از آرزوی ازدواج در 12 سالگی تا شکست عشقی در 24 سالگی

14:08 - 1393/07/17

من دختری هستم 24 ساله فرزند ارشد خانواده و یک خواهر دارم که ایشون 20 سالشونه..از نظر اجتماعی و سطح درآمد خانواده ام سطح بالایی دارند..پدرم یک مدیر و یک اقتصاد دان موفق و مادرم خانومی محترم صبور و عاقل هستن.من دانشجوی کارشناسی ارشد طراحی شهری هستم..خانواده نیمه مذهبی و گرمی دارم...من صد در صد خانواده ام رو قبول دارم و تقریبا تنها هدفم جلب رضایت خانوادمه.من دختری باهوش با اعتماد به نفس و شیطون بودم..اما همواره مشکلاتی داشتم

1-هرگز نمیتوانم دوست خوبی پیدا کنم و در روابط اجتماعی ضعیف هستم

2-علیرغم باهوش و درس خون بودنم به علت دوستی اشتباه در دوران دبیرستان موفق نشدم دانشگاه سراسری قبول شم و به شدت ارزشم در خانواده تنزل پیدا کرد و هنوز هم ترمیم نشده مضاف بر این که ارشدم رو هم در دانشگاه آزاد میخونم

3-خانواده ام به شدت شناختشون نسبت به من اشتباهه و همین باعث شده خیلی برام مشکل پیش بیاد..من بالواقع فردی لطیف،وظیف شناس،سخت کوش،وفادار و از خودگذشته هستم و تحملم تو سختی ها بالاست.اما تصویری که خانواده ام از من دارند یک فرد خشن،بی عاطفه،تنبل،بی مسولیت بی هدف و بی اراده است هرگز من رو به عنوان یک دختر قبول ندارن و همیشه فکر میکنن من پسرم با تمام این تفاسیر و این که قبولم ندارند از دوران دبیرستان تا کنون هم پدر هم مادرم تو مشکلات با من درد و دل میکنن مشورت میگیرن به خدا خیلی بهم فشار میاد تو دیدن ناراحتیاشون یا این که بخوام در حد اونها فکر کنم و بهشون مشورت بدم اما تلخ تر از این اینه که وقتی مشکلات تموم میشن باز دیدگاهشون نسبت به من میشه همون  ادم بی احساس و بی مسولیت و..میدونید از همه بیشتر پسرونه برخورد کردنشون با من آزارم میداد..من واقعا از این که دختر باشم و لطیف باشم لذت میبرم اما هرگز حاضر نیستن به چشم یک دختر به من نگاه کنند..همین امر تا حدودی تو اشتباه بزرگی که کردم دخیل بود..البته خدمتتون عرض کنم که من از دوران دبیرستان به یکباره به فردی بسیاررر کم حرف و آروم تبدیل شدم و هر روزم دارم بدتر میشم به سختی جمله ای برای حرف زدن پیدا میکنم و الان تقریبا 4-5 ساله خیلی غمگینم و اصلا خوب نمیشم هرچند وقت یکبار به شدت بهم میریزم تمام مشکلات گذشته ام اذیتم میکنه اعتماد به نفسم بی نهایت کم شده ..اما مشکلات اصلیم فرای اینهاست.

