سلام استاد خداقوت
من 22 ساله ازدواج کردم زندگیم همش توی تلاطم بوده و هست، دوتا پسر دارم که زیر نظر خودم بزرگ نشدن بیشتر اوقات پیش مادربزرگشون بودن بدلیل اینکه اون بچهاش بهش سر نمیزدن همش خانواده ما درگیر زندگیش هستن به همین خاطر توی تربیت بچهام موفق نبودم و نیستم الحمدالله با هزار مکافات پسر بزرگم راهی دانشگاه کردیم حالا نوبت دومی اصلا درس نمیخونه میگه نه حوصله دارم نه انگیزه بر سرِ تمام مشکلات اینم افتاده روشون موندم چه کنم همه نوع رفتاری رو امتحان کردم فایده نداره، اینم بگم که دوتا پسرم حرفهای دیگران بیشتر روشون اثر دارن تا پدر مادرش حالا این راه رو هم امتحان کردم تا ببینم چی میشه، خیلی خیلی خلاصه براتون نوشتم فعلا چون آینده بچه م در خطره درس نمیخونه درگیر اینم
لطفا راهنماییم کنین ممنون میشم
استاد لطفا زود جوابم رو بدین توی امتحاناتشه لج کرده نمیخونه
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
عرض سلام و احترام
متاسفانه از سن و تحصیلات خود و همسرتان و شغل خود و ایشان چیزی بیان نکردید.
همچنین در مورد سن فرزندتان و اینکه در چه مقطعی درس می خوانند نیز چیزی بیان نکردید و این که تا پیش از بروز مسئله ای که از آن یاد فرمودید، وضعیت درسی فرزند دومتان به چه صورت بوده؟ آیا معلمان از دست او راضی بودند یا خیر؟
در گذشته رفتارهای فرزندتان به چه صورت بوده؟ آیا نسبت به او امر و نهی های متعددی از سوی شما، همسرتان و اطرافیان صورت نمی گرفت؟
آیا کمال خواهی یا وسواس فکری یا عملی در اطرافیان ایشان وجود نداشته است؟
در بین بستگان آیا افرادی وجود دارند که تحصیل کرده باشند اما زندگی ناموفقی داشته باشند؟
آیا فرزندتان به شغل و یا حرفه خاصی علاقه دارد؟
همچنین نکته ای را فرمودید که کار را بسیار سخت کرده و آن اینکه نوشتید تمامی راهها را رفته اید اما ایشان درست نشده! که البته ادعای بزرگی است زیرا اگر واقعاً تمامی راه ها رفته شده باشد اکنون چه راهی را باید مورد بررسی قرار دهیم؟!
پس خود شما نیز احتمال می دهید ممکن است راهکارهایی را هنوز انجام نداده باشید و تمامی راهها رفته نشده باشد و امید باقی است لذا ممنون می شویم بفرمایید چه راههایی را تا بهامروز رفته اید که مجدد آنها را تکرار نکنیم و به دنبال بیان راهکار هایی باشیم که انجام نشده.
فرمودید: "دو تا پسر دارم که زیر نظر خودم بزرگ نشدن بیشتر اوقات پیش مادربزرگشون بودن بدلیل اینکه اون بچهاش بهش سر نمیزدن همش خانواده ما درگیر زندگیش هستن به همین خاطر توی تربیت بچهام موفق نبودم و نیستم"
منظورتان از مادربزرگ احتمالا مادر شوهرتان است؟ فرازی از متنتان روشن نبود مبنی بر اینکه نوشتید چون سایر فرزندان این مادر به اون سر نمی زنند شما درگیر زندگی ایشان شدید و فرزندانتان زیر نظر شما بزرگ نشدند و آنها بیشتر وقتشان در خانه مادر بزرگ بودند؛ یعنی در واقع مادر بزرگ آنها را تربیت می کرد و شما از مادربزرگ نگهداری می کردید؟
فرمودید: "اینم بگم که دوتا پسرم حرفهای دیگران بیشتر روشون اثر دارن تا پدر مادرش حالا این راه رو هم امتحان کردم تا ببینم چی میشه"
در جواب شما باید عرض کنیم فراز اول سوالتان مسئله ای طبیعی می باشد و معمولا اکثر انسان ها از اطرافیان درجه یک خود حرف شنوی کمتری دارند تا افراد غریبه و معمولا انسان ها احساس می کنند افراد غریبه حرفهای جدیدی را برای گفتن دارند لذا این را نقص برای خود در نظر نگیرید.
منتها فراز دوم نوشته تان واضح نبود. آیا منظورتان این است که از دیگران دارید کمک می گیرید تا از طریق آن ها نکاتی به فرزندتان انتقال داده شود؟ اگر چنین است آن فرد چه کسی می باشد و تخصص شان چیست و در حال حاضر چه راهکاری را دارند دنبال می کنند؟
ممنون می شویم به نکات بالا پاسخ فرمایید تا امکان ارائه راهنمایی ممکن شود.
