با سلام خدمت شما کاربر گرامی
این شبهه را وهابیت و اهل تسنن برای انکار حقانیت امیرالمومنین علیه السلام مطرح کرده اند. در پاسخ باید عرض کنم که اگر ذکر نام دلیل بر حقانیت است، نام بسیاری از پیامبران در قرآن ذکر نشده و تنها نام 26 تن ذکر شده است. حال اگر نام پیغمبران در قرآن نیامده است آیا دلیل می شود که آنان پیامبر یا رسول نبوده اند؟ در حالی که قرآن می فرماید: « وَ لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ منْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ ...(9) ؛ «پیش از تو رسولانی فرستادیم که سرگذشت گروهی را برای تو ذکر کردیم و سرگذشت گروهی را ناگفته گذاشتیم».
لذا این که نام حضرت علی(علیه السلام) در قرآن نیامده دلیلی بر عدم حقانیت ایشان نیست. قرآن درصدد بیان کلیات می باشد؛ همانطور که امام صادق علیه السلام در پاسخ به کسانی که این پرسش را مطرح کردند همین پاسخ را فرمودند. ابوبصیر به امام صادق علیه السلام عرض کرد: مردم می گویند: چرا نام علی علیه السلام و اهل بیت ایشان در کتاب خدا نیست؟ فرمود: به آنان بگو نماز بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شد؛ ولی خداوند رکعت های آن را که سه یا چهار تاست در کتابش نام نبرد، تا آنکه رسول الله (صلی الله علیه و آله) آن را برای مردم تفسیر کرد و …خدای عالم در قرآن، کلیات امامت را مطرح کرده است، چنانچه در رابطه با حضرت ابراهیم می فرماید: إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ . و در جای دیگر می فرماید: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا... اما درباره مصادیق آن، کار را به پیامبر واگذار کرده است.
به طور کلی قرآن در معرفي حجت های الهی ، 2 روش را دارد : 1ـ با اسم 2- با وصف
در قرآن بعضي از جاها هست كه مي خواهد يك فردي را معرفي كند با اسمش معرفي مي كند مانند سوره صف آيه 6 كه مي فرمايد:
وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ
در بعضي از جاهاي قرآن است كه نه با اسم است و نه با عدد؛ بلكه با وصف است كه در باره نبي مكرم اسلام صلی الله علیه و آله آمده است :
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ(سوره اعراف - آيه 157) متابعت مي كنند آن رسولي كه امي و درس نخوانده است؛ و لذا با توجه به اين در آيه 55 سوره مائده كه حضرتعالي اشاره كرديد:
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ...هم به خدا ايمان دارد هم نماز مي خواند و در ركوع صدقه مي دهد.
ابن ابي خاتم كه از مفسرين به نام اهل سنت است مي گويد: انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا...تصدق علي بخاتمه وهو راكع
علي در حالي كه در ركوع بود انگشتر خود را به سائل داد(تفسير ابن أبي حاتم - ج 4 - ص 1162)
نکته قابل توجه این است که تاریخ نشان داده است که دشمنی ها با پیامبر و امام علی علیهما السلام تا جایی بوده است که به راحتی مخالفت با آیات قرآن می کرده اند و اگر نام امام علی علیه السلام به صراحت بیان می شد بعید نبود که تلاش بر تحریف قرآن از سوی آن ها صورت پذیرد. برای نمونه جناب سرخسي كه از فقهاي بزرگ اهل تسنن است مي گويد: وقد صح أن عمر رضي الله عنه نهي الناس عن المتعة...صحيح است اين روايت كه عمربن خطاب از متعه نهي كرده است و گفته است: فقال متعتان كانتا علي عهد رسول الله وأنا أنهي الناس....من نهي مي كنم از آن دو كه در زمان رسول خدا جايز بود. یعنی به راحتی در مسائل ساده در مقابل خدا و پیامبر او اظهار نظر و مخالفت می کردند، چه برسد به مساله امامت که برای آن ها آن چنان مهم بوده است که اقدام به شهادت رساندن دختر پیامبر کردند.
