متن سوال:
سلام خسته نباشید،داستان من یکم طولانیه،از الان عذرخاهی میکنم
من 20 سالم هست،د سال پیش با پسری اشنا شدم که هم سن خودم هست،من اولش علاقه ای بهش نداشتم و خیلی اذیتش میکردم
اما اون یواش یواش منو عاشق خودش کرد،دعاهامن زیاد بود چون بلد نبودیم باهم کنار بیایم اما کم کم یاد گرفتیم ما با هم زندگی فهمیدیم و بزرگ شدیم
ت این راه اشتباهات زیادی هم کردیم که خانواده هامون همه چیو فهمیدن،یه بار که من با خانوادم رفته بودیم شمال،ان هم با دستش امده بود چن جا پیدا نمیکردن اومدن ت همون ساختمنی که ما بدیم سوویت اجاره کردن ی بار که بابام اینا نبدن من رفتم دم سوویت اونا تا ببینمش اما یهو خانادم امدن منم برای اینکه نبیننم رفتم تو اما نتونستم بیام بیرون چون سوویت اونا طبقه همکف بود به سرم زد از پنجره بیام بیرون اما یهو پدرم سررسید و منو دید من گفتم داشتم از پنجره فوضولی میکردم اما اون بارش نشدو رز بعدش قتی اونا داشتن میرفتن البته دور از چشم من رفت باهاشون حرف زد و گغته بود که شما دخترای مردم از راه به در میکنینو از این حرفا با منم راجع به معایب دوست پسر گفت اما فقط همین
چند ماه بعد یه بار که من چند ساعتی به گوشیم سر نزده بودم اون نگران شد و به خونمون تک زنگ زد بابام شک کرد،وفتی من نبودم زنگ زده بود و با مادر اون پسر حرف زده بود چون مشخصاتشو از مسافرت شمال فهمیذه بود از مادرش پرسیده بود و قضیه شمالو بهش گفته بوده مادرش هم به بابام گفته بود ما هم دانشگاهی هستیم
دیگه نمیدونم چی بهش گفته بوده که مامان اون سعی میکرد ر ابطه مارو بهم بزنه،این قضیه رو پدرم اصلا با من مطرح نکرد ،نمیدونمم چرا ؟؟بلکه مادر اون پسر بهش گفته بود و اونم به من گفت
ما میخوایم با هم ازدواج کنیم اما نمیدونم چطوری پدرمو متقاعد کنم البته ما الان شرایط ازدواج نداریم چون اون هنوز درسش تموم نشده اما اگه چند سال دیکه هم با هم بمونیمو پدرم قبول نکنه جی؟ما الانش نمیتونیم قید همو بزنیم چه برسه چند سال دیگه،توروخدا کمکم کنید پدر من فوقالعاده غیرتیه من نمخوام دلشو بشکنمو تو روش وایستم اما تنها کسی که دوسش دارم اونه و بدون اونم نمیتونم
کارم شده دعا توروخدا بهم بگید چیکار کنم اصلا دلیل این سکوت پدرم چیه؟
پاسخ
سلام
شما برای سرگرمی و یا هر چیزی دیگر وارد رابطه ای شدید که هیچ توجه ای به عاقبت آن نداشتید و اینگونه خود را به دردسر انداختید ازدواج ازمهمترین اتفاقات زندگی هر فردی به حساب می آید پس نباید فقط با احساسات به این قضیه نگاه کرد چون بعد از رسیدن بهم و وارد شدن در زندگی شعله های عشق فروکش می کند و دیگر از آن تب و تابی که الان دارید خبری نیست در آن موقع شما تازه متوجه عیب های طرف می شوید و در خم و چم زندگی می بینید که اصلا به درد هم نمی خورید که دیگر کار از کار گذشته .پس بهتر است از همین الان که در ابتدای آن هستید عاقلانه با موضوع برخورد کنید و از راهش وارد شوید تا یک عمر زندگی موفق و خوشبختی داشته باشید.
توجه داشته باشید روابط این چنینی که شما یکسال است درگیرش هستید علاوه بر اینکه شرعا حرام است آسییب های فراوانی نیز دارد از جمله وابستگی و علاقه که این علاقه مانع شناخت درست طرف و دیدن عیوب او می شود و درصورتی هم که به ازدواج منجر نشود برای فراموش کردن این عشق بی سرانجام باید عذاب زیادی را تحمل کنید و همچنین شما به عنوان یک دختر با اینگونه روابط بیشتر ضرر می کنید هم موجب بد نامی خود و خانواده خود می شوید هم به ازدواج خود لطمه می زنید پس بهتر است شما که فردی عاقل و بالغ هستید کمی با فکر و درایت برخورد کنید راه درست را پیدا کنید.
برای داشتن ازدواج موفق ابتدا باید دید که آیا فرد مورد نظر از تناسبهای لازم ازدواج یعنی تناسبهای فکری اعتقادی اخلاقی رفتاری برخوردار هستید یا خیر؟چون همین تناسبها ضامن خوشبختی و پایداری یک زندگی ست نه عشق قبل از ازدواج.
