنی تنومندتر و قویترند. این نکته در مورد شبه جزیره عربستان در صدر اسلام و اندکی پیش و پس از آن نیز قابل توجه است.
اما شاید بتوان گفت اصل مناقشه و اشکال در مورد بُعد «بلوغ فکری و عقلی» است. جایی که مخالفان و منتقدان و شبههافکنان، با طرح مساله عدم بلوغ فکری و عقلی یک دختر یا پسر در آن سنّ و سال، چنین پیوندهایی را مصداق کودکهمسری دانسته و اصل آن را تحت هر شرایطی و برای هر کسی در هر دورهای نفی میکنند. از این جهت با در نظر گرفتن دیدگاه مکتب امامیّه و مدرسه اهل بیت علیهم السلام پیرامون شخصیت حضرت زهراء (س) به چند نکته اشاره میشود:
الف) بنا به دیدگاه اهلبیت علیهم السلام و چنانچه در برخی روایات منسوب به حضرات معصومین نیز اشاره شده، حضرت زهراء (س) از نظر رشد جسمی در دوران کودکی و خُردسالی بر سایر کودکان و خُردسالان منطقه و جغرافیای خود برتری داشتهاند.
ب) همچنین بنا به دیدگاه اهلبیت علیهم السلام و مبتنی بر آیاتی از قرآن کریم و احادیث معتبر، حضرت زهراء (س) از منظر فکری و عقلی و فضائل اخلاقی و معنوی قابل قیاس با غیر نیستند و به تعبیری عقل کُلّ به حساب میآیند. فلذا اصلا و اساسا مقایسه با دیگران یا مانند آن در مورد چنین شخصیتی صدق نمیکند. زیرا یکی از اصلیترین شرایط برقراری «ازدواج در کودکی» در یک ازدواج و چه بسا بُنمایه آن همان عدم تشخیص و تمییز و فهم نارس یک انسان در آن سنّ و سال است که از منظر ما در مورد شخصیت حضرت زهراء (س) صدق نمیکند. فلذا چنین اشکالی بر مکتب اهلبیت علیهم السلام وارد نیست.
نکته دیگر آن که وقوع چنین نوع ازدواجهایی در فرهنگ و عُرف آن زمان و آن جغرافیای خاص هرگز قبیح و ناپسند نبوده فلذا حتی قبح عُرفی نیز در مورد این مساله صادق نیست چه این که اگر چنین مسالهای غیر قابل قبول بود و عُرفا قبیح بود اعتراضات جدی به آن صورت میگرفت.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
همانگونه که شما نوشته اید بله فرشتگان مطیع مطلق خداوند هستند، ولی به این معنا نیست که مطلقا نیز اختیار از آنها سلب شده باشد، همانطور که در برخی از روایات این اختیار به چشم می خورد. بنابر این باید دید که منظور از اختیار چیست؟
یک. اختیار به معنای به وجود آمدن یک حالت نفسانی است که گاهی با به وجود آمدن یک حالت نفسانی در انسان ایجاد انگیزه عمل یا ترک عمل ایجاد می کند.
این نوع اختیار مختص به انسان است. چنین حالتی در فرشتگان نیست، بنابراین در این حالت هرگز ملائکه اشتباه ندارند و چنین اختیاری نیز ندارند.
دو. اختیار به معنای احداث کردن و ایجاد نمودن، این نوع اراده و اختیار در مورد خداوند متعال بکار میرود.
سه. به معنای داشتن قدرت انتخاب و مجبور نبودن، یعنی بدون اجبار خودش شخص فعل را انتخاب می کند و مجبور نیست، این معنا در مورد فرشتگان، به کار می رود، یعنی چنین اختیاری را دارا هستند ولی هر نوع اختیاری دلالت بر اشتباه کردن نیست.
البته از آنجا که ملائکه شهوت و خواستههای نفسانی ندارند، دایره اختیار آنها نسبت به انسان بسیار محدودتر است؛ زیرا زمینههای نافرمانی در مورد آنان وجود ندارند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/57254
پاسخ به سوال دوم حضرتعالی:
زیارت عاشوراء هم مانند سایر ادعیه و زیاراتی که به دست ما رسیده، دارای نسخههای متعدد است. این نسخهها به طور طبیعی تفاوتهایی جزءی با یکدیگر دارند. نسخهای که در حال حاضر بین مردم مرسوم است و خوانده میشود، همان نسخه مفاتیحالجنان است. مرحوم شیخ عباس قمی این نسخه را از کتاب «المصباح» شیخ طوسی نقل فرمودهاند. شیخ طوسی از علمای بزرگ شیعه هستند که در حدود هزار سال پیش میزیستهاند.