البته گزارشهایی وجود دارد که قرائتی غیر از قرائات مشهور را ارائه کرده و این فراز را «هذا صِراطُ عَلَیٍّ مُسْتَقِیمٌ» به صورت مضاف و مضاف الیه میخواند. بر اساس این قرائت نادر میتوان گفت که نام امام علی( علیه السلام ) صریحا در آیه آمده باشد:
از امام صادق از پدرش، از پدرانش( علیه السلام ) نقل شده است: روزی خلیفه دوم به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) گفت همیشه شما به على میفرمایید که تو برای من مانند هارون نسبت به موسى هستی، با اینکه خداوند در قرآن هارون را یادآورى کرده، ولى نامى از على در قرآن نیست. پیامبر فرمود: ... آیا نشنیدهاى سخن خداى متعال را که «هَذَا صِرَاطُ عَلِیٍّ مُسْتَقِیم».(مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج 3، ص 107)
برخی مفسران از این روایات چنین برداشت کردهاند که صراطى که بر خداوند لازم بود بیان فرماید، همان صراط علی( علیه السلام ) بود و او صراط مستقیم است.( اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 39) چنانکه امام باقر( علیه السلام ) فرمود: «وَ عَلِیٌّ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیم».(کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 417)
موفق باشید.
برای مطالعه بیشتر به آدرس های ذیل مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/135739
https://btid.org/fa/news/124246
https://btid.org/fa/news/18349
https://btid.org/fa/news/19636
با سلام خدمت شما کاربر گرامی
تشخیص درست و مطابق ضوابطِ شرعی اوّل ماههای قمری آنقدر مهم است که در روایاتی می خوانیم که پس از فاجعه اندوهبار و جانکاه عاشورا، نفرین فرشته ای در حقِّ قاتلانِ حضرت ابا عبد اللّه الحسین (علیه السلام) موفّق نشدنِ آنان به اعمال و وظایف عید قربان و فطر و ماه مبارک است:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: وقتی که امام حسین (علیه السلام) با ضربه شمشیر از پا افتاد... و سرش را بریدند یک منادی از میان عرش این ندا داد «ای اُمتی که بعد از پیامبرش سرگردان و گمراه شدید خداوند شما را به انجام اعمال هیچ عید قربان و عید فطری موفق نگرداند». و به خدا قسم دیگر نه موفق بر آن شدند و نه موفق خواهند شد تا آن که خون خواه امام حسین (علیه السلام) قیام کند.
در روایتی دیگر محمد بن اسماعیل رازی از امام جواد (علیه السلام) نقل می کند که به آن حضرت گفتم:
فدایت شوم، در باره روزه چه می فرمایید؟ زیرا روایتی نقل شده است که مردم موفق به انجام روزه نخواهند شد. آن حضرت فرمودند: همانا دعای آن فرشته در حقشان مستجاب شد. گفتم، فدایت شوم! چگونه؟ آن حضرت فرمودند: وقتی مردم امام حسین (علیه السلام) را کشتند، خداوند به فرشته ای دستور داد که بانگ دهد: ای امت ظالمی که عترت پیامبرتان را کشتید! خداوند شما را به انجام روزه و اعمال فطر موفق نگرداند.
با دقت به این روایات، دانسته می شود که خطاب حضرت به قاتلان امام حسین علیه السلام و طرفداران و پیروان آن ها است نه تمام مسلمین و وجود اختلافات هر ساله در تشخیص هال اول ماه حتی میان شیعیان دلیل بر صحت این کلام است و حال آنکه در زمان ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) چنین مشکلات و اختلافاتی وجود نخواهد داشت.
موفق باشید.
برای مطالعه بیشتر به آدرس های ذیل مراجعه کنید.
https://bahjat.ir/fa/content/772
https://btid.org/fa/news/67387
با سلام خدمت شما کاربر گرامی
شفاعت در لغت به معناى «ضمیمه کردن چیزى به چیز دیگر و جفت نمودن آن» است و در اصطلاح مذهبى به معناى کمک کردن اولیاى خدا (پیامبران، امامان و مردم صالح و درستکار) براى نجات افرادى است که در طول زندگى مرتکب لغزش هایى شده اند.
