ما در جای جای قرآن کریم میبینیم که خدای متعال همواره ایمان را قرین عمل صالح نموده و اینگونه القاء مینماید که اگر ایمان آوردید باید در عمل نیز کردار صالح انجام دهید.
در طول تاریخ ادیان، همیشه این سوال در ذهن بشر دیندار وجود داشت که رابطه ایمان و عمل چیست؟ آیا نمیشود بدون تقید به شریعت، و با صِرف ایمان به نجات و سعادت رسید؟
در دین مسیح، فردی به نام پولس، دین مسیحیت را به انحراف کشاند و تقید به شریعت را لازمه دین مسیح ندانست و معتقد بود که با صرف ایمان، و بدون التزام به شریعت نیز میتوان به سعادت دست یافت. از اینرو خیل عظیمی از مردم اروپا به کیش مسیحی گرویدند چراکه دین مسیح را با این آموزه غلط پولس، سهل و بسیط و بدون تکلف دیدند که بی هیچ سختی و مشقت، میتوان به نجات دست یافت.[1]
در دین اسلام نیز برخی از فرقههای صوفیه همین روش را در پیش گرفته و شریعتگریز شدند و معتقد بودند با ایمان و عشق به خدا میتوان به خدا رسید و نیاز به شریعت نیست.
فرقه صوفیه، طریقت را از شریعت جدا ساخته و طریقت و راه رسیدن به خدا را تنها در عشق و ایمان خلاصه کردند و گفتند طریقت ما از شریعت نمیگذرد. از همینرو بود که بسیاری را جذب مذهب خویش کرده و مخالفت شدید اهل شریعت را برانگیختند.
اما باید دید که نگاه خدا و خود دین، به رابطه دو مقولهی ایمان و عمل چیست؟
از منظر خدا، صِرف ادعای ایمان به خدا در دیندار بودن کفایت نمیکند و یک شخص دیندار علاوه بر ایمان قلبی، در عمل نیز این امر را به اثبات برساند. در واقع، عمل و کردار، در مفهوم ایمان دخیل است و اگر عمل و کردار مومنانه را از ایمان جدا سازیم، ایمان حقیقتش را از دست خواهد داد. به عبارت دیگر، ذات ایمان بر پایه زیست مومنانه استوار است و به تعبیر فلسفی: عمل مومنانه، از مقومات ذاتی ایمان و فصل ممیّز و محصِّل ایمان است. حتی اگر بپذیریم که عمل، به لحاظ فلسفی، ذاتی ایمان نیست[1] لااقل باید عمل را از لوازم و اقتضائات ذاتی ایمان بدانیم و دیگر از این حد نمیتوان فروتر رفت؛ چراکه از منظر الهی، دو امر ایمان و عمل، بهشدت قرین یکدیگر قرار داده شدهاند بهگونهای که گویی، انفکاک و جدایی این دو از هم امکانپذیر نیست. لذا مقصود از ایمان در نگاه قرآنی، مجموع ایمان علمی و عملی است نه فقط ایمان علمی.
بنابراین، صدق ایمان تنها در صورتی است که یک فرد دیندار، علاوه بر اعتقاد _ که یک امر باطنی و قلبی است _ بر شریعت و دستورات دین نیز ملتزم و مقید باشد و به اوامر و نواهی دین، عامل باشد.
شاخصههای ایمان باید در ظاهر، بروز کنند و زیست ظاهری فرد مومن نیز باید دینی و مومنانه و بر اساس دستورات دینی باشد وگرنه صدق ایمان بر او ممکن نیست.
به عبارت دیگر، ظاهر، آینه باطن است و عمل ظاهری، نشان دهندهی ایمان باطنییست. تنها کسی بر او نام مومن، صدق میکند که آینه ظاهر او باطن مومنانه او را نشان دهد و اگر در آینه ظاهر او اثری از ایمان نمایان نشود در واقع، نشان از آن دارد که او در باطن نیز مومن نبوده و فقط لاف ایمان میزده است.
