18:40 - 1393/02/13
سلام
تا حالا شده همه چی مهیا و اماده دور و برتون باشه.ولی آروم و قرار نداشته باشین.همه چیز خوشاینده ولی شما حوصله ی هیچ کدومشونو نداشته باشین و حتی کوچکترین نشاطی براتون نداشته باشه.اونقدر دلم گرفته که اگه کفر نگم خیلی به خودم رحم کردم.
اعصابم خرده از همه چیز.نشاطم شده این کامپیوتر و ارتباط با شما.تمام مباحث هم که داغ دل ادمو تازه میکنه.
دلم خیلی گرفته.قران و دعا و نمازم میخونم . ولی این حس لعنتی نمیذاره ازش حظ ببرم.
کلافه شدم از خودم.از زندگیم.از دور و بری هام.
خونه دوستها و فامیلامونم که میرم بیشتر من رو اونها اثر میذارم تا نشاط اونها روی من.
خوابم شده به زور قرص و دارو.
چــــــــــــــــکـــــــــــــــــار کنــــــــــــــــــــــــــــــــمممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
انجمن‌ها:
http://btid.org/node/28944
سلام به همه ی دوستان و به خاهرگلم نسیم خانم
بنده هم یه جورایی این احساس تنهایی رو دارم با یان تفاوت که اول تابستون امسال سربازیم تموم شد و خداروشکر الان مدتی هست سره یه کار آبرومند دارم میرم
دوروز تو هفته تعطیلم یعنی عذاب زندگی من اون دو روزه
چون کاری ندارم انجام بدم وقتی تنهام خیلی خیلی دلم میگیره
شده تو سره کار یا خونه گوشیمو بردارم و به صفحه اش نگاه کنم شاید یکی اشتباهی حداقل زنگ بزنه بهم
با مادرم صحبت کردم یکی رو در نظر داره اون خانم میگه میخاد درسشو تموم کنه و بره سره کار و یه جورایی میخوان صبر کنم از طرفی هم اون خانم انقد خوبی داره که این صبر کردن به حضور این شخص تو زندگیم می ارزه ولی الان تنهام الان دوست دارم یکی باهام حرف بزنه
واقعا نمیدونم چیکار کنم
واقعا گیج شدم ، سره کارم به زندگیم فکر میکنم میگم خوب روزی 12 ساعت کار کردن برای چی؟ به چی میخوام برسم واسه کی یا واسه چه هدفی انقد باید از زندگیم و جوونیم بزنم وقتی حتی یک نفر هم نیست بخوام بهش فکر کنم
نمیدونم چیکار کنم؟
با سلام، ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کرده‌اید، تشکر میکنم.
چند راه حل برای بر طرف شدن احساس تنهایی‌تان ارائه میکنیم، که امیدواریم با بکار بردن این راه حلها، مشکل احساس تنهایی‌تان به تدریج حل شود.
راه حل اول؛ برای رفع تنهایی می‌توانید این راهکارها را انجام دهید؛
- در نشست های دوستانه و فامیلی و سفرهای جمعی و کلاسهای مختلف بیشتر شرکت کنید
- از تنهایی بپرهیزید.(از تنهایی که موجب بی هدفی شما و یا موجب افکار و تلقینهای نادرست می‌شود، بپرهیزید.)
- در کلاسهایی که موجب بالا رفتن مهارتهای شما می‌شود، شرکت کنید؛ مانند کلاس خیاطی، آشپزی، شیرنی پزی، صنایع دستی و ... که همگی اینها علاوه بر بالا بردن مهارتهای شما باعث حس موفقیت در شما می‌شود و از طرفی موجب دوست‌یابی‌های جدید شما نیز می‌شود.
- فعالیتهای ورزشی فکر شما را مشغول و انرژی شما را تخلیه می‌کند و از طرفی زمینه‌ای برای پیدا کردن دوستهای جدید نیز فراهم می‌شود.
- ارتباط محبت آمیز با مادر و اعضای دیگر خانواده و یا دوستان صمیمی را تقویت کنید.