البتّه کمک به نجات افراد گنهکار دو صورت دارد: یک شکل آن به اصطلاح پارتى بازى و ظلم و ستم و تبعیض نارواست و شکل دیگر آن یک نوع درس تربیت، روزنه امید و وسیله تکامل مى باشد.
اگر افرادى که مورد شفاعت واقع مى شوند هیچ گونه شایستگى نداشته باشند، و در عین حال به آنها بدون جهت کمک شود و بر دیگران مقدّم گردند، این کار یک نوع تبعیض ناروا و تشویق مردم به گناه و تأمین دادن به آنها در برابر جنایات است.
این همان شفاعت غلط و ناروایى است که باید گفت موجب جرأت جنایتکاران و گناهکاران مى گردد و امید به چنین شفاعتى سبب مى شود که افراد مجرم از انجام هیچ جنایتى کوتاهى نکنند، ولى مسلّماً هدف آیات، این نوع شفاعت نیست که عقل و خرد آن را محکوم مى کند.
ولى اگر بعضى از گناهکاران به خاطر پیوندهاى معنوى که با خدا داشتند و به خاطر ارتباط ایمانى که با اولیاى پروردگار برقرار ساخته بودند مورد کمک شفیعان روز رستاخیز قرار گیرند، در این صورت نوید شفاعت نه تنها موجب تشویق و مستلزم تبعیض ناروا نیست، بلکه عین عدالت و وسیله تربیت و بازگشت افراد گنهکار از نیمه راه است.
در مورد اینکه چه کسانی می توانند شفاعت کنند نیز باید بدانید فقط اهل بیت علیهم السلام نیستند که چنین جایگاهی دارند و در آیات و روایات، شفیعان دیگری نیز وجود دارند اگرچه قدرت شفاعتشان به اندازه اهل بیت نباشد. به عنوان نمونه قرآن و مومنین و... نیز شفیع معرفی شده اند که در قیامت شفاعت می کنند.
د رمورد اینکه چرا اهل بیت علیهم السلام چنین مقامی دارند نیز عرض می کنم که بخشی از آن تفضل خدا به این ذوات مقدسه است و بخشی دیگر نیز اکتسابی می باشد.
موفق باشد.
برای مطالعه بیشتر به آدرس های ذیل مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/16817
https://btid.org/fa/news/83847
https://btid.org/fa/news/7757
https://btid.org/fa/news/44440
با سلام خدمت شما کاربر گرامی
در اینکه اصل نماز در قرآن ذکر شده است شکی نیست و می توان از آیات متعددی این مطلب را برداشت کرد. به عنوان نمونه آیه 55 سوره مائده بعد از به کار بردن کلمه صلاه(نماز) صحبت از رکوع می کند و حال آن که اگر به معنای دعا باشد اصلا رکوع بی معنا خواهد بود.می توانید به آیات (سوره توبه آیه 112) و (اعراف آیه 11 و 120) و (حجر آیه 31 و 32) و...وجود قرائن متعدد در آیات این مطلب را به وضوح می رساند. البته همانطور که می دانید تمام جزئیات نماز در قرآن بیان نشده است و جزئیات در روایات اهل بیت علیهم السلام بیان شده است لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: اسلام به هر دو رکن قرآن و روایات(ثقلین) استوار است. با مراجعه به روایات مشاهده می کنیم که اهل بیت علیهم السلام وقتی جزئیات نماز از جمله رکوع و سجود و... را وقتی توضیح می دهند، از لفظ صلاه استفاده می کنند.
موفق باشید.
برای مطالعه بیشتر به آدرس های ذیل مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/51455
https://btid.org/fa/news/51900
با سلام خدمت شما کاربر گرامی
با توجه به تفاوت و امتیازاتی که برای انسان در آیات قرآن و روایات ذکر شده است، دلیل خطاب (احسن الخالقین) به انسان مشخص می شود.
انسان نماينده خدا در روي زمين :انسان موجودي است با استعداد فوق العاده كه مي تواند با استفاده از آن مصداق اتمّ خليفة الله شود، و مي تواند با كسب معرفت و تهذيب نفس و كمالات به اوج افتخار برسد واز فرشتگان هم پيشي بگيرد.
استعداد انسان براي خليفة و نماينده خدا شدن توام است با آزادی اراده و اختيار؛ يعنی اين راهی راكه از صفر شروع كرده و به سوی بی نهايت مي رود با پاي خود و با اختيار خويش طي مي كند.
