سلام
من با پسر عموم که تحصیلاتش دیپلم و کارش ازاد است ازدواج کردم. شوهرم از لحاظ اطلاعات عمومی خیلی ضعیف است؛ برعکس من که سطح اطلاعاتم خیلی خوب است؛ چون بیشتر از او در دنیای علم روز بودم. من لیسانس کامپیوتر دارم و خیلی مکانها کار کردم و تجربیاتم بالاست؛ ولی شوهرم دیپلم کامپیوتر دارد که تازه میخواهد کاردانی شرکت کند و ...
مشکل من این موارد است:
اینکه قبل از ازدواجمان در مورد هر چه صبحت کردیم به من دروغ گفته بود.
گفتم سیگار و مواد؟ گفت نه ... البته سه سال پیش مصرف میکرده ولی نگفت.
گفتم نماز صبح و ...؟ گفت میخوانم؛ در حالی که میخواند ولی برای نماز صبحش مثل خودم کاهل نماز است.
گفتم من با مادرت در یک خانه زندگی نمیکنم ... الان میگوید باید برویم همانجا. پول ندارم.
گفتم درآمدت؟ گفت خوب است ... ولی تا مشتری نداشته باشد پولیم ندارد. خدا میداند چه شود!!
خلاصه دلم خوش بود کار پردارآمد دارد که ندارد ... سالم است که آن هم خیلی معلوم نیست!
البته من به گذشته کار ندارم. اینکه الان حلال و حرام میداند و درستکار است و گاهی نمازش را میخواند، برایم خیلی ارزشمند است.
درد من از تحصیلاتش و اطلاعات کمش است. همچنین اصلا مثل کسانی که در دوران مجردی به من ابراز علاقه میکردند، نیست که این بیشتر از هر چه ناراحتم میکند.
به او میگویم دوستش دارم ولی از ته دل نمیگویم. اصلا دوستش ندارم. نمیدانم با این حس بدی که به او دارم چه کار کنم؟
هر دفعه که به او میگویم من از ازدواج با تو پشیمانم، بی تفاوت است و هیچی نمیگوید و یا میگوید درست میشود ...
انگار میداند که من از او خوشم نمیآید؛ یا میداند که من خیلی از او سرتر هستم.
بماند که همه فامیلمان از این ازدواج تعجب کردند؛ چون اصلا باور نمیکردن من با این شرایطم به او جواب بله بدهم. هر چند هنوز نمیدانم چرا آنجا بله گفتم .... سر سفرۀ عقد که همه آمده بودند یک لحطه میخواستم بگویم نه؛ اما ترسیدم و گفتم اره ...
من واقعا از این ازدواجم پشیمانم و نمیدانم با این احساسات بدی که دارم باید چه کار کنم؟
وقتی شوهرم میآید بیشتر از هر موقعی عصبانیم؛ هم با خانواده ام هم با خودش ...
نمی دانم که چرا اخلاقم اینجوری میشود ....
خرج تنقلات زیاد میکند؛ ولی اگر بگویم برای من یک گوشی بخر میگوید به من چه. باشد بعدا یا خودت بخر.
گاهی حرفهایی میزنم که فکر میکنم اگر بگویم علاقه ام به او بیشتر شود. ولی وقتی او در جوابم میگوید نه، بیشتر سرد میشوم.
خواهش میکنم کمکم کنید
پاسخ سوال:
سلام
یکی از علتهای عدم علاقه شما به همسرت این است که او را با افراد دیگر مقایسه میکنی؛ به خصوص آنهایی که به قول خودت قبلا به تو ابراز علاقه میکردند در حالی که به یک فرق مهم بین آنها و همسرت توجه نداری!! کسی که همیشه کنار شماست، هم خوبیهای او مشخص است و هم بدیهای او؛ ولی کسی که برای چند دقیقه یا چند ساعت پیش شماست، فقط سعی میکند خوبیهای خود را نشان بدهد و حتی برای جلب رضایت شما ممکن است ظاهر سازی هم بکند؛ در حالی که چنین شرایطی برای همسر شما فراهم نیست چون فیلم بازی کردن موقتی میشود ولی دائمی نمیشود.
بعلاوه شما باید به این نکته هم توجه کنی که هر کسی در کنار خوبی هایی که دارد حتما نقص هایی هم خواهد داشت و اینکه فکر کنی فردی هیچ نقصی ندارد، اشتباه است. خوبیهای همسر شما در مقابل نقص هایی که دارد خیلی ناچیز است. اینکه اهل حلال و حرام است و سیگار و ... را کنار گذاشته و نماز و روزهاش را تا حدودی میخواند و میگیرد و تا حد امکان حتی در حد تنقلات برای شما خرج میکند و ... خیلی خوب است. شاید اگر یکی از همانهایی که قبلا به شما ابراز علاقه میکرد، الان جای همسر شما بود، خیلی بدیهای پنهانی داشت که قابل تحمل نبود. لذا به هیچ وجه نباید او را با کسی مقایسه کنی؛ چون این مقایسه عادلانه نیست.