من به شدت به ازدواج علاه دارم..طوری که یادمه 12 سالگیم که تو حرم بودیم لحظه سال تحویل تو دلم میگفتم آخ جون همش 8 تا عید مونده تا بشه 20 سالم و ازدواج کنم...به خاطر موقعیت خانوادگیم و ظاهر نسبتا خوبم که البته الان داغون شده از 17 سالگی خواستگارهای بسیار خوبی داشتم و چون خیلی دوست داشتم ازدواج کنم نظرم به همشون مثبت بود اما خانواده ام مخالفت میکردن و میگفتن مریم باید ازدواجش بهتر از این ها باشه..با تمام سختی ای که داشت با تمام خجالتی که میکشیدم بهشون گفتم که نظرم مثبته و میخوام ازدواج کم اما قبول نکردند.وقتی وارد دانشگاه شدم سعی کردم دختر خوبی بمونم و با هیچ پسری دوست نشم به خودم میگفتم من که تا این سن با کسی دوست نشدم حالا که سن ازدواجم نزدیکه الکی آینده امو خراب نکنم..اما نشد..خارج از محیط دانشگاه تو محیط چت با یه پسری آشنا شدم این که اون پسر چقدر بد بود بماند فقط همینقدر بدونید که بدترین ضربه رو بهم زد و باکره بودنم رو از دست دادم به خاطر دیدگاهی که داشتم به خاطر پاک شدن گناهم خودمو ملزم میدونستم که باهاش ازدواج کنم البته اون ساکن حاشیه کرج بود..درس نخونده بود از نظر اخلاقی هم به شدت مشکل داشت این شرایط تا یکسال ادامه داشت و چون اوضاع مالی و خانوادگیمون رو فهمیده بود با زور و تهدید نمیذاشت جدا شدیم..چون من تصمیم گرفته بودم حتی اگه شده مجرد بمونم ولی با اون فرد ازدواج نکنم تا اینکه یکی از دوستانم کمکم کرد ایشون دوست یکی از همکلاسیم بودن..آقایی متشخص جدی سنگین و نسبت به پسرهای دانشگاه مردونه..سخت کوش پر تلاش پاک و فردی بود که رو پای خودش وایساده بود اول به عنوان نامزدم جلوی اون فرد وایساد تا او از من جدا شد و بعد هم از من خواستگار ی کرد...خواستگاری ای که اول توسط خودش و بعد مادرش انجام شد..البته خانواده ام در جریان نبودند و من موضوع رو به مادرم گفتن و ایشون از محاسن اخلاقیشون استقبال کردن اما گفتن از لحاط مالی 6 ماه فرصت دارن پیشرفت کنن و باید درسشم ادامه بده قرار شد عید 92 بیان خواستگاری اما تو بهمن و اسفند مشکلات شدیدی براشون پیش اومد خانوادش به لحاظ مالی تقریبا همه چیزشون رو از دست دادن و خودش هم که دنبال کارهای معافیتش بود فهمید اول باید بره تو دوران اموزشی اقدام کنه برای معافیت..به این ترتیب قرار شد 6ماه دیگه خواستگاری رو عقب بندازیم..ایشون رفتن سربازی تا مرداد ماه بیرجند سرباز بودن و خودشون و مادر پدرشون به دنبال کارهای معافیتشون تا اینکه تو شهریور ماه کمیسیون پزشکی رای معافیت کفالت داد و ایشون اومدن تهران و برگشتن سر کارشون.کاش عالی نیست اما خودش خیلی اهل کاره خلاصه بعد از دوماه که کارت معافیتش نیومد پیگیری که کرد گفتن معافیتت به خاطر غیبت باطل شده این دو ماه غیبییم فراری محسوب میشی و ما تصمیم گرفتیم اول ازدواج کنیم و بعد بره سربازی تا بهمن ماه ایشون یه مقدار پس انداز کرد و خواستن بیان خواستگاری اما پدرم قبول نکردن حتی حاضر نشدن یکبار ببیننش یا برن تحقیق فقط گفتن از ما پایین تره و مادرمم طرف پدرم رو گرفت و حتی بیشتر از پدرم ابراز نارضایتی میکردن..من خیلی ضربه خوردم چون همه موافق بودن خانواده ایشون ،مادر من.حتی من لباس نامزدیمم انتخاب کرده بودم..ولی بحث بی فایده بود و من هم نمیخواستم ازدواجم با نارضایتی و دعوا انجام بشه..الان تقریبا 8 ماه از اون موقع میگذره و هنوز نتونستیم موضوع ازدواج رو مطرح کنیم علاوه بر اینکه پژمان (همون خواستگارام)به خاطر کار مجبور شده بره بروجرد و تا دوسال اونجاست و ما شرایط ازدواج نداریم..و تمام هم سن ها و دخترهای دوست و فامیل حتی کسایی که دوسال از من کوچکترند هم ازدواج کردن و الان خانواده ام همش دارن غصه میخورن و فکر میکنن من زندگیم تباه شده نه کار دارم نه ازدواج کردم..تو این 8 ماه 10 کیلو چاق شدم..هر روزم با ناامیدی و به سختی میگذره بعضی وقتها اونقدر مشکلات خانواده ام با من زیاد میشه که واقعا حس میکنم اضافه ام..وقتی حس میکنم اینجا جام نیست و پژمان هم جایی برای ساختن زندگی نداره حس میکنم تو این دنیا اضافه ام..دوبار تا مرز خودکشی رفتم اما دلم نیومده بخانواده ام رو داغدار کنم من به اندازه کافی باعث سرافکندگیشون هستم مقصر خودمم و اونها فقط به فکر آینده ام هستند و حق هم با اونهاست..ولی من چیکار کنم؟فقط ازتون میخوام باور کنید که من دختر بی اخلاق بی حیا یا کثیفی نیستم و خدا کاملا شاهده که باکره نبودنم یک عمر صد در صد ناخواسته بوده که هنوز هم یادآوریش عمیقا به گریه میندازتم..راستی مادرم افسردگی حاد دارن تابستون 92 اقدام به خودکشی از پل عابر رو کردن و بعد از اون هم 10 تا شوک زدن..به هیچ وجه تحمل بحث کردن ندارند و همه چیز باید مطابق خواست ایشون باشه وگرنه واقعا بهم میریزن..من نمیخوام ازدواجم خدایی نکرده آسیبی به مادرم بزنه با تمام علاقه ای که به پژمان دارم اما تو فروردین خواستگاری داشتم که خانواده ام خیلی دوستش داشتن به خاطر رضایتشون میخواستم ازدواج کنم حتی دو ماه هم از پژمان جدا شدم اما نتونستم اینطوری ازدواج کنم و بهم زدم..فقط کمکم کنید بهم بگید چه کاری درسته..چه طور خوب شم..خانواده امو خوشحال کنم..آیا ازدواج با پژمان صحیحه؟اگر نیست من که باکره نیستم چه طور ازدواج دیگه ای کنم..بی نهایت ازتون ممنونم ببخشید طولانی بود

http://btid.org/node/42429
تصویر مصطفی راهی

با سلام و عرض تشکر از تمامی دوستانی که ما را در تکمیل مباحث همراهی کردند.

به علت اینکه سوال کاربر محترم دارای زوایای متعددی بود و بنده و کارشناس محترم" مصطفوی" با یک پاسخ تفصیلی پاسخ را تقدیم کرده ایم به نظر نیازی به توضیح اضافی در این قسمت وجود ندارد و به همان پاسخ ابتدایی شما را ارجاع میدهیم.

1. در مورد ضعف روابط اجتماعی و ناتوانی در دوست یابی باید عرض کنم که متاسفانه یکی از عواملی که باعث شد در موضوع دوست یابی منحرف شوید و سرنوشت زندگی شما تغییر کند همین ضعف روابط اجتماعی شما بوده که باعث شده است تن به روابط مجازی به صورت چت بدهید.

