افزودن دیدگاه

تصویر نویسنده
نویسنده نویسنده در

آقا میلاد واقعا متشکرم از نظراتتون با جمله هاتون خیلی گریه کردم حقیقتا حال و روز من رو درست توصیف کردید و بسیار خوب  . بله کاملا شخصیت بی عیب و نقصی نداشت چون همیشه میگفت خیلی از دخترها ی دانشجوم به من پیشنهاد میدن ولی من از اول دلم پیش تو بوده و ارزو داشتم تو بیای جلو و بهم بگی ولی وقتی دیدم نمیای خودم اقدام کردم . اصلا نمیدونم واقعا باید با دل شکسته م و فردی که اصلا ازش انتظار نداشتم ضربه بخورم چیکار کنم به قول شما بیشتر بخاطر احساس شکست م ناراحتم و اینکه منی که به قول خودش شرایط خوبی داشتم رو چرا ول کرد و واسه ازدواج انتخاب نکرد از هر کسی میپرسم میگن حتما توی شهرستان نامزد داشته و متاهل بوده و دیده وجود تو بیشتر از این ممکنه باعث از هم پاشیدگی زندگیش شه گاهی وقتها تماس هایی داشت که جلوی من ج نمیداد و میگفت مادرمه یا اینکه هر یکی دو هفته یکبار به شهرستان میرفت و میگفت سمینار م و هر وقت خودش میتونست تماس میگرفت کلا چون به لحاظ ظاهری خیلی مظلوم نمایی میکرد و اینکه من هم بهش اعتماد بیش از حد داشتم اصلا و ابدا بهش مشکوک نمیشدم و الان هم بیشتر بخاطر حرف اطرافیان احساس میکنم تموم این پنهان کاری هاش واقعا قضیه ای داشته و اینکه اوایل میگفت ممکنه برگردم شهرستان مون و هفته ای یکبار بیام بهت سر بزنم بعد دوباره گفت نه تهران می مونم و سربازی مو اینجا انجام میدم  کلا زندگیش واسه ی من همیشه توی هاله ای از ابهام بود و هست 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 3 =
*****