انسان از ديدگاه قرآن آنقدر عظمت دارد كه همه موجودات به فرمان «الله» مسخّر او گشته اند . تسخير كشتي ها، نهرها، خورشيد، ماه، شب ، روز و... كه همه يا زمام اختيارشان به دست انسان است و يا در خدمت منافع انسان حركت مي كنند و در هر حال آنقدر به اين انسان عظمت داده شده است كه به صورت يك هدف عالي در مجموعة آفرينش در آمده است.
به انسان ظاهري آراسته و باطني پيراسته، عقلي فروزان و خردی نيرومند داد و از آنچه در كل جهان هستی است نمونه هايی در وجود او آفريد.
آري انسان كه جزئي از مجموعة عالم هستي است از نظر آفرينش با هدفدار بودن كل جهان هماهنگ است از پست ترين مراحل شروع به حركت كرد و به سوي بي نهايت كه وجود بي پايان حق و قرب به خداست پيش مي رود تعبير به «فاحسن صوركم، صورت شما را نيكو آفريد» هم صورت ظاهر را شامل مي شود و هم صورت باطن را هم از نظر جسم و هم از نظر جان .
و به راستي يك نظر اجمالي در آفرينش جسم و جان انسان نشان مي دهد كه زيباترين پديده عالم هستي او است خدا در آفرينش اين موجود، قدرت نمايي عجيبي كرده و سنگ تمام گزارده است.
موفق باشید.
برای مطالعه بیشتر به آدرس های ذیل مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/51610
https://btid.org/fa/news/15617
https://btid.org/fa/news/109993
https://btid.org/fa/news/146760
با سلام خدمت شما کاربر گرامی
در مورد آیه مذکور دانستن نکات زیر ضروری است:
1-فرق است بین مساوات و عدالت: آن چه لازم است که رعایت شود عدالت است نه مساوات. عدالت میانه روى و استقامت در رفتار و دورى از افراط و تفریط است، به گونه اى که به حق عمل شود و به کسى ستم نشود. بنابراین اگر کسى به فرزندانش به اندازه نیازشان طعام دهد و یا به همسران خود به مقدار نیازشان نفقه دهد، به عدالت رفتار کرده است، هرچند به مقدار مساوى اطعام و انفاق نکرده باشد; و اگر به آنها به مقدار مساوى طعام و نفقه دهد، اما برخى همچنان گرسنه و نیازمند باشند و برخى دیگر بیش از مقدار نیازشان دریافت کرده باشند، به افراط و تفریط عمل کرده و از شیوه اعتدال و میانه روى خارج شده و به برخى ستم کرده است. پس مساوات در مقدار، گاهى مصداق عدالت است و گاهى بر خلاف عدالت مى باشد.
2- عدالت باید کامل رعایت شود ولی درباره عدالت همسران، آنچه مرد موظف به آن است، رعایت عدالت در جنبههای عملی و خارجی است چه این که عدالت در محبت های قلبی و عاطفی خارج از قدرت انسان است زیرا رعایت عدالت در مواردى واجب است که مرد توان انجام آن را دارد اما رعایت عدالت و مساوات در امورى که از قدرت مرد خارج است، مانند محبت، لازم نیست.
3-موارد عدالت: بیشتر فقیهان شیعه، براى عدالت در آیه مذکور، مصداقی ذکر کرده اند از جمله:
نفقه(خوراک،پوشاک،مسکن)
تقسیم شب ها برای بیتوته
موفق باشید.
برای مطالعه بیشتر به آدرسهای ذیل مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/66049
https://btid.org/fa/news/109213
https://btid.org/fa/news/107304
با سلام خدمت شما کاربر گرامی
در مورد مساله ای که فرمودید توجه به چند نکته ضروری است:
نبايد گمان شود كه همواره مؤمن و افراد خوب در زحمت و رنج نباشند و هيچ فرد خوب و با ايماني، سختی نبیند. توجه به بعضی روایات اهل بیت علیهم السلام این نکته را روشن می کند که در دنیا بیشترین سختی ها برای مومن است.