- ارتباط عاشقانه قلبی با خدا و اهل بیت(علیهم‌السلام) را بیشتر برقرار کنید؛ زیرا اینگونه ارتباط زمینه‌ای برای موفقیت و آرامش شما در زندگی می‌شوند.
- هرچه زودتر ازدواج کنید؛ زیرا یکی از آثار مفید ازدواج، باعث رفع تنهایی افراد می‌شود.
در ضمن حتما نزد یک روان پزشک مراجعه کنید؛ گاهی اوقات ترشح زیاد بعضی از هورمونها(مثلا استفاده بعضی از قرصها و داروها، باعث تغییر کمی هورمونی در بدن می‌شود)، موجب بروز افسردگی خفیف تا شدید در خانمها می‌شود.
با آرزوی موفقیت
خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا التماست می کنم حتی یک لحظه منو به حال خودم رها نکن......................
خدایااااااااااااااااااااااااااااااااخیــــــــــــــــــــــــــــــلی دلم گرفته.......بگو که هستی و صدامو می شنوی خداااااااااااااااااااااااااااااا
خواهش میکنم
اغثنی یا غیاث المستغیثین
نسیم جان در اخر
اگر باز ببینم از بی حوصلگی حرف میزنی
منم مجبور میشم دمپایی خوشگلامو در بیارمو...............................
سلام نسیم جان
این حس شما مشترکه بین جوونها و اینکه فقط در بعضی ها کمتر و در بعضی ها بیشتره...
من هروقت این احساس و دارم به خودم می گم بعضی زمان ها فقط باید بگذره، تا من رو به اون چیزی که خوشحالم می کنه برسونه و بالاخره اون روز می رسه...و همین امید داشتن خودش یه حرکت و این حس و کمرنگ می کنه...
خووندن حدیث کساء رو هم بهت پیشنهاد می کنم و خووندن قرآن با معنی...
ان شاالله همیشه شاد باشید.
http://www.8pic.ir/images/58496767174563977033.jpg
جالب بود
ممنونم با حال بود
توروخدا جوونای کشور ما رو !!؟!!
همه افسرده همه ناامید خسته دلمرده ....
چندروز پیش یه زوج جوان خارجی رو دیدم با لباس های فوق العاده ساده ، فکر کنید وسط بلوار روی یه گلدون بزرگ چهارزانو نشسته بودن و بستنی قیفی میخوردن
یک چیز درون این زوج تمام و زوجهای خارجی که همیشه ما خودمونو با اونامقایسه میکنیم و همیشه میگیم بهتر از ما زندگی میکنن وجود داشت و اون : لذت بردن از لحظه ای که در اون بودن ؛ عشق و علاقه در کنارهم بودن و لذت از اون از فاصله چندده متری توی چشماشون مشخص بود
گاهی وقتها نمیدونیم باید چ حسی داشته باشیم
و یادگرفتم خوشحال بودن رو موکول به زمان دیگه و با کس دیگه ای و یا حتی شرایط دیگه ای بکنیم . پس الان چی میشه ؟ بخدا زندگی همین الانه . شاید ما اگر فرهنگ شکر کردن رو بیشتر یادمیگرفتیم خوشحال تر بودیم . اگر انسان شاکر و سپاسگذار باشه ( بحث اصلا مسائل اقتصادی نیست ) بیشتر اونچه در اختیار داره میبینه بیشتر از وجودش خوشحال میشه .
اگر الان شما در کنار خانواده هستی و حتی در این محیط به نظر من یه فرصته ؛ فرصتی برای شادبودن یا حداقل برای غمگین نبودن
اگر این فرصتها از دست بره ...
سلام به همه دوستای گلم
واقعا بابت نظر خواهیتون ممنونم.
نمیدونم چطور بگم ولی واقعا سبک شدم.
خیلی حالم بهتر شده .خیییییییییییییییلی.
بازم از همتون بخاطر نظرای قشنگتون ممنونم.
