مفهوم و شاخص اسراف از نگاه قرآن و روايات

22:50 - 1395/03/24

محمد اسماعيل عبداللهي
مقدمه
تجربة قرن ها و به ویژه دهه هاي اخير نشان داد كه نه تنها هيچ يك از مكتبهاي مدعي نجات بشر قادر به حلّ  مشكلات بشريت به ويژه مشكل فقر و محروميت، شكاف طبقاتي و ... نيستند؛  بلكه خود عامل و مولّد اينگونه مشكلاتند، و راهي براي انسان، به جز بازگشت كامل و همه  جانبه به اسلام و قوانين حيات بخش آن باقي نمانده است.
در نظام اقتصادي اسلام، براي پركردن شكاف بين زندگي فقير و غني و نيز از بين بردن فقر و محروميّت از جامعه، توسعة اقتصادي و راه حلهاي ديگري وجود دارد كه در صورت عمل به آنها به صورت قطعي و در كوتاه ترين مدت، جهان شاهد نابودي اين پديدة شوم خواهد بود. اسراف و تجمل گرايي از جمله مقولاتي است كه در فرهنگ اسلامي بسيار مورد مذمّت قرار گرفته،  قرآن كريم و روايات ائمه اطهار (علیهم السلام) نيز بيانگر اهميت اين مسأله است،  به گونه اي كه در قرآن حدود 13 بار كلمه «اسراف»  با مشتقاتش به كار رفته است.
در بسياري از كتابهاي اخلاقي خوگيري نفس انسان با صفات برجستة اخلاقي، نقطة آغاز حركت انسان به سمت كمال حقيقي آسماني به شمار رفته است. از جملة اين صفات برجسته مي توان به «قناعت» اشاره كرد. 
در سالهاي اخير روي كرد شعارهاي سال ـ  كه همواره از سوي رهبري معظم انقلاب(مدظله)  نام گذاري مي شود ـ  بيش تر جنبة اقتصادي داشته و دارد و اين مطلب خود شاهد اهميت نظام اقتصادي در جامعة  كنوني است. از سويي مدعاي نظام مقدس جمهوري اسلامي اين است كه تا ممكن است مباني اسلامي در عرصه هاي مختلف فرهنگ، سياست،  اقتصاد و اجتماع پياده شود و جامعة ما در پرتو دين اسلام به حيات خود ادامه دهد و از ديگر سو دشمن نيز اين هدف را شناسايي كرده و به دنبال برنامه ريزي براي ايجاد مانع در رسيدن به اين اهداف كلان است. اكنون نقطة  مركزي برنامة خصومت دشمن اختلال در زندگي معيشتي افراد جامعه است تا از اين طريق مردم را نسبت به نظام، بدبين و ناكارآمدي نظام جمهوري اسلامي و به خصوص مباني اسلامي را به رخ بكشد. از اين رو مي طلبد تا نظام معيشت،  بر اساس مباني ديني تبيين و سپس با لبيك به نداي امام امت تلاش شود، سبك اقتصاد ديني مورد توجه مسئولين و مردم قرار گيرد. 
در نظام اقتصادي اسلام، تجمل گرايي و اسراف و همچنين خست و تنگ نظري مذموم شمرده شده و بر اعتدال، ميانه روي و قناعت در مصرف تأكيد شده است. در شمارة قبل به خطر بزرگ تجمل گرايي پرداختيم. اكنون در ادامه به بحث پيرامون «اسراف»  مي پردازيم.
اسراف در لغت و اصطلاح
لغويان و مفسّران در توضيح اين واژه سخنان و تعبيرات مختلفي آورده اند كه به نظر مي رسد جامع ترين آنها بيان «راغب اصفهاني» است. وي مي گويد: «اَلسِّرْفُ تَجَاوَزُ الْحَدِّ فِي كُلِّ فِعْلٍ يَفْعَلُهُ الْإِنْسانُ؛ اسراف [از ريشة  »س ر ف»] به معناي تجاوز كردن از حد در هر كاري است كه از انسان سر بزند.» البته استعمال آن در مواردِ «زياده روي در انفاق مال»، بيش تر است و گاهي به خروج از اعتدال در خرج مال و زماني نيز به چگونگي بذل مال و مورد آن اطلاق مي شود. 
