ببند برادر نگاه نکن ♦ به من که میرسی سرت را پایین بگیر از من چیزی جز یک سیاهی تمام قد نمی بینی برای تو و آن چشم های هیزت چیزی به غیر از وقـــــــــار ندارم پس چشمانت را ببند میدانی؟ شاید این سیاهی چشمت را بزند و نتوانی عروسک های به حراج گذاشته را ببینی پس چشمانت را به حوالی من که میرسی ببند... +0-0 پاسخ
ببند برادر نگاه نکن ♦
به من که میرسی سرت را پایین بگیر
از من چیزی جز یک سیاهی تمام قد نمی بینی
برای تو و آن چشم های هیزت چیزی به غیر از وقـــــــــار ندارم
پس چشمانت را ببند
میدانی؟
شاید این سیاهی چشمت را بزند و
نتوانی عروسک های به حراج گذاشته را ببینی
پس چشمانت را به حوالی من که میرسی ببند...