کتاب مصباح شیخ طوسی نیزکه به دست ما رسیده، دارای نسخههای مختلفی میباشد، که در هر کدام با تفاوتهای جزءی این زیارت نقل شده است. عمده تفاوت و اختلافی که در زیارت وجود دارد، مربوط به جمله «اللَّهُمَ خُصَ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي و...» به بعد است. برخی گفتهاند: این اول و ثانی و ثالث و رابع که در نسخه موجود در نزد ما وجود دارد، در نسخه اصلی آن نبوده است. در نسخه کاملالزیارات نیز که کتاب معتبری است، تعبیر اول و ثانی و ثالث و رابع وجود ندارد. در نتیجه این زیارت عاشوراء که ما میخوانیم، همان زیارت عاشورای اصلی است و تنها در برخی عبارات جزءیِ آن که عرض کردیم اختلاف وجود دارد.
در ادامه برای اینکه متوجه تفاوت نسخهها بشوید، نسخه کاملالزیارات را در همان قسمت اصلی که اختلاف وجود دارد، خدمت حضرتعالی ذکر میکنم: «اللَّهُمَ خُصَ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ آلَ نَبِيِّكَ بِاللَّعْنِ ثُمَّ الْعَنْ أَعْدَاءَ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ اللَّهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ وَ أَبَاهُ وَ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ وَ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَةً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة».[2]
جنابعالی طبق هر کدام از دو نسخه بخوانید صحیح است و انشاءالله مأجور هستید.
پینوشت:
[1]. ابن قولویه، کامل الزیارات، دار المرتضویه، ص179.
[در پاسخ به اعظمی]
با سلام خدمت شما کاربر محترم:
پاسخ سوال اول حضرتعالی:
در اینکه چه کسی سر مبارک امام حسین علیهالسلام را بریده است اختلاف وجود دارد. در برخی منابع تاریخی معتبر کهن، این کار به «سنان بن انس» ملعون نسبت داده شده است. اما آنچه در زیارت ناحیه مقدسه منصوب به امام زمان علیهالسلام است با این عبارت ذکر شده: «پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیز پاى تو را خوار و زبون دیدند و زینِ تو را بر او واژگونه یافتند، ازپسِ پردهها(ىِ خیمه) خارج شدند، ... و بهسوىِ قتلگاه تو شتافتند. درهمان حال شمر بر سینه مبارکت نشسته و شمشیر خویش را بر گلـویت سیراب مینمود، با دستى مَحاسنِ شریفت را درمُشت میفِشرد و با دست دیگر با تیغِ آختهاش سر از بدنت جدا مىکرد».[1] به دو دلیل احتمال اینکه این زیارت از امام زمان باشد بسیار قوی میباشد:
1. متن این زیارت آنقدر از لحاظ ادبی غنی است، که بعید است کسی غیر از امام معصوم چنین الفاظ و معانی والایی را بیان نموده باشد.
2. برخی از آنچه از حوادث روز عاشوراء در این زیارت نقل شده، در کتب تاریخی دیگر وجود ندارد. چنین چیزی از علم امام که همه چیز را میداند امکانپذیر است. امام است که میتواند با علم خود، مطالبی را که سایرین از آن بیخبرند از حادثه واقعه عاشورا بیان نماید.
در نتیجه: اگرچه در برخی کتب قدیمی نام «سنان» و غیر او بهعنوان قاتلین حضرت ذکر شده؛ اما متن این زیارت که به احتمال زیاد از سوی امام معصوم به ما رسیده، بر آن کتابها ترجیح دارد. علاوه بر اینکه نام شمر در کتب قدیمی نیز به عنوان قاتل حضرت ذکر شده است؛ مثلا در لهوف که نوشته سید بن طاوس است و از مقتلهای معتبر تاریخ امام حسین به شمار میآید، در نقلی «سنان» را بهعنوان قاتل حضرت ذکر کرده و در نقل دیگر این کار را به «شمر» نسبت داده است.[2]
پینوشت:
[1]. مجلسی، بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج98، ص322.