كلمة اسراف كلمة بسيار جامعي است كه هرگونه زياده روي در كميّت و كيفيّت و بيهوده گرايي و اتلاف و مانند آن را شامل مي شود. 
كلمه اسراف برخلاف «تبذير» تنها يك واژه اقتصادي نبوده، كاربرد آن منحصر به امور مالي نيست؛  بلكه اين واژه قبل از آنكه نشانة جرمي در امور اقتصادي باشد،  بيانگر وضعيّت نامناسب و غير معتدل اخلاقي و فرهنگي شخص و يا جامعه است و آن، حالت تجاوزگري و بي اعتنايي به قوانين و حدود شناخته شدة شرعي و انساني است و بر اين اساس به كارگيري اين واژه در قرآن كريم و دعاهاي رسيده از امامان معصوم (علیهم السلام)  در مورد تجاوز از مرزِ شرع و خصلتهاي انساني و گام نهادن در وادي گناه و معصيت، بسيار است. 
از اين رو، كاربرد اقتصادي آن نيز با توجه به معناي اخلاقي آن ـ  كه تجاوز از حد است ـ  توضيح و تفسير شدني است و تمام معناهاي ذكر شده براي آن، از فروع و مصاديق همين معنا مي باشد، پس معناي كلّي اسراف «خروج از حد» است؛ اما اينكه اين حد، بر اساس چه ميزان و معياري بايد سنجيده شود تا ملاك عمل قرار گيرد، موضوعي است كه در بحث بعدي بدان خواهيم پرداخت.
حد معتبر در اسراف
از گفته هاي اهل لغت و تفسير در مورد واژة اسراف به دست مي آيد كه: با سه ملاك، حدّ معتبر در اسراف مشخص مي شود، و در مقابل،  رعايت آن ميانه  روي ناميده و محسوب مي گردد.
1. گناهان و محرمّات شرعي
حرامها و معصيتها خود حدود الهي اند، و ارتكاب آنها اگر چه بدون صرف مال باشد، اسراف به معناي گناه و تجاوز از دستورهاي ديني است،  و در صورتي كه همراه با مخارج مالي باشد، اين عمل گذشته از معصيت، به عنوان تبذير و اسراف اقتصادي، گناه ديگري خواهد بود، لذا بعضي لغت  شناسان و مفسّران آن را به خوردن مال حرام  و برخي به تجاوز از حلال به حرام  و عدّه اي نيز آن را به انفاق در راه گناه تفسير نموده اند. 
همچنين مرحوم نراقي (رحمه الله)  از علامه حلّي (رحمه الله) نقل مي كند: علماي اسلام اجماع و اتفاق دارند كه مصرف مال در راه گناه اسراف و حرام است. 
2. حكم عقل و معيارهاي عقلي
در برخي موارد عقل بر قبح صرف مال در جايي حكم مي نمايد، به گونه اي كه تجاوز از آن به نوعي به سفاهت و جهالت رجوع مي كند. مانند  انفاق به كسي كه استحقاق آن را ندارد و نيز انفاق ثروت و يا خرج آن در موارد نادرست و بي فايده كه حاكي از نارسايي عقلي و ضعف انديشة مرتكب اين عمل است. از اين رو، گروهي از لغت شناسان، اسراف را به غفلت، جهل و خطا معنا كرده اند. 
همچنين مرحوم طبرسي (رحمه الله)  در توضيح آية شريفه “... كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا...”؛ مي فرمايد: هر انفاق و صرف مالي كه عقلاً آن را قبيح شمرند و ضرر بر صاحبش وارد آورد، اسراف و حرام است. 
بر اين اساس،  حكم عقل در تشخيص موارد لازم و مفيد انفاق نادرست،  معتبر و محترم بوده،  تجاوز از آن، مصداق اسراف خواهد بود.