سلام دوست عزیز
این درد تنهایی منم میسوزونه منم با وجود داشتن تحصیلات دانشگاهی احساس تنهایی شدیدی میکنم .دوست عزیز با اینکه خودم تنهام اما باز به لطف خدا امیدوار باش دوست گلم دنیا دو روزه یک روز به نفع تو یک روز به ضررت .من اگه اوضاع زندگیمو برات تعریف کنم به زندگیت امیدوار تر میشی دوست عزیز یادت باشه خدا استمرار کننده در دعا رو دوست داره نیاز خودتو بارها و بارها با خدا در میون بذار مطمئن باش صداتو میشنوه کافیه صداش کنی
سلام عزیزم
وایی چقد مهربون حرف میزنی .
ممنونم
انشاالله خدا زندگیتون رو همون طوری که دلتون میخواد براتون بسازه .بازم ممنونم.
سلام به دوستان عزیز
آخه چرا باید افسرده باشید؟چرا باید از چیزی لذت نبرید؟چرا این ناراحتی رو دائم با خودتون حمل میکنید؟
باور کنید فکر به این موضوع که من از همه چیز خسته ام و از چیزی خوشحال نمیشم بیشتر از خودناراحتی گریبان آدم رومیگیره
بیاید فردا که ازخواب پا میشیدیه نفس عمیق بکشید بعد بریدتو حیاط.زیر آسمون دستاتونو بازکنید و نفس بلندی بکشیدو لبخند بزنید و به خدا سلام کنیدو تشکر کنید که یه صبح دیگرو دارید میبینید.و ازش بخواید که تمام روز درکنارتون باشه.و تمام اینا رو رو به آسمون و با لبخند از خدا بخواید.
مطمئن باشید که روز خوبی رو شروع میکنید و وقتی صبحتون خوب شروع بشه باقیه روزتون هم خوب میشه
سعی کنید از همه ی وقایع چیزی برای خندیدن پیداکنید. بگیدو بلند بخندید.
زندگی میتونه خیلی قشنگ تر از اون چیزی که ما فکرش رو میکنیم بگذره فقط باید خودمون همت کنیم
قدر زندگیتون رو بدونید. روزهای جووونیتون بهترین ایام سنتون رو با این افکار نگذرونید.روزی میرسه که حاضرید هیچ چیز نداشته باشید فقط جوون باشید
قدررررررررررررررررررر بدونید دوستان
خدا باماست به والله
منم اینجوریم نه الان و موقتی........همیشه. 23 سالمه و حداقل از 16 سالگی اینجوریم.
از وقتی که یادم میاد به هیچ چیز علاقه نداشتم. نه بازی نه تفریح. نه درس، نه از خوشتیپ کردن، نه از گشت و گزار، نه از کارای مذهبی مث هیئت, نه هیچ چیز دیگه!!! فقط چن نفرن که موجب دلگرمی منن. مادرم، خواهرم، برادرم کوچیکترم، و تازگیا همسرم. اونا هم تا وقتی باهشونم خوبه ولی همین که تنها میشم هیچی. کلا از هیچ چیزی و هیچ کاری خوشم نمیاد. فقط چون مجبورم انجام میدم. نمیدونم چرا ولی اینجوریم!!
ولی خب زندگیه دیگه، جای سختی کشیدنه، میگذره!! سعی کن کار خوب انجام بدی نه کار مورد علاقه ات، به نظرم اجرش هم بیشتره........
با سلام خدمت دوست گلم
نظراتت رو خوندم .احساس میکنم چند وقتی است که چیزی باعث ناراحتی تو شده و به خاطر همین موضوع حوصله ی جمع را نداری و به همین دلیل فکر میکنی کلا این طوری هستی.در صورتی که هر انسانی از با دیگران بودن(البته بستگی داره که در ادامه میگم) برای رشد خودش استفاده میکنه.
دوست من اینکه دلایل ناراحتی تو را ازت پرسیدم .برای این بود که یه تلنگر بهت بزنم که با خودت فکر کنی!بشینی یه گوشه بگی نسیم خانم چی شده ؟چرا ناراحتی؟چرا احساس بدی داری؟چی باعث شده بهم بریزی؟؟و....
شاید به نظرت خنده دار باشه!اما بدون دلیل هیچ چیزی اتفاق نمی افتد.
