سلام دوستان
حدود ۱۰ ماه پیش با دختری از طریق دنیای مجازی(یه سایت فرهنگی) آشنا شدم،من ۲۸ ساله و ایشون چند سالی کوچیکتره،شهرمون حدود سه ساعتی فاصله داره... اینم بگم که من از آشنایی اینترنتی خوشم نمیومد و بهش اعتقادی نداشتم،ولی این مورد دیگه یجورایی پیش اومد، ایشون از یه خانواده مذهبی هستن.خانوادش کمی سختگیر هستن بطوری که حتی تو بیرون اومدنش هم سخت میگیرن،تو این مدت فقط یه بار تونستیم بیرون درست و حسابی همدیگه رو ببینیم
با شناختی که ازش پیدا کردم مطمئنم که دختر خوبیه(آدم نا پخته ای نیستم که بخواین بگین شناختت سطحی بوده) ، تو این مدت خیلی به من دلبسته شد... خیلی دختر احساساتی هستش. این رو هم بگم که وضعیت مالیشون خیلی از ما بهتره و من بهش گفتم اینکار ممکنه اشتباه باشه اما خودش گفت با این موضوع مشکل نداره...
سرتون رو درد نیارم خلاصش از پاییز امسال(بعد از گذشت حدود شش ماه از آشناییمون) تصمیم گرفتیم که رسما اقدام به خواستگاری کنم. اما اینجا چند تا مشکل وجود داشت: ۱- اینکه به هیچ وجه نمیتونستیم به خانواده هامون بگیم که از طریق اینترنت آشنا شدیم،چون این موضوع از نظر خانواده ها قابل هضم نبود مخصوصا خانواده ایشون ۲- فاصله چند ساعتی شهرهامون که کار رو سخت تر میکرد ۳-سختگیر بودن خانواده ایشون در امر روابطش در محیط بیرون(به تازگی که بعد از دو کنکور ناموفق تونست در تکمیل ظرفیت یه دانشگاهی قبول بشه و کمی آزادتر شده)
تصمیم گرفته بودیم که شخصی رو بعنوان معرف پیدا کنیم،اما هرچی سعی کرددیم راهی پیدا نکردیم،یعنی من راهی پیشنهاد میکردم ولی ایشون میگفت که بخاطر شرایطش نمیتونه اون کار رو انجام بده! با وجود اینکه خیلی خیلی منو دوست داشت و داره اما سعی نمیکرد یکم تلاش بیشتری برای اینکار بکنه(یا واقعا نمیتونست اینکارو بکنه ولی بنظر من که میتونست یکم ریسک بکنه!)
نهایتش اینکه من از این وضع خسته شدم، میخوام این دیگه این قضیه رو هرچه زودتر تموم کنم اما سخت میتونم ازش دل بکنم و اونم خیلی بیشتر از من وابسته شده... چند روز پیش بهش غیر مستقیم گفتم که من دیگه علاقه ای به ادامه ندارم و اصلا شرایطمون بهم نمیخوره، اما اون همش بهم میگه که من واقعا دوست دارم. الان دیگه نمیدونم کار درست چیه و چیکار باید بکنم... اگه میشه راهنماییم کنید...!!
در مورد نحوه آشنایی کافیه برید یه جای عمومی مثل کتابخونه به صورت سوری همدیگه رو ببینید یه چند روزی به همین سادگی میشه از حالت اینترنتی در بیاد ببینید از لحاظ مذهبی باید آدم اول دلش با خدا صاف کنه بعضی ها سکولار هستن اما خداشناس واقعی ان با وجدانن اینا رو گفتم که می تونید متقاعدشون کنید از اش دل نمیتونی بکنی اذیت میشی تا آخرش برو
عجب راهکاری؟ آشنایی در کتابخونه ی عمومی.
خداییش هیچوقت به ذهنم نرسیده بود اینجاهم میشه آشنا شد
حالا این سکولار چی هست؟
می دونم سکولار یعنی بی دین!