در مورد درآمدش و ... هم به هر حال زندگی فراز و نشیب دارد. ابتدای زندگی معمولا با سختی هایی همراه است؛ به خصوص به خاطر قسطهای سنگینی که از عروسی و ... است و همچنین درآمد پایین(ابتدای هر کاری معمولا درآمد پایین تری دارد) چارهای جز اینکه در این مدت قناعتت را بالا ببری و کمی ملاحظه کنید تا از این مرحله بحرانی عبور کنید، نیست. همسر شما در چنین شرایطی به همسری نیاز دارد که او را حمایت کند و زندگی را طوری مدیریت کند که خیالش جمع باشد؛ بدون اینکه زن کم و کسریهای زندگی را به روی آن بیاورد. آن چیزی که برای یک مرد خیلی سخت است، این است که همسرش کمبودها را به رویش بیاورد؛ در حالی که اگر ببیند همسرش با وجود کمبودها، پشتش را خالی نمیکند، عشق و علاقه او به همسرش چندین برابر خواهد شد و در نتیجه تلاش و کوشش او برای کار، دوچندان میشود.
در مورد اطلاعات عمومی هم به نظر نمیرسد مسئلهای باشد که شما بخواهی از آن ناراحت باشی. تواضع یکی از بهترین خصوصیات اخلاقی، مخصوصا بین زن و شوهر است که باعث جذب عشق و علاقه میشود. امام خمینی با آن همه عظمت بدون همسرش غذا نمیخورد!!! لذا شما هم نباید به خاطر داشتن اطلاعات بیشتر و مدرک بالاتر، همسرت را کوچیک و خودت را بزرگ ببینی. بین زن و شوهر، سرتری و کمتری معنی ندارد؛ چون آنها باید طوری رفتار کنند که دو بدن در یک روح باشند. بزرگی هر کدام باعث بزرگی آن یکی و نقص هر کدام باعث نقص دیگری است.
اگر این نگاه را در خودت تقویت کنی، حتما عشق و علاقه شما و رفتار شما نسبت به همسرت تغییر خواهد کرد و وقتی همسر شما تغییرات شما را ببیند مسلما او هم تحت تاثیر شما قرار خواهد گرفت و زندگی عاشقانهای را تجربه خواهید کرد.
پیروز و سربلند
سلام وقت بخیر .ممنون بابت راهنماییهاتون ولی منم شرایطی تقریبا شبیه این خانم دارم واقعا تحمل بعضی چیزا خیلی سخت .تا جایی که دیدم همه میگن خانم ها همش باید کنار بیان.میگن باید ب مرد محبت بشه تا با جون دل تلاش کنه.مگه اونایی که همسراشون از صبح تا شب کار میکنن زن ها هی قربون صدقشون میرن.چرا یه بار نمیگن مردا هم مث مردای قدیم رفتار کنن و ناز نکنن.واقعا آخر زمان که جای مرد و زن داره تغییر میکنه.قبلنا مردا به همسرشون دل گرمی میدادن ولی الان .............
سلام بچه ها از همه تون بخاطر اینکه وقت گذاشتنید و مطلب منو خوندید و پاسخ دادید متشکرم
حالا که فکر میکنم می بینم شماها راست میگین ...واقعا شوهرم بین تمام ادمای که میشناختم بهترین بود که انتخابش کردم
دوست عزیز خداوکیلی حرفتون برای من خیلی عجیبه . اگر افرادی که تو دوران مجردی بهتون ابراز علاقه می کردن بهتر از پسر عموتون بودن چرا با یکی از اونا ازدواج نکردین ؟
در ضمن این چیزایی که شما میگین بهش نمیگن دروغ . وقتی سه سال پیش یه کاری می کرده و مدتی ترک کرده چرا باید می گفته که شما بهش بدگمان بشین
سلام دوست عزیز
من هم با نظر دیگر دوستان موافقم، میشه گفت شما شخصیت همسرتون رو پیش خودش خورد کردین طوری که اون احساس مرد بودن رو نداره در مقابل شما
اینکه سطح تحصیلات شما متفاوته چندان تاثیری نباید در روابط عاشقانه و زناشویی و کلا روابط بین شما و همسرتون ایجاد کنه، شما به مسائل مهمی چون معتقد بودن به حلال و حرامی و نماز خواندنش اشاره کردین که این مورد خیلی می تونه مهم باشه، همسر شما به محبت و توجه و تشویق شما نیاز داره نه اینکه شما بی توجهی کنین و نسبت بهش بد اخلاقی و بد رفتاری کنین و خیلی راحت تو روش بهش بگین از ازدواجم پشیمونم، مردها کمی غرور دارن و شاید واسه همینه جلو شما بی تفاوته نسبت به حرف شما، اما از دلش که خبر ندارین، کاش ذره ای هم خودت رو جای شوهرت می ذاشتی و توقعاتی که همسرت ازت داره، به نظر من کمی باید باهاش مدارا کنی، اول زندگی همه مشکل مالی دارن نمیشه همین اول توقع داشته باشی برات گوشی بخره بهت گفته خودت بخر چون می بینه شرایطش رو درک نمی کنی، ولی اگه قانع باشی باهاش راه بیای بهش محبت کنی ، باید ببینی شوهرت جز کدوم دسته افراد هست: سمعی، بصری یا حسی؟