لذا، ایمانی که به منصهی ظهور نرسد در حقیقت، ایمان نیست چون خاصیت ایمان، بروز در ظاهر است زیرا که خدا به زیست مومنانه مینگرد نه به ادعای ایمان.
ایمانی که در ظاهر، بروز نکند ارزشی نزد خدا ندارد چراکه بدون عمل، نمیشود ایمان را ثابت نمود.
این سخن آنجا آشکارتر میشود که اگر صرف ایمان و اعتقاد به خدا، کفایت میکرد باید گفت که شیاطین نیز مومنند چراکه آنان نیز به وجود خدای واحد معتقدند و حتی حق را میشناسند و با این حال، زیستشان مومنانه نیست، اما خدا آنان را به جای آنکه مومن بنامد نام شیطان را بر آنان نهاده است.
فرمودند: «العلم امام العمل و العمل تابعه؛ علم، امام عمل است و عمل، تابع علم است».[2] طبق این بیان، از نگاه خدا، علمی که مامومی به نام عمل را در پشتسر خویش نداشته باشد علم نیست گرچه نزد بشر نام علم بر آن نهاده میشود اما در نگاه خدا تنها به چیزی علم گفته میشود که نور راهگشا و هدایتگر فرد عالم به سوی حقیقت گردد و عملساز باشد.
ايمان، نیز حالتى باطنی است كه از دانش و گرايش، مايه مىگيرد بنایراین، ایمان نیز از مصادیق علم است.[3] حال، اگر ایمان، مامومی به نام عمل را در پی نداشته باشد از منظر الهی به آن ایمان گفته نمیشود و ایمان حقیقی و واقعی نخواهد بود چون رهگشای بهسوی عمل و زیست مومنانه نبوده است.
به عبارت فلسفی، آنچه که ایمان را بالفعل میسازد و به آن، فعلیت میدهد عمل است و این، ایمانِ بالفعل است که رستگاری و سعادت را در پی خواهد داشت. و این ایمان بالفعل است که نجاتبخش خواهد بود.
به عبارت دیگر: عمل، روح ایمان است که سبب زنده شدن ایمان میگردد وگرنه ایمان بی عمل، همچون کالبدی است که بی روح و مرده است.
در نتیجه: از منظر قرآن، انحراف کسانی که ندای جدایی ایمان از عمل را سر میدهند و شریعتگریزی دارند و از تکالیف شرعی شانه خالی میکنند مشخص و محرز است و اینان هرگز اهل سعادت و نجات نخواهند بود بلکه گرفتار شقاوتی هستند که شیطان با زینتدهی به آن شقاوت، آن را در پندارشان، سعادت مینمایاند و اینگونه زینتدهی به زشتیها، هنر شیطان است.[4]
اینان از نگاه قرآن، زیانکارترین افرادند «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً * الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً * أُولئِکَ الَّذينَ کَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً * ذلِکَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما کَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آياتي وَ رُسُلي هُزُواً [کهف/103-106] بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم؟. [آنان] كسانىاند كه كوشششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند كه كار خوب انجام مىدهند. [آرى] آنان كسانىاند كه آيات پروردگارشان و لقاى او را انكار كردند در نتيجه اعمالشان تباه گرديد و روز قيامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهيم نهاد. اين جهنم سزاى آنان است چرا كه كافر شدند و آيات من و پيامبرانم را به ريشخند گرفتند». گزینشی و تبعیضی دانستن دین، از مصادیق ریشخند کرده به رسولان و خدا است.
_______________________________
پینوشت:
[1]. مسیحیت، عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، کتاب طه، 1395ش، 43 و46.