حالا چه طور می شه که یه سکولار می شه یه خداشناس واقعی جای بحث داره!؟
سکولار یعنی بی دین؟ عجیبه. پس چطور میشه که یه سکولار بی دین.خداشناس واقعی باشه؟؟؟
والا!!!!
جل الخالق!
جل الخالق جل الخالق
جل الخالق ماشالله
چقدر به نظر من منفی دادید
خیلی دستتون درد نکنه
بهتره که مطابق شرایط امروز نظر بدید ....افراطی عمل نکنید ....
اشنایی های اینترنتی رو کلا از ریشه نزنید ....
منطقی عمل کنید ...
یاحق
سلام
ممنون تسنیم...گفتم که منم از این ماجرا خسته شدم،دوست دارم تکلیفمون زودتر مشخص بشه،بقول شما یا رومی روم یا زنگی زنگ... عمده ترین نگرانی ما عکسالعمل خانواده ایشونه که قابل پیش بینی نیست...مثلا بگن ما دختر به شهر دیگه نمیدیم،یا با اختلاف طبقاتی و فرهنگی و اینچیزا گیر بدن...
ممنون سیتا خانم،تا حالا که به کسی نگفتیم! یه دختر خاله دارم که نزدیکشونه،تصمیم داشتم به دخترخالم بگم که نقش معرف رو بازی کنه و واسطه بشه!
اللهم عجل لولیک... :
مطمئنم که ایشونم قصد ازدواج با بنده رو دارن... منتها بدلیل شرایط خانوادگیشون و خجالتی بودن خودشون نمیتونه قدمی از طرف خودش برداره و شرایط خواستگاری رو مهیا کنه....
سلام آقای بصیرت... دقیقا چه اطلاعاتی؟ من شمال و ایشون تهران، من کارمند شهرداری... تو یه دانشگاهی نزدیک خونشون و رشته معماری درس میخونه، منم لیسانس عمران دارم و تو شهر خودم درس میخوندم...
سلام
اگر یه خورده اطلاعات بیشتری بدید میتونم کمکتون کنم
شما و ایشون در چه شهری هستید؟
شما کارمند چه سازمانی هستید؟
خانوم در دانشگاه کدوم شهر و در چه رشته ای تحصیل میکنه؟
و مواردی که فکر میکنید نیازه بگید....
به نظر من اگر رفیقی دارید که ازدواج کرده باشه .با اون درمیون بذار و بگو که از یه خانمی خوشم اومده (البته به رفیقت هم قضیه ی آشنایی اینترنتی رو نگو)بهش بگو به همسرت بگو که بره از جانب من باهاش صحبت کنه و یه مقدار ازش اطلاعات بگیره و یه شماره تماسی هم بگیره و ببینه که قصد ازدواج داره یا نه.
بعد برای خانوادت همین قضیه رو تعریف کن و بگو که همسر رفیقم برام با یه موردی صحبت کرده حالا میخوام شما هم باهاش آشنا بشید و ببینید چطور موردیه. به نظر که مورد خوبی میاد.
این جور هم اصل موضوع رو نگفتید و هم دروغی نگفتید
اگر واقعا میدونید که با هم صادق بودین و واقعا به هم علاقه دارید اصلا ایرادی نداره که کجا آشنا شدید
توکلتون به خدا باشه. شاید قسمت شما هم این بوده. فقط خوب تحقیقق کنید و با احساس تصمیم نگیرید
انشالله که بهترین و پایدارترین تصمیم رو بگیرید
موفق باشید
با توضیحات شما من به این نتیجه رسیدم که شرایطتون خیلی هم جوره! ایشالله خوشبخت می شید.
اما سعی کنید غیر از خودتون فرد دیگه ای رو از ارتباط اینترنتی تون باخبر نکنین که در آینده برای هر دوتون تا همیشه اذیت کننده خواهد بود! هر طور شده یه ماجرای واقعی پیش بیارید مثل نظر تسنیم جان!