3. عرف جامعه
در مواردي عرف اجتماعي نيز عامل تعيين كنندة حد در باب اسراف است. به عنوان مثال، مصرف مال در راه مصالح شخصي و زن و فرزند و يا انفاق آن براي مصالح ديگران، هر كدام محدود به حدي است كه عرف جامعه آن را بر اساس اوضاع اقتصادي هر زمان، و بر پاية وضعيت مالي و موقعيت اقتصادي و اجتماعي هر شخص تعيين و تحديد مي نمايد و همانگونه كه كوتاهي از آن، مصداق بخل است و اگر موجب از بين بردن حق واجبي شود، حرام و معصيت محسوب مي شود، زياده روي و تجاوز از آن نيز به معناي خروج از حدّ اعتدال، و ورود به جرگة مسرفين خواهد بود. در اين زمينه طريحي مي نويسد:
«گفته شده، اسراف تجاوز از حد در مصرف چيزهاي حلال است و "اصبغ بن نباته" مي گويد: اميرالمؤمنين (علیه السلام) فرمود: شخص مسرف سه نشانه دارد: مي خورد آنچه براي او نيست و مي خرد آنچه براي او نيست و مي پوشد آنچه براي او نيست. و معناي حديث اين است: مي خورد و مي خرد و مي پوشد آنچه را بالاتر از شأن او است.» 
و نيز مرحوم طبرسي (رحمه الله) مي نويسد: گفته شده مقصود از نهي از اسراف در آية مباركه اين است كه از حدّ ميانه و اعتدال در مصرف مال خارج نشويد. 
و همين طور زمخشري در تفسير خود مي گويد: اسراف به معناي تجاوز از حد در ا نفاق است. 
پس در باب اسراف مال، حدّي كه تجاوز از آن مذموم است چنين مي باشد: 
الف) مصرفي كه مخالف قوانين و احكام شرعي باشد؛
ب) عبور از مرزي كه حكم و ميزان عقلي آن را تحديد و مشخص مي كند؛
ج)  ناديده گرفتن حدّي كه توسط عرف اجتماعي معين مي شود.
معاني اسراف در قرآن
در قرآن كريم واژة اسراف با مشتقات آن به طور مكرّر به كار رفته است. به عنوان نمونه به آيات زير توجه كنيد:
1. “كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ”؛  «اين گونه براي تجاوزگران آنچه عمل مي كردند، زينت داده شده است.»
2. “وَ لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفينَ”؛  «فرمان تجاوز كنندگان را پيروي نكنيد.»
3. “إِنَّ اللهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ”؛  «خداوند،  تجاوزگر و دروغگو را هدايت نمي كند.»
4. “وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفينَ”؛  «و به تحقيق فرعون در زمين برتري طلبيد و همانا او از تجاوز پيشگان بود.» 
در اين آيات مقصود از اسراف، جنبه هاي اخلاقي، عقيدتي و تجاوز از حدود الهي است، گرچه امور مالي را نيز شامل مي شود؛ ولي آياتي كه تنها ظهور در جنبه هاي اقتصادي دارند چهار مورد است كه با دو آية شريفة «تبذير» شش آيه مي شود. آنها عبارتند از آيات: 141 انعام، 31 اعراف، 67 فرقان، 6 نساء و 26 و 27 اسراء.
در اينجا به ذكر چند آيه مي پردازيم:
1. “وَ آتِ ذَا الْقُرْبى  حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذيراً * إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً”؛  «حق خويشان، نيازمند و در راه مانده را بپرداز و تبذير نكن؛ زيرا تبذيركنندگان برادران شيطانهايند و شيطان به پروردگار خويش بسيار كفرورزنده است.»
همان گونه كه در بحث قبلي گذشت، واژة «تبذير» تنها واژة اقتصادي است و در قرآن كريم فقط در همين دو آيه به كار برده شده است و شايد در قرآن كريم كمتر موردي پيدا مي شود كه اين گونه با لحن تند و شديد از آن ـ  نهي شده باشد. 
2. “وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ”؛  «وقت برداشت محصول حقي كه بدان تعلق گرفته، بپردازيد و اسراف نكنيد! به تحقيق خداوند اسرافگران را دوست ندارد.» 
3. “خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ”؛ «وقت ورد به هر مسجدي بهترين آرايش را برگيريد، بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد. همانا خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد.»