اما اگر شما زودتر از این، در مورد ضعف روابط اجتماعی‌تان اقدام می‌کردید، چه بسا دچار خطا نمی‌شدید و یا اینکه کمتر دچار خطا می‌شدید. به هر حال برای حل این ضعف راهکارهایی وجود دارد که بکار بستن انها باعث می‌شود که فرد به مرور روابط اجتماعی‌‌اش ارتقاء پیدا کند و در کنار آن توانایی دوست یابی را هم پیدا خواهد کرد.
امّا راهکارها:

1.یکی از دلایل ضعف روابط اجتماعی، می‌تواند کم رویی و خجالتی بودن فرد باشد که فرد باید در ابتدا کم رویی و خجالتی بودن خود را به مرور حل کند.
لذا برای پیروزی بر کم رویی، لازم است به نکات زیر توجه کرد؛

الف) علت یابی خجالت: شما خود بهتر می‌دانید که چه چیزی شما را از دید دیگران مخفی کرده و نمی‌گذارد آنها شما را ببینند. آنها را ریشه یابی نمایید و در صدد اصلاح آن برآیید.

ب) تلقین مثبت: به خود تلقین کنید که هیچ کس نمی‌تواند بندهایی که روحتان را به اسارت کشیده باز کند. فقط و فقط خودتان قادر به این کار هستید و شما مثل میلیون‌ها انسان دیگر قادر به این کار هستید.

ج) مقاومت اولیه: با خود شرط کنید که در مقابل توجهات چه بسا گستاخانه‌ی برخی اطرافیان که ممکن است با مسخره کردن شما همراه باشد، بی اعتنا باشید. شما باید توان خود را در تغییر یافتن، به آنها ثابت کنید.

د) شرکت در جلسات: برخی از فعالیتهای خود را در حد امکان جمعی انجام دهید، مثل تحقیق جمعی، ورزش گروهی و... سعی کنید در کارهای مشارکتی نقشی کوچک و قابل انجام انتخاب کنید و آن را به بهترین وجه انجام دهید. شما می‌توانید کم کم دامنه‌ی مشارکت‌تان را افزایش دهید.

ه) شروع کنید: بعد از ریشه یابی خجالت و گرفتن نکات درمان باید به یکباره شروع کنید. منتظر نباشید که دیگران به شما کمک کنند یا اینکه فلان اتفاق رخ دهد و فلان امکان فراهم شود تا بتوانید دیوار خجالت را فرو ریزید.

2. در نشستهای دوستانه، فامیلی و سفرهای جمعی و همچنین کلاسهای مختلف مانند کلاس خیاطی، آشپزی، هنری و... بیشتر شرکت کنید که همگی اینها باعث ارتقاء مهارتهای ارتباطی، زندگی، اجتماعی و همچنین باعث بالا رفتن اعتماد به نفس شما می‌شود.

نکته: وقتی به اندازه کافی اعتماد به نفس شما بالا رود، باعث می‌شود که در روابط اجتماعی جسارت بیشتری داشته باشید.

3. از تنهایی بپرهیزید.(البته از تنهایی که موجب افکار نادرست و نگرش منفی به زندگی می‌شود، خودداری کنید.)

4. افرادی که نگرش مثبت و پر انرژی هستند، بیشتر رفت و آمد کنید. لذا با افراد مثبت نگر، فعال، با نشاط و درس خوان معاشرت كنيد و از معاشرت با افرادى كه به امور معنوى و علمى توجهى ندارند اجتناب كنيد.

5. روابط اجتماعی و دوستیابی بیشتر براساس موضوعات مشترکی که میان طرفین ایجاد می‌شود، برقرار می‌شود لذا افراد می‌توانند با ایجاد موضوعات مشترک میان افراد می‌توانند این روابط اجتماعی را بوجود بیاورند. مثلا شرکت در کلاسهای هنری، ورزش کردن و... همه اینها می‌تواند موضوعات مشترکی میان شما و دیگر افراد باشد که می‌توانید به بهانه اینها روابط اجتماعی خود را ارتقا دهید.

بنابراین فعالیتهای ورزشی فکر شما را مشغول و انرژی شما را تخلیه می‌کند و از طرفی زمینه‌ای برای پیدا کردن دوستیهای جدید نیز فراهم می‌شود. از تفریحات و ورزشهای سالم و تقویت كننده اراده؛ مانند كوهنوردى، شنا، دو و پیاده‌‏روى و گردش در طبیعت و... استفاده كنید.

6. ارتباط محبت آمیز با مادر و اعضای دیگر خانواده و یا دوستان صمیمی را تقویت کنید. این باعث می‌شود که به مرور نظر اعضای خانواده شما به ویژه والدینتان نسبت به شما تغییر کند. به این آیتم‌ها توجه کنید:

- گرفتن مراسم جشن روز پدر [روز تولد پدرتان] و يا جشن روز مادر [روز ولادت مادرتان] و دور هم جمع شدن اعضاء خانواده نقش بسزايى را در كاهش اختلافات خواهد داشت.
- با سفرهاى تفريحى و زيارتى، شادى و نشاط را به خانواده و خصوصا به خود وارد نماييد.

7. با اهتمام به مسائل معنوى و مذهبى و شركت در مراسم مذهبى روحيه معنوى خود را تقويت كنيد.

