در حدیث اینگونه آمده: عن حذيفة بن اليمان وجابر بن عبد الله الأنصاري عن رسول الله انه قال:
الويل الويل لامتي في الشورى الكبرى والصغرى ، فسئل عنهما فقال أما الكبرى فتنعقد في بلدتی بعد وفاتی لغصب خلافة أخی و غصب حق بنتی ، و أما الشورى الصغرى فتنعقد في الغيبة الكبرى فی الزوراء لتغيير سنتی وتبديل أحكامی
حضرت آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: وای بر امت من، وای بر امت من از شورای کبری و شورای صغری,
پرسیدند: يا رسولالله شورای کبری كدام است؟ و شورای صغری كدام است ؟فرمودند: شورای كبری شورائی است كه بعد از شهادت من در شهر من تشكيل میشود برای غصب خلافت برادر من و غصب حق دختر من،
و اما شورای صغری در زمان غيبت کبری در زوراء (كه ری است) تشكيل میشود برای تغيير دادن سنت و تبديل احكام من[بيان الأئمّة (عليهم السلام) ، ج 1، ص 295، الطبعة الأُولى، دار الغدير]
درباره این حدیث چه می گویید؟
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register
پاسخ اجمالی: اول اینکه این متن در هیچ کتاب حدیثی و روایی تا قرن نهم قمری وجود ندارد و این نشان از ضعف شدید سندی این متن است که آن را از هرگونه دلالت و استنادی می اندازد. دوم اینکه معنای زوراء نامشخص، مجهول و مجمل است و از این بابت هم نمی توان آن را مورد استناد و استدلال قرار داد.
پاسخ تفصیلی:
این متن در کتاب بیان الائمه (ع) للوقائع الغریبه و الاسرار العجیبه اثر محمد مهدی زین العابدین نجفی آمده است. کتاب و نویسنده ای گمنام که اثر آن اخیراً توسط سید جعفر مرتضی العاملی مورد نقد قرار گرفته است. علامه جعفر مرتضی عاملی درباره این کتاب می نویسد:« نويسنده بيان الائمه، روايات بسيارى را جمعآورى نموده و سعى كرده آنها را به گونهاى كه برايش معلوم بوده و به ذهنش خطور كرده، تفسير نمايد. مؤلف بيان الائمه بخشى از روايات خود را به كتابهاى معروف و بخشى ديگر را به كتابهايى ارجاع مىدهد كه ناشناخته و كسى نام آنها را نشنيده است و ظاهراً هيچ وجود خارجى ندارند و برخى از روايات را به امام على(علیه السلام) نسبت داده، بدون اين كه منابع آنها را بازگو نمايد و برخى ديگر را به اشخاص مجهول و ناشناخته نسبت داده است. سپس به تعريف تصحيف و تحريف مىپردازد.
علامه عاملی نام کتاب خویش را " بيان الائمة (عليهمالسلام) و خطبة البيان في الميزان" یعنی کتاب بیان الئمه و خطبه البیان در ترازو نامیده است. ایشان همین متن را نیز مورد مناقشه قرار داده و آن را هم نقد و برداشت های آن را رد نموده است.[بیان الائمه فی المیزان، سید جعفر عاملی، ص۳۱]
ناگفته پیداست که این متن در کتب حدیثی ای چون: الکافی، التهذیب، من لا یحضره الفقیه، الغیبه، کمال الدین و ... نیامده حتی اثری از آن در بحارالانوار، مستدرک الوسائل هم نیست.
جالب است بدانید که نویسنده اصلی کتاب بیان الائمه یعنی محمد مهدی زین العابدین تفسیر کلمه زوراء را دقیقاً ندانسته کجاست و حتمال داده بخشی از بغداد یا ری باشد. فیروزآبادی نیز احتمالات زیر را مطرح کرده است:
۱- دجلة ۲- بغداد، زيرا درهاى درونى آن از برونى جدا است ۳- مكانى است در مدينه نزديك مسجد، ۴-خانهاى بوده است در حيره ۵- اراضى دور دست ۶- زمینى در ذى خيم.[ فیروزآبادی،قاموس اللغه، لغت زوراء.]
در روایتی هم کلمه زوراء اینگونه معرفی شده است:
از معاوية بن وهب گويد امام صادق (ع) به يك بيت از شعر ابن ابى عقب تمثل جست و سپس پرسید: آیا زوراء را می شناسی؟ راوی گويد من گفتم: قربانت مىگويد زوراء همان بغداد است، فرمود: نه، سپس فرمود: تو به رى رفتهاى؟ گفتم: آرى، فرمود: به بازار چارپايان رفتى؟ گفتم: آرى فرمود آن كوه سياه را كه سمت راست جاده است ديدهاى؟ همان است زوراء كه در آن ۸۰ هزار كشته شوند و ۸۰ مرد از آنها از فرزندان فلانند كه همه شايسته خلافت شمرده شوند گفتم: قربانت چه كسى آنها را مي كشد؟ فرمود:عجمزادهها آنها را مي كشند.[الکافی، ج۸، ص۱۷۷]
اما اینکه منظور از این ری همان شهر ری در ایران باشد بسیار غیر قابل باور است چون آمدن معاویه بن وهب به آنجا در آن روزگار بسیار دور از انتظار است و نشانی از کوه سیاه هم در آن منطقه خاص وجود ندارد. شارحان حدیث این ری را به منطقه ای از بغداد جدید که در آن زمان وجود نداشته و چیزی غیر از منطقه بغداد کهنه است؛ تفسیر کرده اند. به هر رو منظور از کلمه زوراء هم در متن مجمل و ناشناخته است؛ پس از این جهت نیز قابل استناد و تفسیر نیست.
نتیجه گیری
برای استدلال به حدیث در یک مرحله باید صحت انتساب آن به معصوم از طریق راویان مورد بررسی قرار گرفته و مقبول بیفتد و در مرحله بعد باید متن آن قابل دلالت و غیر مجمل باشد. در این متن از هر دو نظر ما ضعف داریم یعنی سند آن به شدت ضعیف و متن آن هم مجمل و غیر واضح است. پس به هیچ عنوان نمی توان به آن استناد و استدلال کرد.