یک نکته دیگه سعی کنید به این نحو ارتباطتون اصلا حتی به مدت یک روز دیگه ادامه ندید . نه از روی ترحم و نه احساسات خودتون. بشینید خودتون یا با کمک یک مشاور متعهد تصمیمی بگیرید و کارو یکسره کنید .یا رومیه رومی یا زنگی زنگی .
با عرض سلام
به نظر بنده در مرحله اول ارتباطتونو به طور کامل قطع کنید و یک فرصت نه طولانی از اون دختر خانم بگیرید که به دور از هیجانات در تنهایی خودتون تحقیق و به جوانب قضیه فکر کنید . و اگر واقعا بعد این مدت به نتیجه رسیدید که شرایطتون با اون خانم جور نیست به دور از اصرارها و ابراز علاقه اون خانم ارتباطتونو به طور کامل و حتی بیرحمانه قطع کنید. چون لطمه ای که اون خانم از ازدواج نادرست و از روی ترحم شما ممکنه بخوره خیلی بیشتر از قطع ارتباطتونه .
اما اگه بعد این مدت به مخالفتی با این قضیه نداشتید (البته بدور از احساسات و ترحم) و مشکل شما فقط بیان قضیه نحو آشناییتون بود . خوب باید دنبال یک راه حل برای این قضیه باشید نه بیخیال شدن موضوع .
به نظر من دلیلی نداره آدم هر راستی رو بگه ( اینم نمیشه اسمشو گداشت دورغ گویی ) . خوب اصلا بیان نکنید چطوری با هم آشنا شدید . و برای نحو آشناییتون اگر میخوایید معرف رو معرفی کنید یک طوری خانواده هاتونو بپیچونید که نتونند به معرف دسترسی پیدا کنند (که فکر کنم توی اینکار سخت بشه دروغ نگفت ) .
و یا فکر دیگه ای که به نظرم میرسه اینه که از خود دختر خانم کمک بگیرید ببینید کجاها رفت و آمد میکنه و یک روز به اونجا سر بزنید و در موقعی که ازتون پرسیدند چطوری با دختر ما آشنا شدید بگید مثلا فلان جا ایشونو دیدم و از فلان خصلت خوبش خوشم اومد(مثلا وقار و متانتش) .
در آخر اگه دنبالش باشید میتونید یک راه پیدا کنید که نه دروغ بگید و نه قضیه آشنایی اینترنتی شما لو بره.
موفق باشید
سلام
ممنون از همه دوستانی که نظر دادن
آقای یه عاشق واقعی مسلم هست که شرایط قابل پیش بینی نیست وگرنه که ما مشکلی نداشتیم... در ضمن خصلت زشتی هم در طرف مقابل ندیدم،تناسبات اعتقادی و فکری داریم...
سلام راضیه خانم،ممنون...بله میدونم اگه ترکش کنم ضربه سختی میخوره....
ممنون ati خانم... ما هم قصد نداشتیم بگیم که اینترنتی آشنا شدیم،اما خب دروغم نمیخوایم بگیم فقط همه قضیه رو نمیگیم(حداقل فعلا)میخواستیم یه آشنایی پیدا کنیم که مثلا معرف ما باشه...
ممنون سیتا خانم، نه خانواده من و نه خانواده ایشون اسیر رسم و رسومات نیستیم... البته تفاوت فرهنگی بین خانواده ها وجود داره،اما خودمون تفاوت آنچنانی نداریم
آقای حسینم: ممنون... من با خانواده خودم مشکلی ندارم،جور بشه همین فردا میریم خواستگاری بیشتر مشکل خانواده طرف مقابل هستن و اینکه این وسط شخص قابل اطمینانی نداریم که جورایی نقش واسطه رو بازی کنه...
اسراء: بله درسته،تلاش یه طرفه به جایی نمیرسه!
حسینم: شما چرا سرت تیر میکشه؟! پس درک کن که وضع ما چطوریه...!!