بذار یه مثال برات بزنم.
یه بنده خدا بود که به دلیل متفاوت بودن نوع فکر کردن و حرف زدن و ... از بعضی جمع ها خودداری میکرد.یه نفر به دلیل درون گرا بودن از جمع دوری میکرد.یکی به خاطر اینکه خانواده خلوتی داشت از محیط شلوغ دوری میکرد.یک نفر هم ....
این ها دلایل برای افرادی است که دائم از جمع دوری میکنن اما مطمئن هستم که شما اینطور نیستید.
نسیم خانم از درون حرفهاتون یه چیز دیگه بیرون کشیدم.سردرگمی!!!
اینکه همه چیز مهیا باشه و شما نه ،نشون میده برای خودتون نامفهوم هستید.نمیخوام بحث را بپیچونم .اما بشین با خودت فکر کن ببین از زندگیت چی میخوای؟آیا این چیزایی که میخواهی معقوله؟با تلاش میشه بهشون رسید؟تلاشتو برای رسیدن بهشون انجام دادی(گاهی آدم از خودش چیزای بزرگی میخواد و دست نیافتنی و یا هدفش باید مرحله مرحله براش مهیا بشه اما وقتی با این هدف بزرگ مواجه میشه اصلا از انرژی میوفته و شور و نشاطشو از دست میده ...ویا اصلا هدفی نداره و میمونه که خب برای چی ؟چرا باید روز را شب و شب را روز کنم.برای چی باید بخندم ؟برای چی باید راه برم؟)
نسیم خانوم بشین فکر کن .به نظر من چاره ی تو فکر کردنه !اول در مورد اینکه از چی ناراحتی ؟
ارزش ناراحتی داره ؟
چاره چیه ؟
حداقل برای بیرون اومدن از این حال باید چیکار کنم
در مرحله دوم(البته این یه پیشنهاد دوستانه است.چون در مورد خودم به شدت جواب داده .من یه مدت خیلی گیج بودم خیلی .مات و مبهوت زندگی بودم .الان خدا را شکر هدفمو پیدا کردم.الان اگه درس بخونم یا نه .برم سر کار یا نه و تو شهر بزرگ باشم یا نه و... راهمو برای رسیدن به هدف پیدا میکنم.و همیشه یه انرژی درونی پایان ناپذیر را در خودم احساس میکنم .در زندگی به مشکل برمیخورم،چون اصولا زندگی بدون مشکل نداریم.اما توان برخورد با آن را دارم و خدا هم که همیشه خیلی عزیزه و همیشه بهم مهربونی میکنه!!!!!!)
اما در مرحله دوم بشین ببین برای چی داری زندگی میکنی ؟همین.
نسیم جون اینکه گفتی نمیتونی خودتو عوض کنی درست نیست.
درسته که عوض کردن طرز فکر سالها وقت میبره و خیلی سخته اما غیر ممکن نیست.
پس یه بار دیگه میگم
پیشنهاد من به تو فکر کردنه .
امیدوارم بتونی توی زندگیت از هر راهی که به نظرت رسید موفق باشی
آرزوی موفقیت هاتو دارم
والا این درد تو نیس فقط . فک کنم همه جوونا اینطورین
منم اینطوریم
وقتی این حس لعنتی میاد سراغم دلم میخواد فقط بی حوصله یه جا بشینم و بس!
ولی این رکود هیچ حاصلی نداره .من توی این مواقع گاها میرم با خونواده حرف میزنم یا یه کاری میکنم که بالاخره خلاص شم
ولی خود این حس بعد از یه مدت از بین میره مثلا گاها توی یه هفته این طوری میشم و بعدش تموم میشه
ولی میدونی هرچی سرت شلوغ تر باشه این حس کمتر میاد سراغت .باید اون قدر واسه خودت دغدغه درست کنی که تنهایی یادت بره .وقتی میخوای بخوابی دیگه هیچ فکر و خیالی به ذهنت نرسه و از حال بری
این فکر من بود
یکی از راه های خالی شدنت و آرامش گرفتنت ،گریه برای امام حسین (ع) و استمداد از ایشان است.