انسانهای سمعی روی حرف زدن آدما و طرز بیانشون خیلی حساس هستن اگه تو از طریق کلام حرفای عاشقانه بهش بزنی و بهش بگی دوستت دارم ، تو مرد زندگی منی، من بدون تو نمی تونم زندگی کنم و... اگر تغییری در رفتارش حس کردی و دیدی مهربونتر شده یا اونم مهرش نسبت به تو بیشتر شده خب میشه فهمید شوهر شما سمعیو
انشانهای بصری رفتارهای آدمای اطرفشون تو ذهنشون می مونه مثلا کارایی بکنی که اون دوس داره، بهش محبت کنی، یه شاخ گل بهش بدی، از سر کار میاد براش چای یا شربت درست کنی بدی دستش، کنارش بشینی، نوازشش کنی، خسته نباشید بهش بگی، لباسای جذاب و قشنگ جلوش بپوشی، اگر همسر شما جز این دسته باشه قطعا تاثیر مثبت خواهد گذاشت اگه این کارها رو انجام بدی
انسانهای حسی هم معمولا رو حس لامسه کار می کنن، و الا منظور هماون حواس پنجگانه هست، غذای خوش مزه پختن غذایی کو دوس داره براش بپزی تو رابطه زناشویی تون بهترین لباس رو پوشیدن به همون شکلی رفتار کنی که دوس داره در واقع سعی کنی خودت زمینه ایجاد رابطه رو فراهم کنی تو بری سمتش اون وقت اون هم به خاطر حسی بودنش به سمت تو خواهد آمد
هیچ وقت مستقیما بهش نگو دوستت ندارم یا پشیمونم تو حتی اگه شده فقط با رفتار و با کلام نشون بده که دوسش داری
نتیجه مثبتش رو هم خواهی دید
سعی کن تو زندگی کمی قانع باشی و سطح توقعاتت رو بیاری پایین
، این پر توقعی به خاطر تفاوت در سطح تحصیلات هست ولی با کمی تواضع از جانب شما که چیزی از شما کم نمیشه
یا حق
موفق باشی دوست عزیز
همه اين مسايل به اين مسئله مربوط ميشه که شوهر شما مهارت ابراز علاقه را بلد نيست . براي حل اين مسئله بايد کمي دور بشين
مثلا بري خونه مادرت بگي ميخوام چند روز بمونم ولي نه با اسم قهر. بعد بگي تا ابراز علاقه نکني نميام.
به نظرم بیشتر این احساست به خاطر دروغگویی همسرته.هر دختری حق داره مطالباتی رو که قبلا با پسر هماهنگ کرده پیگیری کنه و اگه بنا باشه همه قول بدن بعد بزنن زیر قولشون که سنگ رو سنگ بند نمیشه .
ولی شما که همین جوری الکی گفتی بله حداقل همینجوری بهم نزن
من تو اطرافیانم دیدم که تو دوران عقد یه مقدار این حالت پشیمونی وجود داره ولی بدونید قرار نیست زندگی سراسر گل و بلبل باشه
کار زشتی کردی تو روش گفتی پشیمونم این حرف رو وقتی میزنن که بخوان طلاق بگیرن .اگه اون این حرفو میزد شما چه احساسی داشتی؟
سلام
چقدر همسرتون گناه داره!!!
خیلی خودخواهانه برخورد کردین.ما فقط حرفای شمارو شنیدیم و انقدر قاطع شدیم که حق با اونه. دیگه چه برسه به این که حرفای خودشو بشنویم.
سلام .با کمی تفکر و بررسی در نوشته هاتون میشه فهمید که شما 80 درصد مقصری .و خود را با دیگران مقایسه می کنید و افسوس گذشته را می خورید
سعی کنید خوشبین باشید و همسرتان را از ته دل دوست داشته باشید و امید به آینده داشته باشید .
شما به جای حل مشکلات و مشاوره صورت مسئله را پاک میکنی میگی پشیمونم .و همش به گذشته برگشته ای که خواستگارام ووووووووووووو البته از صراحت بیان من مطمنم ناراحت شدی
فقط میتونم اینو بگم که دلم برای همسرتون می سوزه.