ممكن است بگوييد: در اين دو آيه آمده است كه: خداوند مسرفان را دوست ندارد و بديهي است هميشه، دوست نداشتن به معناي دشمني و بغض نيست، همان گونه كه دشمني نداشتن، در تمام موارد با محبت و دوستي همراه نيست. بر اين اساس ممكن است خداوند نه مسرفان را دوست بدارد و نه با آنها دشمني داشته باشد. 
گويا در ذهن مرحوم «امين الاسلام طبرسي (رحمه الله) « نيز همين اشكال پيش آمده است و در تفسير آيه  شريفه به اين اشكال،  اين گونه پاسخ مي دهد: «خداوند با اين كلام در مقام مذمت و توبيخ مسرفان است،  نه مدح آنان، در صورتي كه اگر اين سخن بدين معنا باشد كه نه آنها را دوست دارد و نه با آنها دشمن است،  بايد همان گونه كه اين جمله متضمّن مدح نيست، دربردارندة سرزنش و مذمّت آنان نيز نباشد.» 
مؤيّد سخن ايشان اين است كه همين تعبير دربارة كافران نيز آمده است. خداوند مي فرمايد: “إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْكافِرِين ”؛  «او كافران را دوست ندارد.»
بديهي است مقصود از اين كلام چنان كه مرحوم طبرسي (رحمه الله)  در مورد مسرفان فرموده،  بغض و دشمني است.
در اين بخش از آية شريفه دو نكته به نظر مي رسد كه مي توان اضافه بر مذمت اسراف، حرمت آن را نيز از همين جمله به دست آورد. نخست آنكه: اگر در آية  شريفه آمده بود:  خداوند اسراف را دوست ندارد،  جاي اين سؤال بود؛ زيرا خداوند بسياري از اعمال را نه دوست دارد و نه دشمن آنها است؛  مانند: اعمال مباح. در صورتي كه آية كريمه مي فرمايد: «خداوند مسرفين را دوست ندارد.» و اسراف در اين دو آيه، با توجه به بخشهاي پيش از اين جمله ـ  كه خوردن و آشاميدن و انفاق مال مطرح شده ـ  معناي ا قتصادي آن مورد نظر بوده و مقصود،  زياده روي در مصرف مال است. آية شريفه، حتي شخصي را كه اعمال نيك و صالح بسياري انجام داده باشد؛  ولي در امور اقتصادي و معاش خود اسرافگري نمايد نيز شامل مي شود. آنگاه با توجه به اينكه خداوند دوست نداشتن خود را به اين عمل آنها مربوط كرده است، بيانگر اين حقيقت است كه اسراف موجب مي شود تا شخص مسرف، با وجود دارا بودن تمام فضايل اخلاقي و اعمال صالح، باز هم نتواند به مقام محبت و قرب الهي برسد و اين خود پايين ترين مرحلة  پليدي و خباثت يك عمل به حساب مي آيد و توجه به همين نكته كافي است تا اسراف در رديف گناهان بزرگ قرار گيرد.
نكتة ديگر در اين زمينه اين است كه:  كسي كه ديگري را نه دوست دارد و نه دشمن،  موضوعي است كه تنها در بين انسانها ـ  كه در اصل همه با يكديگر برابرند و از حقوق مساوي برخوردارند ـ  جريان دارد، و لذا هر انساني، اگر همنوعش به او خوبي كند و حقوقش را محترم بشمارد، او را دوست مي دارد؛ ولي به فردي كه به حقوق و حريم او تجاوز كند، دشمني مي ورزد و نسبت به شخصي كه هيچ گونه آشنايي و يا برخورد حقوقي با او ندارد، بي تفاوت است. اين قاعده در مورد خداوند با بندگانش كاملاً بي مورد است؛  زيرا انسانها همگي بنده و مخلوق اويند و نيز مكلّف به وظايفي هستند كه البته گروهي بدان عمل مي كنند و گروهي نيز از آن سرپيچي مي نمايند. خداوند دستة اول را دوست دارد و با گروه دوم دشمن است و شقّ سومي ـ  در مورد بندگان كه به وظيفة خود آشنا هستند و احكام الهي بدانها رسيده است ـ  وجود ندارد. بنابراين،  اگر خداوند كسي را دوست نداشته باشد،  چيزي جز دشمن با او نخواهد بود.