کاری که شما می توانید بکنید این است که با توجه به شناختی که از ایشان بدست آورده اید(بدور از احساسات)ببینید که آیا ایشان اصلا بدرد شما می خورد آیا از تناسبها برخوردار هستید یا خیر؟اگر نبودید پس سعی کنید او را فراموش کنید چون جلوی ضرر را هروقت بگیری منفعت است الان کمی سختی بکشید و او را فراموش کنید بهتر از آن است که عمر جوانی خود را به بازید ولی اگر دیدید که باهم تناسب دارید به ایشان بگویید که خانواده خود را راضی کند تا به خواستگاری شما بیایند بگو که برای مسلم کردن اصل ازدواج مثلا آوردن یک نشان یا یک عقد ساده خرج چندانی ندارد بگو بعد از روشن شدن تکلیفمان می توانی با خیال آسوده ادامه تحصیل دهید یا ایشان به سربازی بروند و دنبال یک شغل باشند و با طولانی کردن دوران عقد بستگی تمام مشکلات را حل می کنیم.بعد از گفتن این حرفها شما رابطه خود را با او قطع کن و بگوکه به اینگونه رابطه ها خوشبین نیستی با این قطع رابطه هم جلوی ضرر بیشتر گرفته می شود وبیش از این به هم وابسطه نمی شوید و هم فشاری براو باشد که هر چه زودتر اقدام بکند اگر قبول کرد و به خوستگاری امدند در آن صورت شما ببینید جواب پدرتان چیست ؟اگر موافق بودن که چه بهتر اما اگر مخالف بودند بپرسید دلیلشان چیست ؟آیا منطقی است یا خیر که درآن صورت می توانید با راهکارهای جلب رضایت والدین ایشان را راضی کنید.
اما اگر از آنها خبری نشد شما نیز خود را معطل او نکن چرا که این وسط فقط و فقط شما ضرر می کنید او پسری 20ساله است که میتواند موقعیت های زیادی برای ازدواج داشته باشد ولی اگر بخواهید به پای او بنشینید موردهای خوب را که الان بیشتر به سراغتان می آید با توجه به سنتان، را از دست می دهید و ازدواجتان به تاخیر می افتد
تاکيد ميکنم بهترين کار هماهنگي براي خواستگاري است. شما هم بايد به مادرت بگي که پسره رو دوست داري تا پدرت هواتو داشته باشه
بالاخره يا اين وصلت سر ميگيره يا نميگيره که در هردو صورت از بي تکليفي بيرون مياي.
من یه چیزیو نمیتونم درک کنم اونم این که دو نفری که با همن حالا چه دوست باشن چه خودشون صیغه خونده باشنو چند ساله که با همن چرا در مواجه باهاشون نمیگیم اینا که مثلا ۲،۳سال با همند پس یه چیزی هست که نگهشون داشته حتما با هم خوشبختن که موندن،منظورم رابطه ای نیست که همزمان دختر پسره با شیش نفر دیگه باشن،منظورم یه رابه دوتایی برا ادمایی که تو شرایط فعلیشون فرصت ازدواج ندارن و باید چند وقتی صبر کنند چرا همش میگم نه نه؛جقدر ادمایی که سنتی ازدواج کردن ولی علاقه ای بینشون پیش نمیاد.....
این چیزی که میگی درسته دو نفر که چند سال با هم دوست بودن نمیشه گفت با هم دیگه ازدواج نکنید ولی این دوستمون خب موقعیت خودشونو خراب کردن از این نظر نمیشه کاری کرد وگرنه آدمه عاقل کسیو که دوس داره ول نمیکنه بره منتظر بمونه از یکی که ازش هیچ شناختی نداره خوشش بیاد باهاش ازدواج کنه شاید در آینده بهش علاقه مند بشه
بهترين کار مراسم خواستگاريه
سلام بر سوال کننده گرامی ....
اولا باید بگم ماشالله به داستانی که تعریف کردید ......ایشالله که از اشتباهات تون درس گرفته باشید .....
دوما پاسخ استاد خودم امین جان کاملا درست هست و همچنین جامع
موفق و خوشبخت باشید
یاحق
اصلاحیه : پاسخ استاد خودم شکیب جان کاملا درست هست .....
عزیزم سوتی دادید در حده المپیک مگه به این سادگیا میشه درستش کرد بهتره فراموش کنیدو هر کدوم برید دنباله زندگیه خودتون به اندازه کافی خرابکاری کردید حداقل به آبرو خونواده همدیگه رحم کنید مطمئن باش با هر زجرو مصیبت بابات قبول کنه هیچوقت تو چشم خونواده اون خوب نیستی و احتمالش خیلی زیاده خونواده اون اصلا قبولت نکنن بهتره بیشتر از این باباتو ناراحت نکنی به خدا خیلی بابای منطقیو مهربونی داری باباهای دیگه یه دهمه اینو ببینن کلا اسمه دختررو از شناسنامشون بیرون میکنن قدرشو بدونو به حرفش گوش کن بابات زیاد به روت نمیاره وگرنه خیلی سوتی دادید اصرار به بابات کردن خیلی بی حیاییه بهتره فراموشش کنی
سلام
دوست عزیزم شما برای آشنایی شروع خوبی نداشتید...ازدواج هم شوخی نیست...عقل را قاضی کنید و نه احساس و ان شاالله یک تصمیم عاقلانه بگیرید.
خواهرم این عشق نیست هوسه!!!
شک نکن یکی دوسال دیگه پشیمون میشی....
الکی عمر خودتو هدر نده.این ماجرای تو از اون دسته روابطه که بعد پشیمونت میکنه.
این وصلت سرنمی گیره.خودتو معطلش نکن.