افزودن دیدگاه

تصویر مجتبی
نویسنده مجتبی در

من اگه یادتون باشه دو سه روز ژیش با شما مشورت کردم درباره این که خانواده دختری که همدیگرو دوست داشتیم گفتن کار نداری اول کار پیدا کن بعد
شما هم گفتید دنبال کارتون باشید کار پیدا کنید و برید خاستگاری ک بدونن شما جروزه کار دارید و ب دختر خانوم هم پیشنهاد میدادید با پدرشون حرف بزنن
الان من ی مشکل دیگه دارم
چند روز پیش به خواهرم پیامک زده بود که خواستگار دارم و دلم نمیخاد و داداشتونو دوسش دارم و نمیتونم فراموشش کنم و از این حرفا ولی مجبورم جواب بدم
ما این حرف ایشون رو اینجور تعبیر کردیم که منظورشون اینه ک بیایید جلو
اما امروز که من با ایشون صحبت کردم بهتون گفتم که دنبال کارمم و دارم مشغول میشم ولی ایشون به من گفتن که اگه بیایید هم جواب منفیه و خودم دیگه نمیخامت
در حالی که ما از سه سال پیش که همدیگه رو میشناسیم ایشون به همه و همه جا گفتن فقط مجتبی رو برای اینده ام میخام
البته دلیل حرفشونو هم مخالفتی ک مامانم قبلا داشتن میگن که الان شش ماهه که مخافتی نیست و مادرم کاملا راضیه و خودش پا پیش میزاره
میگید من چیکار کنم

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 3 =
*****