سلام هدی: خانواده ایشون تحصیلکرده هستن برعکس خانواده من... خودم لیسانس دارم و کارمند، نه فقط خوش اومدن نیست،ایشون واقعا به من علاقه داره،خیلی بیشتر از علاقه من به ایشون!!!
آقا امیر حسین: میدونم که کارمون از اول اشتباه بوده،( البته این میتونه بهترین اشتباه زندگی ما باشه!!) اتفاقیه که افتاده، مهم اینه که الان باید چیکار کنیم...
در ضمن فکر نکنید ما از خدا دور شدیم و عشق مجازی رو در ردیف عشق به خدا و اهل بیت قرار دادیم و از این حرفا! حالا که صحبتش شد باید بگم که فکر نکنم کسی تو اینجا از ما بخدا و اهل بیتش نزدیکتر باشه...(خدایا منو ببخش اگه این جمله من دروغ باشه و یا از رو ریا گفته باشم) بهرحال ممنون
سلام
ممنون از همه دوستانی که نظر دادن
آقای یه عاشق واقعی مسلم هست که شرایط قابل پیش بینی نیست وگرنه که ما مشکلی نداشتیم... در ضمن خصلت زشتی هم در طرف مقابل ندیدم،تناسبات اعتقادی و فکری داریم...
سلام راضیه خانم،ممنون...بله میدونم اگه ترکش کنم ضربه سختی میخوره....
ممنون ati خانم... ما هم قصد نداشتیم بگیم که اینترنتی آشنا شدیم،اما خب دروغم نمیخوایم بگیم فقط همه قضیه رو نمیگیم(حداقل فعلا)میخواستیم یه آشنایی پیدا کنیم که مثلا معرف ما باشه...
ممنون سیتا خانم، نه خانواده من و نه خانواده ایشون اسیر رسم و رسومات نیستیم... البته تفاوت فرهنگی بین خانواده ها وجود داره،اما خودمون تفاوت آنچنانی نداریم
آقای حسینم: ممنون... من با خانواده خودم مشکلی ندارم،جور بشه همین فردا میریم خواستگاری بیشتر مشکل خانواده طرف مقابل هستن و اینکه این وسط شخص قابل اطمینانی نداریم که جورایی نقش واسطه رو بازی کنه...
اسراء: بله درسته،تلاش یه طرفه به جایی نمیرسه!
حسینم: شما چرا سرت تیر میکشه؟! پس درک کن که وضع ما چطوریه...!!
سلام هدی: خانواده ایشون تحصیلکرده هستن برعکس خانواده من... خودم لیسانس دارم و کارمند، نه فقط خوش اومدن نیست،ایشون واقعا به من علاقه داره،خیلی بیشتر از علاقه من به ایشون!!!
آقا امیر حسین: میدونم که کارمون از اول اشتباه بوده،( البته این میتونه بهترین اشتباه زندگی ما باشه!!) اتفاقیه که افتاده، مهم اینه که الان باید چیکار کنیم...
در ضمن فکر نکنید ما از خدا دور شدیم و عشق مجازی رو در ردیف عشق به خدا و اهل بیت قرار دادیم و از این حرفا! حالا که صحبتش شد باید بگم که فکر نکنم کسی تو اینجا از ما بخدا و اهل بیتش نزدیکتر باشه...(خدایا منو ببخش اگه این جمله من دروغ باشه و یا از رو ریا گفته باشم) بهرحال ممنون
بابا چقدر سخت میگیریییییید
باعرض سلام. دوست عزیز
اشتباه اصلی شما اینه که می خوای با رابطه و دوست شدن ازدواج کنی، در حالی که این راه اکثر اوقات به ازدواج ختم نمی شه و با شکست روحی روانی دختر یا پسر پایان می پذیرد یا اگر به ندرت ازدواجی هم صورت بگیرد پایداری لازم را نداره و متزلزل می شود.