---------------------------------------------------------------------------------------------

2. در مورد نظر و دیدگاه خانواده نسبت به شما باید عرض کنم که از آنجایی که فرزند ارشد خانواده هستید تاحدودی خانواده، انتظارات بیشتری از فرزند ارشد دارند تا دیگر افراد خانواده.

گاهی ممکن است خود ما به دلیل غفلت یا ناآگاهی از وظایف و مسئولیتهای خود در خانه شانه خالی کنیم و همین مسأله باعث می‌شود که دیگران نسبت به ما نظرات خوبی نداشته باشند.

پس برای تغییر نظرشان نسبت به شما باید علاوه بر ارتباط محبت آمیز با اعضای خانواده و مواردی که در بالا گفته شد، مسئولیت پذیری خود را در خانه افزایش دهید. مثلا : تغییر رویه دهید و همانند دیگر افراد خانواده در منزل برخورد نکنید. سعی کنید حس مسئولیت پذیریتان را بیشتر کنید؛ مثلا مراقبت از خواهر و برادران کوچکتان را به عهده بگیرید یا اینکه در خانه به مادرتان کمک کنید و آشپزی کنید و یا اینکه به خواهر و برادرانتان در زمینه‌های همچون درس و ... کمک کنید و مواردی از این دست تا به مرور دیدگاه خانواده‌تان نسبت به شما تغییر کند.

بنابراین علیرغم اینکه در دانشگاه سراسری قبول نشدید و تصور می‌کنید جایگاهتان در نزد خانواده کاهش پیدا کرده است ولی می‌توانید با توصیه‌هایی که در پارگراف قبلی ذکر شد، جایگاه خود را بهتر کنید. همچنین توجه داشته باشید که مواردی که در بالا ذکر شد، می‌تواند باعث ارزشمندی افراد شود وگرنه صرف قبول شدن در دانشگاه سراسری حتی بدست آوردن رتبه اول دانشگاه نیز ارزشمند نیست. حداقل اینکه ارزش آن به اندازه ارزشهای اخلاقی نیست.

پس با تغییر رفتاری و ارتقاء مسئولیت پذیری خود می‌توانید شناخت والدین نسبت به خود را به مرور تغییر دهید.

3. امّا در مورد اشتباهات و خطاهای اخلاقی و شرعی که داشته‌اید باید عرض کنم؛

اگر واقعا متوجه اشتباه و گناه بودن رفتارتان در گذشته شده‌اید، این نکته مثبتی است و می‌تواند قدم اول برای شروع باشد. لذا به شما توصیه می‌کنیم، که توبه کنید و هیچ گاه از این مسأله نامید نشوید؛ زیرا بر طبق آموزه‌های دینی، کسی که توبه کند و رفتارهای گذشته را تکرار نکند به مانند فرد مومن و سالمی است؛ گویا اینکه اصلا گناهی نکرده است؛ امام باقر(علیه‌السلام) در اين باره فرموده: «التّائِبُ مِنَ الذَّنبِ كَمَن لَاذَنبَ لَهُ؛ توبه كننده مانند كسى است كه اصلاً گناه نكرده است.»[1]

در مورد فردی که از شما سوءاستفاده کرده و شما هم با او قطع رابطه کردید، کار درستی را انجام دادید ولی باتوجه به اینکه بکارت شما ازدست رفته است، در واقع شانس ازدواج را برای خود را کم رنگ کرده‌‌اید. اما از آنجایی با خواستگارتان(پژمان) توافق برای ازدواج دارید و او از شرایط شما آگاهی دارد این نکته ضروری است؛ که اگر خواستگارتان از شرایطی که برای شما در گذشته پیش آمده اطلاع کافی داشته باشد، چه بسا حتی اگر بتوانید با او ازدواج کنید، امکان دارد در آینده زندگی زناشویی، گذشته شما برای او تجدید شود و شما را به چشم فرد آلوده ببیند و نتواند شما را ببخشد و زندگی شما تحت تاثیر قرار بگیرد. لذا بهتر است از این موضوع اطمینان کافی داشته باشید که اگر هم با ایشان ازدواج کردید هیچ گاه از این بابت دچار مشکل نشوید.

اما اگر هم از این بابت اطمینان پیدا کرده‌اید، نباید ناامید شوید و با گذشت زمان خواهید توانست که والدینتان را برای ازدواج با او راضی کنید.

منبع:
[1]. اصول كافى، ج2، ص435

------------------------------------------------------------------------------

براى تحصيل رضايت والدين جهت ازدواج با فرد دلخواه از چند راه‏كار مى‏‌توانيد بهره بگيريد:

1. صحبت همراه با احترام و محبت با والدين بدون اصرار و سماجت

2. استفاده از همكارى و ميانجى‏گرى خيرانديشان و خويشاوندان نزديك و صاحب نفوذ بر روى آنان

3. اصرار و سماجت، آميخته به محبت و فرمانبرى و دعا به درگاه حضرت حق باشد.

4. گاهى اوقات صبر و تحمل و گذر زمان، خود به عنوان يك عامل مؤثر، مى‏‌تواند شما را در رسيدن به هدفتان يارى دهد. پس صبر و تحمل داشته باشيد و عجولانه عمل نكنيد؛ بلكه اجازه بدهيد مدتى بگذرد.

با اين وجود، اگر والدینتان به رغم سعى و تلاش شما، رضايت ندادند، به مصلحت شما است كه از اين ازدواج دست بكشيد و بدون رضايت آنان اقدام نكنيد، مگر آنكه مخالفت آنان را برطرف و تبديل به رضايت كنيد. و چنانچه احساس كرديد لجاجت در كار است، نه مخالفت، در اين صورت از همكارى افراد خيرخواه و آگاه، در رفع اين حالت كمك بگيريد.