امام صادق (ع ) می فرماید :شدیدترین بلاها در بین آفریدگان، نخست به پیامبران و سپس به اوصیاء می رسد و آنگاه به مثل و شبیه ترین مردم به آنها. مومن به مقدار نیکی هایش آزموده می شود. هر کسی دینش درست و کارش نیک باشد، بلایش شدیدتر است، چرا که خدای عزوجل دنیا را نه مایه پاداش مومن قرار داده و نه وسیله عذاب کافر. اما آن که دینش نادرست و کارش سست باشد، بلایش اندک است. بلا به انسان مومن پرهیزکار زودتر از باران به سطح زمین میرسد.
از طرفی باید بدانیم که خدا ارحم الراحمین است و برای بندگان خودش همیشه بهترین ها را رقم می زند؛ یعنی چون حکیم است و میداند چه چیزی به صلاح بندگانش است و همان را قرار می دهد و چون ما این مصلحت ها را نمی دانیم، ناراحت می شویم. خدا در قرآنش می گوید: چه بسیار شود که چیزی را مکروه و بد شمارید ولی به حقیقت خیر و صلاح شما در آن بوده، و چه بسیار شود چیزی را دوست دارید و در واقع شرّ و فساد شما در آن است، و خدا (به مصالح امور) داناست و شما نادانید.
بدانید خدا از شما نسبت به فرزندتان مهربان تر است و این مشکلات قطعا به صلاح ایشان است و می گذرد. خداوند به موسی فرمود: ای موسی، آیا می دانی من چقدر به تو ترحم نموده ام؟ موسی گفت: تو از مادرم به من مهربان تری. خداوند فرمود: موسی مادرت در اثر فضل من بر تو ترحم می کرد. من بودم که او را بر تو مهربان ساختم و قلب او را پاک نمودم، تا او تو را پاک تربیت کند. اگر من این کارها را با وی نمی کردم او با زنان دیگر فرق نداشت.
قدر خدای مهربان را بدانیم و به ممصلحت های او اعتماد کنیم.
موفق باشید.
برای مطالعه بیشتر به آدرس های ذیل مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/62023
https://btid.org/fa/news/99322
https://btid.org/fa/news/15488
با سلام خدمت شما کاربر گرامی
برای اینکه از این وضعیت نجات پیدا کند، هم نیاز است که پیشگیری کند و هم نیاز به درمان است چون یک بیماری روحی است که حتما باید کنترل شود
برای پیشگیری عرض می کنم که حتما باید از هر چیزی که باعث تحریک او می شود پرهیز کند. یعنی از دیدن فیلم ها و تصائیری که باعث تحریک جنسی او می شوند و همچنین حضور در مکان های ناسالمی که این حالت را در او تشدید می کند و دوستی با اشخاصی که ذهن او را به اینگونه مسائل مشغول می کنند پرهیز کند. در یک جمله، هر عاملی که باعث تحریک جنسی او می شود باید کنترل شود. از زیاد خوردن خوراک های قوی و با طبع گرم مثل موز و پیاز و... که در اینترنت به همه آن ها اشاره شده است، پرهیز کند. خوراک هایی را مصرف کند که میل جنسی او را کاهش می دهد که آن ها را می تواند در اینترنت مطالعه کند.
برای درمان نیز مواردی را ذکر می کنم. حتما مقدمات ازدواج را فراهم کرده و زودتر ازدواج کند. ازدواج را آنگونه سخت نکند که دست نیافتنی ببیند. تا زمانی که شرایط ازدواج او فراهم شود، سعی کند خود را با کار و مطالعه و ورزش و ... مشغول کند تا کمتر ذهنش درگیر مسائل جنسی شود. حضور در مکان ها و مجالس مذهبی مثل مسجد و هیئت و.. نیز بسیار موثر است.
موفق باشید.
برای مطالعه بیشتر به آدرس های ذیل مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/99147
https://btid.org/fa/news/158761
https://btid.org/fa/news/173
https://btid.org/fa/news/73703
با سلام خدمت شما کاربر گرامی
وقتی دلایل اثبات وجود بهشت و جهنم را بررسی کنند به این نتیجه خواهند رسید که نه تنها خیال و ساخته ذهن روحانیون نیست بلکه یک واقعیت بزرگ غیر قابل انکار است. برای اثبات قیامت، بهشت و جهنم، علاوه بر دلایل نقلی(قرآن و روایات اهل بیت) می توان به دلایل عقلی نیز اشاره کرد.