بطور كلي مي توان معاني اسراف در قرآن را اينگونه برشمرد:
1. از حدّ گذشتن در گناه و نافرماني:  اين معنا در آيات ذيل به كار رفته است:  طه / 127، مائده / 32، اعراف/81، يونس / 12 و 83، انبياء / 9، يس / 19، زمر / 53، غافر / 28 و 38.
2. از حدّ گذشتن در انفاق:  چنانچه در آيه 63 سوره فرقان به اين معنا اشاره شده است.
3. زياده روي در خوردن يا مصرف آنچه حلال است:  اعراف / 31، نساء / 6، انعام / 141.
علاوه بر اين موارد استعمال، اسراف به همراه «في» نيز استعمال مي گردد كه در اين صورت به دو معنا مي تواند باشد:
الف) افراط و زياده روي در كار: مانند آية 33 سوره اسراء.
ب) تفريط و تقصير در عمل صالح و حق خداوند:  مانند آيه 147 سوره آل عمران. 
معاني اسراف در روايات
در روايات زيادي به مناسبتهاي مختلف، سخن از اسراف به ميان آمده است و حضرات معصومين (علیهم السلام) از آن نهي و مذمت فرموده اند كه به چند نمونه بسنده مي كنيم:
1. در يك روايت معتبر، «عبد الله بن ابان»  مي گويد: از امام موسي بن جعفر (علیهماالسلام)  دربارة  نفقه بر عيال پرسيدم، حضرت فرمود:  مرز نفقة  مجاز بين دو امر مكروه است:  يكي از آن دو اسراف و ديگري سخت گيري است. 
لازم به ذكر است، كلمة مكروه در اين حديث به معناي اصطلاحي آن؛ يعني كاري كه تركش بر انجام دادن آن برتري دارد،  نيست و اين اصطلاح در زمانهاي پس از دوران معصومين (علیهم السلام) در تقسيم بندي احكام، بين فقها پيدا شده است؛  بلكه مقصود از آن ـ  در اين روايت و امثال آن ـ  به همان معناي لغوي كه «منفور و مذموم» است،  به كار رفته و اين معنا نيز قابل حمل بر حرمت است و هم بر كراهت اصطلاحي، گرچه در اين حديث محمول بر حرمت است؛ زيرا سختگيري به عنوان مكروه ديگر ذكر شده و آن هم به جهت ظلم و حبس حق و ترك واجب، محكوم به حرمت است و اين خود شاهد بر اين است كه مكروه ديگر؛ يعني اسراف نيز به همين معنا است.
و باز در قسمتي از حديث معتبر ديگري حضرت صادق (علیه السلام)  به شخصي كه شرفياب محضرش شده بود، فرمود: از خدا پروا كن و اسراف مكن، سختگيري هم منما و راه ميانه و اعتدال را پيشه ساز. به تحقيق تبذير از اسراف است و خداوند فرموده است تبذير نكنيد. 
و نيز در حديثي امام صادق (علیه السلام) فرمودند: دعاي چهار گروه مستجاب نمي شود: يكي از آنها كسي است كه مالي داشته باشد و آن را ضايع نمايد و سپس از خداوند درخواست كند، تا به او روزي عنايت كند،  خداوند نيز در جواب مي فرمايد: آيا به تو دستور ميانه روي و اعتدال در مصرف نداده بودم؟. 
و نيز در نامه اي كه امام عسكري (علیه السلام)  براي يكي از شيعيان فرستادند، او را به توانگري بشارت داده، چنين توصيه فرمودند: بر تو باد به ميانه  روي و اقتصاد و برحذر باش از اسراف؛ زيرا اين عمل از كارهاي شيطان است. 
همچنين حضرت صادق (علیه السلام) در روايتي فرمودند: خداوند ميانه روي را دوست و زياده روي را دشمن دارد،  حتي اگر دور انداختن هستة خرما باشد؛  زيرا مي توان از آن بهره  برد و نيز دور ريختن زيادي و باقيماندة  آب آشاميدني.