به هر حال اگر این فرد و یا هر فرد دیگری، به خواستگاری شما آمد، شما باید از وضعیت خود یعنی عدم بکارت خود به او بگویید؛ زیرا چه بسا عقدی که صورت بگیرد، نادرست باشد و در صورت مطلع شدن فرد در آینده، شما را طلاق دهد که در این صورت آسیب بیشتری خواهید خورد. اما در مورد نحوه از دست رفتن بکارت خود، لازم نیست که واقعیت را به خواستگارتان بگویید بلکه مثلا به گونه‌ای وانمود کنید که از دست رفتن بکارت شما به جهت ضربه و یا سقوط و یا عللی غیر از مسائل جنسی بوده است. در اینصورت انتخاب و تصمیم گیریش با خود خواستگارتان خواهد بود که آیا می‌تواند با این مسأله کنار بیاید یا نه.

از طرفی چه بسا بازگو کردن این موضوع، گناه داشته باشد پس نباید این موضوع را به کسی بگویید.

در نهایت امیدوارم در پناه خدا و توسل به اهل بیت(عیهم‌السلام)، بتوانید صفحه‌ای تازه بر سرنوشت و زندگی خود رقم بزنید.

 با آرزوی توفیقات روزافزون برای شما....

تصویر یه عاشق واقعی

سلام خدمت سرکار خانم مریم ..... 

نمیدونم چرا دختران ما قدر خودشون رو نمیدونن ؟ شما وضعیت مالی خوبی دارید و انگیزه سو استفاده هر پسری میتونه باشه ... چهره خوبی هم که داشتید .... اونوقت خودتون رو در معرض خطر قرار دادید ؟ 

واقعا باید فریاد زد که آهای ایها الناس به پسرا اعتماد نکنید!!!!!!!!!!!!!!!!!! اگه پسر خوبی بود ..ماه بود ... مهربون بود ... پاک بود ... و هر چی که میگید هم بود بیشتر ازش بترسید ... اما ما باز هم شاهد همچین اتفاقاتی هستیم .... دوستی های قبل از ازدواج بیش از اینکه برای یه پسر ضرر داشته باشه زندگی دخترا رو نابود میکنه .... اما ما بجای اینکه ببینیم دخترا خودشون رو بیشتر محفوظ نگه دارن ..میبینیم خودشون بیشتر دلشون این روابط رو میخاد .... 

وضعیت روحی شما کاملا قابل درک هست ..... 

و نکته دیگه در مورد خانوادتون هست ... در اغلب موارد خانواده ها اون نگاهی که ما میخایم نسبت به ما داشته باشن ندارن ... اغلب دیدگاه خوبی نسبت به ما جوونا ندارن ....این موضوع تو خیلی از خانواده ها زیاده و شما تنها نیستید.... بهتره که خودتون رو نسبت به این حرفها واکسینه کنید .... هر کی هر فکری میخاد راجع به شما بکنه ... سعی کنید براتون مهم نباشه و کار خودتون رو بکنید 

توصیه ها و راهنمایی های مشاوران گرامی کامل بود و لازم نمی بینم حرف دیگه ای بزنم .....

فقط یادتون باشه خدا هیچ وقت کسی رو که به سمتش بیاد رد نمیکنه ....... یادتون باشه با هر گناه و اشتباهی خدا همیشه عاشقتونه و منتظر برگشت شماست......برای خدا هیچ چیز نشدنی و سخت نیست !!!

این مطالبی هم که از آقا پژمان گفتید باید به قول جناب منتظر نظرمون مثبت باشه که با وجود همه مشکلات همچنان پای شما موندن و به عنوان یکی از گزینه های ازدواجتون قرار بدید ..... اما با وجود همه این کارهایی که براتون انجام دادن بیشتر مراقب باشید ......!!!!! نمیگم ایشون بخاطر پولتون شما رو می خواد اما هیچ وقت نمیشه به هیچ پسری اعتماد کرد!!پس با وجود اینکه انقدر بهتون کمک کرده باز هم مراقب باشید که دوباره فریب حرفهای عاشقانه و خواستگاری های پسرا رو نخورید !!! اینکه وضعیت مالی شون خوب نیست و همه چیزشون رو از دست دادن بیشتر میتونه انگیزه باشه برای اون پسر که بخاطر مال و ثروت پدرتون جلو اومده باشه...

و در اخر بگم توکل به خدا رو فراموش نکنید!!!!

خوشبخت بشید 

یاحق

تصویر mmm2413
نویسنده mmm2413 در

سلام خدمت دوستان
وقتی اینطور پست ها رو میخونم یا با این طور داستان ها مواجه میشم خدا شاهده داغون میشم ,درونم اتیش میگیره
متاسفم برا پدرمادرهایی که بچه هاشون رو درک نمیکنن و باعث گناه بچه هاشون میشن،و باید قیامت پاسخ گو باشند.
از خدا میخوام نامردهایی رو که از چنین دخترها یا پسرهایی سو استفاده میکنن لعنتشون کنه و همین دنیا جوابشون رو بده

حرف اخر اینکه ،خانم مریم فقط به خدا توکل کن و از اون کمک بخواه و فقط دعا کن.

تصویر Zhr
نویسنده Zhr در

موافقم اگثر اشتباهات ما جوونها به خانواده هامون بر میگرده..
 