ینابراین شما اگر می فهمیدید که خانوادت مخالفت می کنند و اجازه ازدواج نمیدن نباید این رابطه رو شروع می کردی الانم اگه واقعا فکر می کنید دختر خوبیه و مناسب همید با خانوادت در میان بذار یا قبول میکنند یا نه با اینکار حتی اگه جواب نه هم بشنوی بازم به نفعت هست و باعث میشه راحت تر فراموشش کنی و به خودت بگی که من تمام تلاشم رو کردن نشد و میتونی با اینحرف دلت رو قانع کنی.
اگه قبول کردن که هیچ اما اگه قبول نکردن باید فراموشش کنی قبول دارم که فراموش کردن عشق کار سختیه اما وقتی چاره ای نیست چه میشه کرد.
اما برای اینکه بتونید همو فراموش کنید بعد از اینکه به دختر تفهیم کردید که خانوادت اجازه نمیدن از راهکارهای زیر استفاده کن.
۱(دراولین فرصت ازدواج کنید،:
چون ازدواج به نیازهای عاطفی شما پاسخ مثبت می دهدوشما را از عشق های غیر الهی باز می دارد
۲(به فعالیتهای ذوقی وفکری که علاقه مند هستید در زندگی مشغول بشید:
تا بتونید فکرتون را از او منصرف کنید
۳(به فعالیتهای ورزشی اهمیت قایل بشید:
چون این فعالیبها دریچه ای برای خروج فشارهای ناشی از تراکم انرژی انباشته شما محسوب می شود.
۴(اوقات فراغت خالی نداشته باشید وهمواره با کارهای متنوع پر کنید:
چون با ایجاد اشتغال فکر ی وذهنی یا فیزیکی از بیکاری اجتناب کنید که خود بیکاری برای این گونه افراد سمی مهلک به حساب می آید.
۵(از همه مهمترجایگزین کردن عشق های شیطانی ومجازی یا نافرجام با عشق واقعی که همان عشق به خداوند است
چون جزء خدا هیچ موجودی قابلیت معشوق شدن رانداردو معشوق مجازی غیر از خدا هرکسی که باشدخالی از عیب ونقص نیست.اگر انسان عاشق خدواند واهل بیت او شد دیگر گمشده ای نداردو دچادر اضطراب ونگرانی نخواهد شده چون احساس می کنه تکیه گاه مطنینی دارد.
به این نکته هم توجه داشته باشید که اگربنا شد فراموشش کنید رابطتون رو یک باره قطع کنید چون اگه تدریجا قطع کنید احتمال بازگشتتون به رابطه وجود دارد و کارتون سخت خواهد شد.
»
انشاء ا. . . که مشکلتون برطرف بشود
میگم هی میگی عشق شیطانی ،عشق پلید و دوستی در رابطه، بابا این بدبخت نگفت که میخوام برم دوست شم باهاش میگه هرجفتمون میخوایم ازدواااااااااااج کنیم ،شریک زنددددددددددگی هم بشیم.بعدش توی این رابطه مثه اینکه بهم علاقه مند شدن
خب چرا جو گیر میشین اینطوری میگین
بعدش عشق خداوند رو داری بهش پیشنهاد میکنی؟ خب قبول.باید عاشق خدا شد ولی این بدبخت میخواد زن بگیره .چه ربطی به عشق خدا داره!!!! نمیتونه با زنش عاشق خدا بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میگم الکی جو ندین
سلام
شما چيزي از خودتون ننوشتيد كه ما بتونيم نظر بديم!اينكه خوانواده شما چطور هستن و گفتيد كه اون دختر خانم به شدت به شما علاقه داره خودتون چطور به اون دختر خانم علاقه داريد؟
در كل نظر من اينه كه شما فقط از همديگه خوشتون اومده يا شايد فقط دختر خانم از شما خوشش اومده و اصلا مناسب هم نيستيد و به قول خودتون شرايطتون به هم نميخوره!
موفق باشيد
اصلا هم دروغ نگو
گندش در بیاد خیلی بد میشه . صاف برو بگو با یه دختر مذهبی تو مثلا سایت رهروان آشنا شدم .