[2]. ممکن است کسی اشکال کند که ایمان و عمل به لحاظ فلسفی هر کدام در تحت مقولهای جداگانه هستند و عمل نمیتواند مقوم ایمان باشد. در جواب باید گفت ایمان به لحاظ معنی، گستره مفهومی دارد و مقصود ما از ایمان همان ایمان در نگاه قرآن است که قرین عمل قرار گرفته است یعنی مجموع ایمان علمی و عملی که در این صورت عمل نیز از مقومات ایمان و جزء الذات خواهد بود.
[3]. ابن بابويه، محمد بن على،(381ق)، الخصال، محقق و مصحح: على اكبر غفارى، قم، جامعه مدرسين، 1362ش، ج2، ص523.
[4]. «ايمان، حالتى است روانى كه از دانش و گرايش، مايه مىگيرد و لازمهاش اين است كه شخص با ايمان، تصميم اجمالى بر عمل كردن به لوازم چيزى كه به آن ايمان دارد بگيرد. بنابراين، كسى كه آگاه به حقيقتى است ولى تصميم دارد كه هيچگاه به هيچ يك از لوازم آن، عمل نكند ايمان به آن نخواهد داشت و حتى اگر ترديد داشته باشد كه به آنها عمل كند يا نكند باز هم هنوز ايمان نياورده است. قرآن كريم مىفرمايد: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ [حجرات/14] (گروهى از) اعراب (بيابانى به پيامبر اكرم) گفتند: ما ايمان آورديم. بگو: شما ايمان نداريد ولى بگوييد اسلام آورديم، و هنوز ايمان در دلهايتان وارد نشده است». آیة الله محمدتقی مصباح، آموزش عقايد، درس 55، رابطه متقابل ايمان و عمل، ص453.
[5]. «وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُواْ مُسْتَبْصِرِینَ [عنکبوت/38] و شیطان اعمالشان را برای آنان زینت داد، پس آنان را از راه (خدا) باز داشت، در حالی که (برای شناخت حقّ و باطل) بصیرت داشتند». «وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلي عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَريءٌ مِنْکُمْ إِنِّي أَري ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَديدُ الْعِقابِ [انفال/48] هنگامی که شیطان اعمال آنها را در نظرشان زینت داد و گفت: امروز هیچ کس از مردم نیست که بتواند بر شما غلبه یابد و من پناه شمایم، تا زمانیکه دو سپاه همدیگر را دیدند در آن زمان شیطان به عقب برگشت و گفت: من از شما بیزارم، من چیزی را میبینم که شما نمی بینید، من از خدا میترسم و خدا شدید العقاب است».
«تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلي أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ [نحل/63] خدا سوگند ، به سوی امتهای پیش از تو پیامبرانی فرستادیم امّا شیطان اعمالشان را در نظرشان آراست و امروز او ولیّ و سرپرستشان است و مجازات دردناکی برای آنهاست!».
«زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرينَ [توبه/37] اعمال زشتشان در نظرشان جلوه نموده و خدا گروه کافران را هدایت نمی کند».
زینت دادن اعمال توسط شیطان به این صورت است که بوسیله تهییج عواطف درونی در دل آدمی القاء کند که عملی خوب است تا متوجه تعقل در باره عواقب سوء آن عمل نباشد.
تعبیر قرآن این است که شیطان اعمال انسان را تزیین میکند؛ این اعمال در مقابل اقوال یا عقائد نیست. این اعمال به معنای عام است که عقیده، قول، فعل هر سه را شامل میشود اولاً گاهی شیطان در بخش عقیده که آن عقاید شرک آلود را تزیین میکند و گاهی اعمال شهوت انگیز را تزیین میکند گاهی اعمال غضب آلود را انسان بالأخره بیش از این سه شأن ندارد و بیش از این سه کار هم نمیکند. تفسیر تسنیم، ذیل آیه 48 انفال.
«أَفَمَن زُینَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً [فاطر/8] پس آیا کسی که عمل بدش برای او آراسته شده و آن را نیکو میبیند، (مانند کسی است که هدایت یافته است)».