[2]. سید بن طاوس، اللهوف على قتلى الطفوف، نشر جهان، ص127-128.
با عرض سلام و خسته نباشید.
فرزندان ارزشمندترین موهبتهای الهی هستند که به امانت به والدین سپرده شده اند. والدین وظیفه دارند که بار مسئولیت را به خوبی به دوش کشیده و با تربیت آن ها در اسلام باعث رستگاری و موفقیتشان شوند. روش اسلام در تربیت فرزند، استفاده از پند، محبت، جدیت توأم با مدارا و احتیاط است که باید در عین حال مؤثر نیز باشد. در تربیت اسلامی زیاده روی دیده نشده و همواره اعتدال بهترین راه تربیت است.
موضوع تربیت، جدا از جنبه روحی و نفسانی، جنبه بدنی و عقلی را نیز شامل شده و زمانیکه این سه اصل به موازات یکدیگر به طور صحیح تقویت شوند، قطعاً انسان موفق و توانایی به جامعه بشری راه پیدا میکند. خانواده، مدرسه و گروههای دینی عواملی هستند که جدا از عوامل قهری مانند وراثت، بر نوع رفتار و تربیت فرزند تأثیر میگذارند.
از آنجا که رشد جسمانی زودتر از رشد عقلانی شروع میشود، ممکن است تغییرات ظاهری نوجوان برایش ناخوشایند باشد. در اینگونه مواقع، اگر فرد از اعتماد به نفس پایینی برخوردار باشد، همین مسئله و عدم مواجه شدن او با حل مشکل، ممکن است باعث گوشهگیری و انزوای او شود؛ بنابراین والدین در این دوران باید همواره همراه و راهنمای فرزندان باشند و نوجوان را برای افزایش عزت نفس یاری کنند. پیامبرصلی الله علیه و آله در روایتی مراحل تربیت را به سه مرحلۀ هفت سال (از تولد تا 7 سالگی، از 7 تا14 سالگی، و از 14 سالگی به بعد) تقسیم کرده، به والدین و مربیان توصیه میکنند که در هفت سال سوم زندگی (همان دوران بلوغ و نوجوانی) به او به عنوان یک شخصیت بزرگسال بنگرند. همچنین به او اعتماد و در کارها با وی مشورت کنند. «در حقیقت، رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایت موردنظر، به تشخصطلبی و استقلالجویی جوان توجه فرموده و او را در کشور کوچک خانواده، وزیر و مسئول شناخته است. از طرف دیگر، به پدر و مادر فهمانده است که با جوان امروز مانند کودک دیروز رفتار نکنند.»
در فرزندپروری، مداخلات مبتنی بر قدرت، تنها باعث اطاعت موقتی نوجوان میشود و موجبات ناکامی و گاهی خودسری فرزندان را در طولانیمدت فراهم آورد. قطعاً داشتن حسن خلق در رفتار با نوجوان، موجب دلگرمی او در محیط خانواده میشود. چنانکه قرآن از زبان لقمان به فرزندش یاد می¬کند که او با واژه «بنی» فرزندش را خطاب می کند:
وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ: به خاطر بیاور هنگامى را که لقمان به فرزندش ـ در حالى که او را موعظه مىکرد ـ گفت: پسرم، چیزى را شریک خدا قرار مده که شرک ظلم عظیمى است.
والدین در هنگام تعامل با فرزندشان باید با احساسات وی هماهنگ شوند و با علاقه و انگیزه به حرف آنها گوش دهند؛ چراکه اگر پدر و مادر به نیاز عاطفی فرزندان پاسخ دهند، زمینۀ پرورش همدلی و اتفاقنظر را در آنها ایجاد میکنند.
در تربیت نوجوان نه باید آنقدر به او آزادی عمل داد که تعادل زندگیاش به هم بخورد و نه باید با رفتار سختگیرانه باعث شد که در لاک خود فرو رود و به مشکلات روحی دچار شود.
خداوند در قرآن به اعتدال در رفتار سفارش کرده، میفرماید: «وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ: در رفتارت میانهرو باش و با آرامی سخن بگو!».