تصویر ساقی کوثر saghi67

ببخشید من رک حرف میزنم اما از بس به شما دخترا گفتم گول وعده وعیدپسرا ر ونخورید زبونم مو در آوزرد !!!

نمیدونم شما چطور گول پسرا رو میخورید که به خاطرش  یه عمر خودتونو بد بخت میکنید !!!باکره بودن شما قابل جبران هست با یه عمل حل میشه اما شما باید با یه نقر ازدواج کنید که شما رو کاملا درک کنه وبا مشکلاتتون بسازه ایشالا که شما هم خوشبخت میشید هر کس یه روزی داره 

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام، ابتدا از اینکه گروه مشاوره رهروان ولایت را به عنوان راهنمای خود انتخاب کرده‌اید، تشکر می‌کنم.

به ترتیب آیتم‌هایی که در مطلبتان بود، پیش می‌رویم.

1. در مورد ضعف روابط اجتماعی و ناتوانی در دوست یابی باید عرض کنم که متاسفانه یکی از عواملی که باعث شد در موضوع دوست یابی منحرف شوید و سرنوشت زندگی شما تغییر کند همین ضعف روابط اجتماعی شما بوده که باعث شده است تن به روابط مجازی به صورت چت بدهید.

اما اگر شما زودتر از این، در مورد ضعف روابط اجتماعی‌تان اقدام می‌کردید، چه بسا دچار خطا نمی‌شدید و یا اینکه کمتر دچار خطا می‌شدید. به هر حال برای حل این ضعف راهکارهایی وجود دارد که بکار بستن انها باعث می‌شود که فرد به مرور روابط اجتماعی‌‌اش ارتقاء پیدا کند و در کنار آن توانایی دوست یابی را هم پیدا خواهد کرد.
امّا راهکارها:

1.یکی از دلایل ضعف روابط اجتماعی، می‌تواند کم رویی و خجالتی بودن فرد باشد که فرد باید در ابتدا کم رویی و خجالتی بودن خود را به مرور حل کند.
لذا برای پیروزی بر کم رویی، لازم است به نکات زیر توجه کرد؛

الف) علت یابی خجالت: شما خود بهتر می‌دانید که چه چیزی شما را از دید دیگران مخفی کرده و نمی‌گذارد آنها شما را ببینند. آنها را ریشه یابی نمایید و در صدد اصلاح آن برآیید.

ب) تلقین مثبت: به خود تلقین کنید که هیچ کس نمی‌تواند بندهایی که روحتان را به اسارت کشیده باز کند. فقط و فقط خودتان قادر به این کار هستید و شما مثل  میلیون‌ها انسان دیگر قادر به این کار هستید.

ج) مقاومت اولیه: با خود شرط کنید که در مقابل توجهات چه بسا گستاخانه‌ی برخی اطرافیان که ممکن است با مسخره کردن شما همراه باشد، بی اعتنا باشید. شما باید توان خود را در تغییر یافتن، به آنها ثابت کنید.

د) شرکت در جلسات: برخی از فعالیتهای خود را در حد امکان جمعی انجام دهید، مثل تحقیق جمعی، ورزش گروهی و... سعی کنید در کارهای مشارکتی نقشی کوچک و قابل انجام انتخاب کنید و آن را به بهترین وجه انجام دهید. شما می‌توانید کم کم دامنه‌ی مشارکت‌تان را افزایش دهید.

ه) شروع کنید: بعد از ریشه یابی خجالت و گرفتن نکات درمان باید به یکباره شروع کنید. منتظر نباشید که دیگران به شما کمک کنند یا اینکه فلان اتفاق رخ دهد و فلان امکان فراهم شود تا بتوانید دیوار خجالت را فرو ریزید.

2. در نشستهای دوستانه، فامیلی و سفرهای جمعی و همچنین کلاسهای مختلف مانند کلاس خیاطی، آشپزی، هنری و... بیشتر شرکت کنید که همگی اینها باعث ارتقاء مهارتهای ارتباطی، زندگی، اجتماعی و همچنین باعث بالا رفتن اعتماد به نفس شما می‌شود.

نکته: وقتی به اندازه کافی اعتماد به نفس شما بالا رود، باعث می‌شود که در روابط اجتماعی جسارت بیشتری داشته باشید.

3. از تنهایی بپرهیزید.(البته از تنهایی که موجب افکار نادرست و نگرش منفی به زندگی می‌شود، خودداری کنید.)

4. افرادی که نگرش مثبت و پر انرژی هستند، بیشتر رفت و آمد کنید. لذا با افراد مثبت نگر، فعال، با نشاط و درس خوان معاشرت كنيد و از معاشرت با افرادى كه به امور معنوى و علمى توجهى ندارند اجتناب كنيد.

5. روابط اجتماعی و دوستیابی بیشتر براساس موضوعات مشترکی که میان طرفین ایجاد می‌شود، برقرار می‌شود لذا افراد می‌توانند با ایجاد موضوعات مشترک میان افراد می‌توانند این روابط اجتماعی را بوجود بیاورند. مثلا شرکت در کلاسهای هنری، ورزش کردن و... همه اینها می‌تواند موضوعات مشترکی میان شما و دیگر افراد باشد که می‌توانید به بهانه اینها روابط اجتماعی خود را ارتقا دهید.

بنابراین فعالیتهای ورزشی فکر شما را مشغول و انرژی شما را تخلیه می‌کند و از طرفی زمینه‌ای برای پیدا کردن دوستیهای جدید نیز فراهم می‌شود. از تفریحات و ورزشهای سالم و تقویت كننده اراده؛ مانند كوهنوردى، شنا، دو و پیاده‌‏روى و گردش در طبیعت و... استفاده كنید.