مررررررگ یه بار شیونم یه بار
بعض اینه که بدون گفتن به خانواده بری دل دختر مردم رو بشکنی .
خدا بگم چیکارتون نکنه آدم سرش تیر میکشه
به نظر من دختر و پسری که همدیگرو واقعا یخوان هر دو برای پیش برد کارشون تلاش میکنن و اقدامی که بخواد یه جانبه صورت بگیره درست نیست.
با ایشون صحبت کنید و ازش بخواید تا اونم اگه واقعا شما رو میخواد کمکتون کنه.
عجبا
آقای فهمیده و سرد و گرم روزگار دیده و چشیده!!
الان من دارم انتظار میکشم که معشوقه ی شما بیان و این داستان رو تعریف کنند (تو همین سایت) و بگن خیلی وضعشون خرابه و حوصله هیچ چیز رو ندارند و به همه بد بین شدند .
2888888888888888888888888888 سالته ؛ میفهمی یعنی چی ؟ بزرگی !! سه سالم از 25 سالگیت گذشته !
همسن من که نیستی ؟ میری یش پدر ؛ (پدرم داره یا سیگار میکشیه یا روزنامه میخونه یا اخبار میبینه ؛و...) ((تنها میری روبروش))
میگی یکی رو دیدم خوشم اومده ؛ مطمینم شما هم خوشتون میاد .(اینجوری نگو ها ؛ قبلش کلی فکر کن که چی باید بگی)
بعد بگو قبل اینکه زود قضاوت کنین اول بریم باشون آشنا ((بشین)) ؛ بعد ...
لاقل اینجوری بازم به نتیجه نرسید این خاستگالری ؛ میگیم خانواده ها پپسند نکردند .
وعه ازین بی فرهنگی اینترنتی ما !!
بـــــــــــد میگــــــــــــــــــــــــم ؟ بیا بزن تو گوش من !
سه ساعت راه! به احتمال خیلی زیاد تفاوت فرهنگی دارین.
از رسم و رسومات هم کاملا باخبر شین تا خدایی نکرده به مشکل برنخورین. تفاوت فرهنگی چیزیه که منو همسرم هم باهاش مواجهیم در فاصله یک ساعتی که خانواده هامون با هم دارن خیلی تفاوت هامون زیاده البته این بستگه به استان محل زندگیتون هم داره.
در مورد آگاه کردن خانواده ها هم کار سختی نیست اما اونی که باید بره به شهر اونیکی شمایید نه اون خانم! فکر کنم باید کمی بیشتر درکش کنین!
برای اینکه دروغ هم نگفته باشین برین مثلا حسینیه ای که اون خانم ایام فاطمیه با خانوادشون می رن به بهانه ای خانم بیان بیرون تا برخورد یا فعالیتی با هماهنگی هم انجام بدین و بتونین نحوه آشناییتون رو واقعی تعریف کنین.
سعی کنین زندگیتون رو با دروغ شروع نکنین!
اینکه کارش دروغ گفتن نیست اینا هم به هم دروغ گفتن برا این که بهم برسن یه چیزایی رو نمیگن
آره واقعا!
سلام
اینکه خانواده تون یا موضوع اشنایی اینترنتی مخالفن خوب میتونید بهشون نگید چون حالا که دیگه قصدتون ازدواجه دیگه مهم نیست که چجوری با هم اشنا شدید! میتونید بگید یه جایی این خانومو دیدید .........
..... وقتی تو خیابون داری راه میری بعد یه خانومه میاد میگه خانوم قصد ازدواج دارید؟؟!! برای پسرم میخوام یا برادرم ؟!!!! به نظر من این نوع اشنایی با ازدواج اینترنتی خیلی فرقی نمیکنه!
اینکه شهر تون چند ساعتی با هم فاصله داره مسئله ای نیست که بخواید به خاطرش کلا موضوع رو کنسل کنید
رسما برید خواستگاری هر چی که خدا بخواد همون میشه
انشاالله که موفق باشید .