شاید یکی از مهمترین عوامل دوران بلوغ برای دختر و پسر نوجوان، انتخاب دوست باشد که گاه این دوستی تنها به دلیل عواطف معمول بشری و گاه به دلیل عواطف شدید دوران بلوغ و در اصطلاح امروزی «عشق ورزیدن» شکل میگیرد. در دوران بلوغ، به دلیل علاقۀ فرد به گسترش روابط اجتماعی، نوجوان پیوسته میکوشد روابط اجتماعی خود را از محدودیت خانوادگی درآورد و به اشخاص دیگر مخصوصاً همسالان خود گسترش دهد؛ چراکه خود را از پدر و مادر دور میبیند و شرم بیان مشکلات، مانع از ابراز ناگفتههایش میشود، بهناچار سراغ انتخاب دوستِ همراز و همصحبت میرود و مشکلات دوران بلوغ و تغییرات هورمونی را با او در میان میگذارد. حال در صورت نادرست بودن نتیجۀ همفکری، ممکن است آیندۀ فرد به خطر بیفتد و او را در زندگی دچار مشکل کند. بنابراین والدین باید همواره در انتخاب دوست، فرزندان خود را همراهی و راهنمایی کنند.
بهترین و مطمئنترین راه برای حفاظت نوجوانان از گرفتار شدن در دام دشمنان و انحراف و کجاندیشی آنان، آشنا کردن آنها با مبانی دینی و احادیث رسیده از معصومان: است. امام صادقعلیه السلام در روایتی در همین زمینه میفرمایند: «نوجوانان خود را با احادیث ما آشنا کنید قبل از آنکه مُرجئه (یکی از گروهای منحرف عصر ایشان) بر شما پیشی بگیرند».
معمولاً نوجوان علاقهمند به سنتشکنی و عدم پذیرش آداب و رسوم کلیشهای است و همین مسئله موجب وحشت او میشود که مبادا مورد مواخذۀ جامعهاش قرار بگیرد. امیرالمؤمنین علیعلیه السلام در روایتی به این موضوع اشاره کرده، میفرمایند: «آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحمیل نکنید؛ زیرا آنها برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شدهاند».
مواردی که گفته شد را اگر در رفتار خود با فرزندتان مورد توجه قرار بدهید انشالله می توانید فرزندی موفق به جامعه تحویل بدهید با تشکر از همراهی شما.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم!
خداوند متعال، انواع و اقسام زیادی از فرشتگان را خلق کرده است که این فرشتگان، تحت فرمان چهار ملک مقرب الهی قرار دارند، به عبارت دیگر، می توان گفت که چهار دسته کلی می شوند. چهار ملک مقرب عبارتند از
جبرئیل و ملائکه ای که تحت فرمان او هستند.
میکائیل و فرشتگانی که تحت فرمان او هستند.
اسرافیل و فرشتگان تحت فرمان او.
عزرائیل و فرشتگان تحت فرمان او.
بی شک همه این ملائکه به طور مدام در حال کار هستند و هر لحظه کارهاییی که خداوند بر عهده آنها گذاشته است را انجام می دهند.
این یک تقسیم بندی از یک جهت
اما تقسیمهای دیگری از انواع فرشتگان نیز آمده است در روایات و به خصوص صحیفه سجادیه که به طور خلاصه به برخی از آنها اشاره می کنیم مانند:
فرشتگان پیام آور.
فرشتگان کاتبان اعمال.
فرشتگان حافظان و نگهبانان.
همچنین گاه فرشتگان را به فرشتگانی که دائما در حال رکوع اند. فرشتگانی که در حال سجودند، فرشتگانی که در حال تسبیح اند. و...
به هر حال، فرشتگان انواع و اقسام زیادی دارند، ولی به طور کلی همه تحت فرمان همان چهار ملک مقرب اند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/7421
اما برای جواب قسمت دوم کلام شما باید گفت:
ملائکه طبق آیات قرآن اشتباه نمی کنند،[تحریم آیه 6] و اینکه نسبت به برخی از ملائکه مانند فطرس، نوعی نافرمانی را نسبت داده اند، این نافرمانی، اشتباه ملائکه نیست، بلکه خداوند اراده کرده است که این اتفاق بیفتد برای اینکه مقام و منزلت امام حسین را نشان دهد.
بنابراین ملائکه هرگز خلاف فرمان الهی عمل نمی کنند، زیرا آنها مجرد بوده و هر چه خداوند بفرماید عمل می کنند.
صفحهها