6. ارتباط محبت آمیز با مادر و اعضای دیگر خانواده و یا دوستان صمیمی را تقویت کنید. این باعث می‌شود که به مرور نظر اعضای خانواده شما به ویژه والدینتان نسبت به شما تغییر کند. به این آیتم‌ها توجه کنید:

- گرفتن مراسم جشن روز پدر [روز تولد پدرتان] و يا جشن روز مادر [روز ولادت مادرتان] و دور هم جمع شدن اعضاء خانواده نقش بسزايى را در كاهش اختلافات خواهد داشت.
- با سفرهاى تفريحى و زيارتى، شادى و نشاط را به خانواده و خصوصا به خود وارد نماييد.

7. با اهتمام به مسائل معنوى و مذهبى و شركت در مراسم مذهبى روحيه معنوى خود را تقويت كنيد.

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

2. در مورد نظر و دیدگاه خانواده نسبت به شما باید عرض کنم که از آنجایی که فرزند ارشد خانواده هستید تاحدودی خانواده، انتظارات بیشتری از فرزند ارشد دارند تا دیگر افراد خانواده.

گاهی ممکن است خود ما به دلیل غفلت یا ناآگاهی از وظایف و مسئولیتهای خود در خانه شانه خالی کنیم و همین مسأله باعث می‌شود که دیگران نسبت به ما نظرات خوبی نداشته باشند.

پس برای تغییر  نظرشان نسبت به شما باید علاوه بر ارتباط محبت آمیز با اعضای خانواده و مواردی که در بالا گفته شد، مسئولیت پذیری خود را در خانه افزایش دهید. مثلا : تغییر رویه دهید و همانند دیگر افراد خانواده در منزل برخورد نکنید. سعی کنید حس مسئولیت پذیریتان را  بیشتر کنید؛ مثلا مراقبت از خواهر و برادران کوچکتان را به عهده بگیرید یا اینکه در خانه به مادرتان کمک کنید و آشپزی کنید و یا اینکه به خواهر و برادرانتان در زمینه‌های همچون درس و ... کمک کنید و مواردی از این دست تا به مرور دیدگاه خانواده‌تان نسبت به شما تغییر کند.

بنابراین علیرغم اینکه در دانشگاه سراسری قبول نشدید و تصور می‌کنید جایگاهتان در نزد خانواده کاهش پیدا کرده است ولی می‌توانید با توصیه‌هایی که در پارگراف قبلی ذکر شد، جایگاه خود را بهتر کنید. همچنین توجه داشته باشید که مواردی که در بالا ذکر شد، می‌تواند باعث ارزشمندی افراد شود وگرنه صرف قبول شدن در دانشگاه سراسری حتی بدست آوردن رتبه اول دانشگاه نیز ارزشمند نیست. حداقل اینکه ارزش آن به اندازه ارزشهای اخلاقی نیست.

پس با تغییر رفتاری و ارتقاء مسئولیت پذیری خود می‌توانید شناخت والدین نسبت به خود را به مرور تغییر دهید.

3. امّا در مورد اشتباهات و خطاهای اخلاقی و شرعی که داشته‌اید باید عرض کنم؛

اگر واقعا متوجه اشتباه و گناه بودن رفتارتان در گذشته شده‌اید، این نکته مثبتی است و می‌تواند قدم اول برای شروع باشد. لذا به شما توصیه می‌کنیم، که توبه کنید و هیچ گاه از این مسأله نامید نشوید؛ زیرا بر طبق آموزه‌های دینی، کسی که توبه کند و رفتارهای گذشته را تکرار نکند به مانند فرد مومن و سالمی است؛ گویا اینکه اصلا گناهی نکرده است؛ امام باقر(علیه‌السلام) در اين باره فرموده: «التّائِبُ مِنَ الذَّنبِ كَمَن لَاذَنبَ لَهُ؛ توبه كننده مانند كسى است كه اصلاً گناه نكرده است.»[1]

در مورد فردی که از شما سوءاستفاده کرده و شما هم با او قطع رابطه کردید، کار درستی را انجام دادید ولی باتوجه به اینکه بکارت شما ازدست رفته است، در واقع شانس ازدواج را برای خود را کم رنگ کرده‌‌اید. اما از آنجایی با خواستگارتان(پژمان) توافق برای ازدواج دارید و او از شرایط شما آگاهی دارد این نکته ضروری است؛ که اگر خواستگارتان از شرایطی که برای شما در گذشته پیش آمده اطلاع کافی داشته باشد، چه بسا حتی اگر بتوانید با او ازدواج کنید، امکان دارد در آینده زندگی زناشویی، گذشته شما برای او تجدید شود و شما را به چشم فرد آلوده ببیند و نتواند شما را ببخشد و زندگی شما تحت تاثیر قرار بگیرد. لذا بهتر است از این موضوع اطمینان کافی داشته باشید که اگر هم با ایشان ازدواج کردید هیچ گاه از این بابت دچار مشکل نشوید.

اما اگر هم از این بابت اطمینان پیدا کرده‌اید، نباید ناامید شوید و با گذشت زمان خواهید توانست که والدینتان را برای ازدواج با او راضی کنید.

منبع:
[1]. اصول كافى، ج2، ص435

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

براى تحصيل رضايت والدين جهت ازدواج با فرد دلخواه از چند راه‏كار مى‏‌توانيد بهره بگيريد:

1. صحبت همراه با احترام و محبت با والدين بدون اصرار و سماجت

2. استفاده از همكارى و ميانجى‏گرى خيرانديشان و خويشاوندان نزديك و صاحب نفوذ بر روى آنان

3. اصرار و سماجت، آميخته به محبت و فرمانبرى و دعا به درگاه حضرت حق باشد.

