نتیجه

22:23 - 1394/07/06

نتیجه آن می‌شود كه فضایی برای تنفس فكر خودش باقی نمی‌ماند و دچار خفگی فكری می‌شود و راه تنفس فكری او بند می‌آید. او آن چنان در چنبره افكار دریافتی گرفتار می‌شود كه امر بر او مشتبه می‌شود و این دیگران‌اند كه در او می‌اندیشند. به عبارت دیگر، او با مغز دیگران می‌اندیشد، اما می‌پندارد كه بروندادهای فكری و گفتاری او، آفریده ذهنی خلاقانه خود اوست.
او بی آنكه خود بداند، اصالت فكری خود را به مسلخ بازگویی صرف افكار دیگران برده و از هویت مستقل فكری خود تهی شده است و غبار اندیشه‌های دیگران، حجاب چهره فكر او گشته و فكر او در پس افكار دیگران پوشیده مانده است. این وضعیت به طور ناخودآگاه منجر به ایستایی فكری او شده است و تكیه‌گاه فكری خود یافته ندارد. از این رو، پایگاه اندیشه مطمئنی برای خود نمی‌بیند و هر لحظه از تزلزل پایه‌های افكاری كه بی سنجش پذیرفته، هراسان است.
راه‌رهایی از این زمستان مرگزا آن است كه بارش بهار آفرین اندیشه‌مان را بر پهندشت اندیشه‌های دیگران شاهد باشیم و بیشتر از مدت زمانی كه مطالعه می‌كنیم، در آنچه كه می‌خوانیم، تفكر كنیم. امام علی علیه السلام فرمود: «‌مَنْ اَكْثَرَ الْفِكْرَ فِیمَا تَعَلَّمَ اَتْقَنَ عِلْمَهُ وَ فَهِمَ مَا لَمْ یكُنْ یفْهَمُ؛ (1) هر كس در آنچه آموخته است، بسیار بیندیشد، دانش خود را متقن و استوار ساخته و آنچه را نمی‌فهمیده است، می‌فهمد.»‌
مطالعه واقعی همان تفكرِ فعالانه و پویاست. این اندیشه‌ورزی از دیگر سو موجب بصیرت علمی نویسنده می‌شود و حیات علمی یك نویسنده موفق در اندیشه ورزی‌اش تجلی می‌یابد.