تشکر .دعا کن بتونم نیتم رو هم خالص کنم که واقعاً برا امام حسین گریه میکنم.
بابا من عشق و زندگیم این سایت و برو بچه هاش شده از چی ناراحتی دوست من اینجارو داری غم نداری
راستش میگم منم مستقیم میام این سایت فقط.
ممنون که برام نظر گذاشتین.
ما در يک نظام استعماري بين المللي گير کرديم ولي چون 24 ساعت شبانه روز به اين نظام وابسته هستيم نمي توانيم عليه آن قيام کنيم .................
از نشانه هاي اخر الزمان اينست که يک در صد مردم ثروتمند و 99 درصد فقير هستند (البته هنوز به اون مرحله نرسيديم)
"همه جا سخن از همه چيز است به جز او، در حاليکه خداوند او را براي نجات بشريت از گرداب فساد و سيل شهوات و آتش فتنه به ميان مردم فرستاده تا آنان را نجات دهد"
"دو صنف از اهل آتش می باشند: مرداني که تازیانه ای مانند دم گاو دارند و با آن به مردم می زنند (ظلم ميکنند)، و زنانی که پوشیده و برهنه هستند (لباس های بدن نما) و با ناز و گردن کشی راه می روند.
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=272928
http://montazere-ghaem-313.blogfa.com/post-4.aspx
http://montazere-ghaem-313.blogfa.com/post-6.aspx
بابت آدرسهایی که دادین تشکر ویژه.واقعاً تامل برانگیز هست.
فقط جمله ی اولتونو نگرفتم مفهومش چی بود.حوصله حلاجیشو ندارم(نظام استعماری بین المللی ما)یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟
http://www.snowdennews.com/2014/03/12/اسنودن-نیوز-_-آسانژ-آمریکا-و-انگلیس-از-م
مراجعه کنيد به
http://www.aparat.com/v/xXiIH
4 قسمت داره
من وقتی حالت روحیم بهم میخوره
سعی میکنم بیخودی بخندم البته جایی ک کسی پیشم نباشه
به تمومه مشکلاتم میخندم
شیطان همیشه میخواد ک مارو کمین کنه بلند شوهو قوی باش
اگر کاری نمیتونی دست پا کنی راه حلش اینه ک تو تنهایی خودت دست به دامن خدا شی باهاش حرف بزن انشاالله ک لبخند رو لبات بیاد
انشا الله شما هم همیشه شاد باشین.
سعی میکنم برا تجربه هم که شده بیخودی خودمو بخندونم..البته جایی که کسی پیشم نباشه.
دوست گلم میشه بپرسم از چی ناراحت میشی ؟
چی باعث اعصاب خوردیت شده ؟
برای چی آروم و قرار نداری؟
این حس لعنتی که درونت هست چیه ؟؟؟؟
جوابی ندارم بگم .فقط میدونم هیچ چیز نمیتونه منو عوض کنه.به هیچی راضی نمیشم.دلم میخاد تنها باشم اونم نه برای یک ساعت و یک روز ...برا همیشه....
حوصله هیچ کسی رو ندارم.
سلام عزیزم این احساس تا حدی طبیعیه وتو سنین جوانی همه ما حداقل یه بار حسش میکنیم منم هر چند وقت یه بار دپرس میشم ...تنها راهکارش اینه که به خدا اعتماد کنی وتامیتونی دعا کنی ...دعا کردن واقعا به آدم انرژی میده ...
و سعی کن تا میتونی از افکارمنفی دوری کنی ...بیشتر به نعمت های خداوند فکرکن ...به رحمانیت خدا و به خدا حسن ظن داشته باش یه حدیث خیلی قشنگ از پیامبر (صلی الله علیه وآله) دیدم که خیلی خوشم اومد :
"به خدایی که جزاو خدایی نیست هیچ بنده ای به خدا حسن ظن پیدانمیکند مگر آنکه خدای متعال مطابق حسن ظن اوعمل کند زیرا خدای متعال کریمی است که همه خیرات به دست اوست و حیا می کند که به حسن ظن وامید بنده اعتنا نکند وخلاف آن عمل نماید پس به خدا حسن ظن داشته باشید وبه سوی او رغبت کنید ..."