4. گاهى اوقات صبر و تحمل و گذر زمان، خود به عنوان يك عامل مؤثر، مى‏‌تواند شما را در رسيدن به هدفتان يارى دهد. پس صبر و تحمل داشته باشيد و عجولانه عمل نكنيد؛ بلكه اجازه بدهيد مدتى بگذرد.

با اين وجود، اگر والدینتان به رغم سعى و تلاش شما، رضايت ندادند، به مصلحت شما است كه از اين ازدواج دست بكشيد و بدون رضايت آنان اقدام نكنيد، مگر آنكه مخالفت آنان را برطرف و تبديل به رضايت كنيد. و چنانچه احساس كرديد لجاجت در كار است، نه مخالفت، در اين صورت از همكارى افراد خيرخواه و آگاه، در رفع اين حالت كمك بگيريد.

به هر حال اگر این فرد و یا هر فرد دیگری، به خواستگاری شما آمد، شما باید از وضعیت خود یعنی عدم بکارت خود به او بگویید؛ زیرا چه بسا عقدی که صورت بگیرد، نادرست باشد و در صورت مطلع شدن فرد در آینده، شما را طلاق دهد که در این صورت آسیب بیشتری خواهید خورد. اما در مورد نحوه از دست رفتن بکارت خود، لازم نیست که واقعیت را به خواستگارتان بگویید بلکه مثلا به گونه‌ای وانمود کنید که از دست رفتن بکارت شما به جهت ضربه و یا سقوط و یا عللی غیر از مسائل جنسی بوده است. در اینصورت انتخاب و تصمیم گیریش با خود خواستگارتان خواهد بود که آیا می‌تواند با این مسأله کنار بیاید یا نه.

از طرفی چه بسا بازگو کردن این موضوع، گناه داشته باشد پس نباید این موضوع را به کسی بگویید.

در نهایت امیدوارم در پناه خدا و توسل به اهل بیت(عیهم‌السلام)، بتوانید صفحه‌ای تازه بر سرنوشت و زندگی خود رقم بزنید.

تصویر مصطفی راهی

به نظر حل مسئله شما نیاز به تامل و دقت بالایی داره و البته باید بگویم که بخشی از حل مسئله بهدستان شماست و بخش دیگری از آن به دستان خانواده شما و مقدرات الهی است.

اول امر بدون این که بخواهیم به دنبال علت دوستی شما در خارج فضای دانشگاه بگردیم باید بگویم که بیشترین آسیب در مسئله ازدواج را همین جریان دوستی و ارتباط ناسالم مخفیانه به شما وارد آورده است و هر کس که خواستگار شما باشد شما باید به نحوی با او وارد مسئله خواستگاریش شوید که جریان باکره نبودن شما هم در آن لحاظ شود که الان در ذهن بنده فقط یک راه دارد و ان هم این است که به او این مسئله را اطلاع دهید. جرا که عدم اطلاع شما و لورفتن ماجرا در بعد خواستگاری برایتان مسئله را پیچیده تر و سخت تر خواهد کرد.

درباره این مسئله که فرمودید صد در صد خانواده ام را قبول دارم و بعد در جایی دیگر فرموده ایید که آنها درباره شما اشتباه فکر میکنند را بنده نتوانستم با هم جمع کنم.قبول داشتن آنها با این مسئله که در ذهن شما آنها درباره شما تصور درستی ندارند قابل جمع نیست.

درباره این نکته که فرمودید دوست دارم  رفتارم  و خصوصا اقدام برای مسئله ازدواجم به نحوی باشد که رضایت خانواده را به همراه داشته باشد فی نفسه امر بسیار پسندیده ایی است که در این باره  شما میتوانید با فرمانبرداری در امورات دیگر از والدین خود، زمینه را برای رضایت و همراهی آنها در مسئله ازدواج و انتخاب شما محیا کنید.

واسطه قرار دادن افراد خیرخواه و البته مورد قبول پدر و مادر در برقراری ارتباطات مثبت و رفع سوء تفاهمها بینشخص با والدین خود در موضوعات مختلف میتواند بسیار گره گشا باشد.

به عناون آخرین توصیه ها باید گفت که برای ایجاد یک فضای با نشاط برای شخص خود و همچنین خانواده بهترین گزینه ارتباط با خداست که هر چه این ارتباط قویتر ومحکمتر باشد آرامش و شادکامی بیشتری نصیب شما و خانواده شما خواهد شد.

برای رفع  افسردگی ارتباطات وسیع و سالم اجتماعی  و همچنین ورزش و تفریحات سالم را نیز در برنامه خود بگنجانید.

به نظر بنده همین خواستگار فعلیتان(آقا پژمان)هم گزینه مناسبی میتواند برای ازدواج شما باشد. چرا که با وجود مشکلات و موانعی که بر سر راه شما قرار داشته است باز خواهان این ازدواج بوده است و ثانیا از مزاحمتو ارتباطتان با ان فرد اطلاعی داشته و آمدگی پذیرش باقی مسئله را نیز دارد. فقط میماند رضایت پدر که در اینجا برای هموار ساختن مسیر این ازدواج از نقش معتمدین و آشنایان مورد اطمینان پدرتان نباید غافل شوید.

با آرزوی شادکامی و توفیقات روزافزون...