اره واقعا با اتی خانم موافقم
سلام دوست عزیز به نظر من شما میتونی بگی یه روز با بسر خالت رفتی دانشگاه و وقتی دیدی این خانم انقدر متین بوده ازش خوشت اومده و پسس جستو جو بسیار اومدی خاستگاری ؟؟؟؟
چه ربطی به راه طولانی ش داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منم خونمون از شوهرم فاصله زیادی داره و من از اون پایین شهر ترم؟؟؟؟؟
شما خییلی بیشتر از اینا میتونی تلاش کنی مخالفت دختر خانم با شما به دلیل وضعیت خانوادگیشه زیاد سخت نگیر اینطور که گفتی دختر خوبیه
امیدوارم موفق بشی دوست عزیز
باسنی که این دختر خانم داره اگه شما ترکش کنید ضربه خیلی سختی میخوره امیدوارم تمام سعیتو کرده یا بکنی تا بهش برسی
یا مهدی
سلام بر سوال کننده عزیز .....
بر خلاف نظرات خیلی از دوستان که به شدت این موضوع رو بد میدونن و جوری نهی میکنن که انگار خلاف شرع انجام شده و هزار حرف دیگه ....من حرف شما رو درک میکنم.....نمیگم کار درستی بوده اما اگه تو این اشنایی ها اصول رعایت بشه و سعی بشه که این اشنایی به دنیای واقعی نزدیک بشه و بعد از شناخت اولیه نسبی اونها هم در جریان قرار بگیرن ...هیچ مشکلی نداره ....
اما حالا شما که بدون در نظر گرفتن وضعیت واقعی طرفین تصمیم گرفتید نشون میده که همه شرایط رو پیش بینی نکردید ....بر اساس احساسات تصمیم گرفتی .....البته قصد ندارم تخریب کنم ...چون تنها نکته منفی در اشنایی اینترنتی همین موضوع هست .....یعنی ساخت دنیایی مجازی در ذهن و ایجاد زندگی مشترک رویایی در تصور همدیگه هست....در حالیکه هنوز شناختی حاصل نشده ......
الان بهتره برای این اشناییتون منطقی برید جلو....اگه واقعا تناسبات فکری و اخلاقی دارید ....بهتره که بری جلو ...مهم نیست بقیه چی میگن....یا اگه میگن از پایه اشتباه کردید....و باید تمومش کنید...
شما برو جلو و تلاشت رو بکن .....از اون هم بخواه تو این راه کمکت کنه .....بعدش رو به خدا بسپار....و توکل کن ....هرچی خودش بخواد .....
اگه تلاشت رو کردی و نشد ...اون موقع سعی کن منطقی این رابطه رو تموم کنی.....اما تو اتمام این رابطه باید دقت به خرج بدی....چون اون دختر به تو وابسته شده ....به نظرم بهتره که ظرف یه دوره کوتاه مثلا 10 روزه با هم هر روز حدود 1 ساعت فقط صحبت کنید..از طریق اینترنت ....حرفهای کاملا منطقی ....به دوراز احساسات.....درباره اشتباهاتتون تو این مدت ....
درباره صحبت های اشتباه .....نکات منفی خودتون ....خصلت های زشتی که تو طرف مقابلتون دیدید....
این طوری به مرور زمان دلسردی ایجاد میشه ...ان شا الله ....
فقط چون شما پسر هستی و بهتر میتونی احساساتت رو کنترل کنی ...باید به اون دختر هم کمک کنی ...نباید بهش بگی تموم و دیگه به من فکر نکن...چون نمیتونه ....سعی کن دلسردی ایجاد کنی و به یه نقطه ای که رسید همه چی رو تموم کنی .....فقط از لحاظ ذهنی کاملا از هم نا امید بشید تا بهتر بتونید منطقی باشید و احساساتتون رو فراموش کنید.....
سوالی بود در خدمتم...
یاحق