وقتی همچین خدای خوبی داریم پس باورداشته باش همه دلگرفتگی ها وتنهایی ها بی معنیه بهترین راه برای غلبه بر این احساسات خسته کننده اینه که برای ازبین بردنشون تلاش کنی خودم اینکار رو تا یه حدودی کردم و دیدم چقدر خدا هم به من کمک کرد وچقدر دید دیگران نسبت به من عوض شد ... مطمین باش همه یک انسان شاد وپرانرژی رو دوست دارند ..درسته که خیلی وقتا این حسا میان ولی سعی کن محدودشون کنی ودر ظاهر نشون ندهی و با خلوت کردن با خدا و گریه کردن خودت رو خالی کنی تا پرانرژی روز جدیدی روشروع کنی ...
درضمن از نظر من بزرگترین اشتباه اینه که فکر کنیم خدا خواسته تا افسرده وغمگین یا تنها باشیم...این بدترین تصور نسبت به خالقمونه...
چقد قشنگ حدیث رو جا دادین تو کلامتون.
راهنماییتون زیباست.نمی دونم تا چه حد میتونم عملاً اجراش کنم.
خواهش عزیزم ایشاا... میتونی به کارببری
سلام
این مشکل خیلی از افراد جامعه ی ما هست.
تنهایی.فشارهای اقتصادی.اجتماعی........ .
سعی کنید شرایطی را که نمیتونید تغییر بدید بپذیرید.حداقل خودتون را شاد نشون بدید.طریقه ی زندگی را تغییر بدید.
فعالیتهای جدیدی مثل ادامه تحصیل.کار.کلاس زبان.فعالیتهای اجتماعی.کارخیر (مثل کمک کردن به افراد بی بضاعت و یا کم بضاعت)... را شروع کنید. و در آخر سعی کنید تنها نباشید و عواملی که باعث این احساس افسردگی میشن را از خودتون دور کنید
هرچند من خودم چندسالی میشه که همین مشکل را دارم.واقعا خسته ام.نه چیزی خیلی شادم میکنه نه چیزی خیلی غمگین.وقتی یه فشار بیش از حد و توانت بهت وارد بشه.روحت خرد میشه ، دیگه هم به این راحتی درست نمیشه.
بیرون روحیم خیلی خوبه .دوستام میگن تو هیچ وقت پیر نمیشی مگه دلخوشیت چیه که خوش بین هستی به همه چیز.
ولی واقعاً "وقتی یه فشار بیش از حد و توانت بهت وارد بشه.روحت خرد میشه ، دیگه هم به این راحتی درست نمیشه"
و البته یه نکته سعی کنید که روزگار بهتون غالب نشه+ ظاهر را حفظ کنید تا بقیه اذیت نشن
اينها نشانه افسردگي هست
ظاهرا مجردي
این حرف خیلی از ماهاست نسیم جان!
تنها راهش اینه که راضی باشی به رضای خدا......
انشا الله
منم مثه تو هستم.بقول بی کران برا دهه شصتیا همه گیر شده؟!!! اما خودت نباز به زندگیت ادامه بده و برو گردش .تفریح کن.هیچ پسری حاضر نمیشه با دختری که انقد افسردس ازدواج کنه هاا؟!! برو ادامه تحصیل بده و خودت با درس سرگرم کن!
نیلو جان ازدواج خودش شده درد تواین دوره زمونه. دیگه علاج درد نیست عزیزم.
منم مثل خودتم نگران نباش. ظاهرا این احساسات برای دهه شصتی ها فراگیر شده.
خوشحالم جزء بیماران خاص نشدم.
ولی دهه شصت نباشم و این درد چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
حال منم مثل تواه نمیدونم باید چی بگم
فقط میگم نزار به حدی برسه که از خدا بگذری
یاحق
پناه برخدا.امیدوارم همه چیز عوض بشه و رو بخوبی پیش بره انشااله.