دلایل عقلی
1-عدالت خداوند: خداوند انسان را موجودی مختار آفریده است. از اینرو، امکان قرار گرفتن در مسیر خیر و نیکی و زشتی و بدی را دارد با این خصوصیت، اگر پس از این جهان، جهانی دیگری وجود نداشته باشد تا انسان های خوب و بد، پاداش نیکی ها و یا زشتی های خود را دریافت کنند آیا با عدالت خداوند سازگاری دارد؟ بدون شک خداى عادل، کارى برخلاف عدالت نمىکند و چون دنیا شایستگى ایفاى حق مؤمن و مفسد را ندارد، باید روزى باشد که همه به جزاى اعمال خود برسند.
2-حکمت و رحمت خداوند: حـکـمـت خـداى حـکـیـم اقـتضا مى کند که مرگ، پایان زندگى نباشد؛ بدون شک خدای سبحان حق است و کار باطل نمیکند. و نیز این جهان را بیهوده و عبث نیافریده است و از طرفی نیز لازمه رحمت خدا این است که: بشر را به کمالش برساند. پس باید قیامتى باشد تا بشر فراورده کار خود را بیابد و به کمال هستی برسد.
دلایل نقلی(قرآن و روایات)
وقتی به قرآن و روایات مراجعه می کنیم مشاهده می کنیم که علاوه بر اثبات وجود بهشت و جهنم، خصوصیات و ویژگی های آن ها نیز بیان شده است. به عنوان نمونه در سوره واقعه، خداوند متعال به توصیف نعمت های بهشتی و بهشتیان پرداخته است. در نتیجه وجود بهشت و جهنم ساخته و پرداخته اذهان روحانیون نیست و اساسا ما روحانی حقیقی را کسی می دانیم که برای صحبت های خود دلیل عقلی و نقلی داشته باشد و بدون دلیل، کلامی را بر زبان جاری نکند.
موفق باشید.
برای مطالعه بیشتر به آدرس های ذیل مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/137216
https://btid.org/fa/news/101020
https://btid.org/fa/news/106255
با سلام خدمت شما کاربر گرامی
شما در معنای جبر و اختیار دچار اشتباه شده اید. اینکه خداوند انسان را مختار خلق کرده به این معنا نیست که هر کاری که دوست دارد انجام دهد و او را مکلف به تکلیفی نکند. جبر؛ یعنی این که انسان در افعال و کارهای خود مجبور باشد و از خود اختیاری نداشته باشد. مجبور بودن یعنی انسان در کارهایی که انجام می دهد، فاقد اراده و اختیار است، نه می تواند خوب را انتخاب کند و نه بد را در حالی که اینگونه نیست. اختیار یعنی اینکه، انسان می تواند با اختیار خود به دستور خدا عمل کند و یا آن را انجام ندهد. یعنی اینگونه نیست که تا اذان را گفتند انسان مانند یک ربات که اختیاری از خود ندارد به سمت نماز حرکت کند و قدرت نداشته باشد نماز را نخواند. در نتیجه اختیار یعنی قدرت تصمیم گیری و اقدام توسط انسان.
مثلا انسان این قدرت را دارد که خود را از یک کوه بلند به پایین بیندازد و خدا به او چنین اختیار تصمیم گیری را داده است و از طرفی به او گفته است که این کار را نکند و خودکشی را حرام اعلام کرده است، در نتیجه انسان می تواند با اختیار و قدرت تصمیم گیری خود، به بهشت و یا به جهنم برود.
در مثال نمازی هم که فرمودید انسان این قدرت تصمیم گری را دارد که نماز را بخواند و یا نخواند و اگر خواند به بهشت می رود و اگر نخواند اهل جهنم خواهد شد چون با اختیار خودش انتخاب کرده است.
موفق باشید
برای مطالعه بیشتر به آدرس های ذیل مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/56568
https://btid.org/fa/news/112441
https://btid.org/fa/news/56549
صفحهها