اما به هرحال لینکهایی را نیز تقدیمتان می کنیم که مراجعه به آنها خالی از لطف نخواهد بود:
https://btid.org/fa/news/191992
https://btid.org/fa/news/70346
https://btid.org/fa/news/70342
https://btid.org/fa/news/189394
برای شما و خانواده محترمتان آرزوی موفقیت داریم.
سلام خسته نباشید
خودم وشوهرم فوق دیپلم هستیم من خانه دار وشوهرم کشاورز
پسرم17ساله سال دوم دبیرستان، درس خوندنشون متوسط بودن نه تنبل نه زرنگ، این اواخر مدیرشون هم مثل من متوجه تغییر شدن در پسرم حتی از لحاظ اخلاقی هم
رفتار پسرم خیلی خوب و فهمیده بودن خیلی ازش راضی بودم ولی کلاً تغییر کردن مهمترین رفتاراش که من اذیت میشم اینکه دیگه صداقت ندارن و پنهان کاری داره و حاضرجوابه(که من همه این تغییرات رو از چشم همنشینی با دوستانش و فضای مجازی میبینم) متاسفانه کاری از دستم برنمیاد چون توی سنی هستن که نمیدونم چه رفتاری کنم
بنظر خودم وشوهرم خیلی امرونهی نمیکنیم ولی بچها میگن خیلی گیر میدین مخصوصا من
دراطرافیانمون هم اکثراً تحصیلات پایین هستن و کارشون کشاورزی ولی هستن افرادی که با تحصیلات بالا و موفق هستن
پسرم تا سال گذشته نگفته یا نشون نداد که به حرفه یا شغلی علاقه داره تا اینکه برادرش در دانشگاه فرهنگیان قبول شدن اینم تصمیم گرفت همین راه رو بره
راه های که گفتم یعنی خوبی و بدیها زندگی رو براش شرح دادیم بصورت مهربانی و محبت، چخان، وعده دادن، تفریح گشت و گذار هم براش کم نذاشتیم، حتی با تندی هم صحبت کردی ولی هیچ کدوم نتیجه نمیده از دیگران کمک خواستم به عمه و خاله اش خواستم باهاش حرف بزنن
22ساله با مادرشوهرم زندگی میکنم که هیچ وقت برای خودم زندگی نکردم متاسفانه، ایشون توی ساختمان جدا هستن که بچهام از کوچکی بخاطر تنهایی مادبزرگشون اکثر اوقات اونجا هستن
عرض سلام مجدد خدمت شما
پیام مجدد شما را کامل خواندم که نکاتی تقدیمتان میشود.
فرمودید: "در اطرافیانمون هم اکثراً تحصیلات پایین هستن و کارشون کشاورزی" به هر حال تأثیر این مسئله را در روحیه فرزندتان نمیتوان انکار کرد منتها فرمودید: "پسرم تا سال گذشته نگفته یا نشون نداد که به حرفه یا شغلی علاقه داره تا اینکه برادرش در دانشگاه فرهنگیان قبول شدن اینم تصمیم گرفت همین راه رو بره" به نظر میآید این مطلب از نکات مهمی است که میتوانید آن را تقویت کنید و هم او و هم خود را به آنچه که میخواهید برسانید.
فرمودید: "بنظر خودم و شوهرم خیلی امر و نهی نمیکنیم ولی بچه ها میگن خیلی گیر میدین مخصوصا من" گاهی اوقات والدین با توجه به دغدغه و حساسیت هایی که دارند ممکن است احساس کنند زیاده روی نکرده اند اما کسی که مخاطب است و تحت فشار شنیدن بایدها و نبایدها هستند ممکن است تعداد اوامر و نواهی را غیرقابل تحمل بدانند لذا در این مورد بیشتر از قبل دقت داشته باشید خصوصا که به نظر میرسد تا حدودی کمالخواهی در شما وجود دارد که کار را برای فرزندانتان و البته خودتان سخت میکند.
فرمودید: "از دیگران کمک خواستم به عمه و خاله اش خواستم باهاش حرف بزنن" بسیار خوب منتها مراقب باشید غرور جوانی فرزندتان لطمه نبیند و احساس نکند شما دیگر در کل فامیل برایش آبرو باقی نگذاشتهاید!
سطح ارتباط عاطفی شما و همسرتان در محیط خانه به چه صورت است؟
به این نکته حتما توجه دارید که جوانان بسیار تحت تاثیر اطرافیانشان هستند و طبیعی است همچون خمیر در دستان والدینشان و تحت تاثیر محیط خانه نخواهند بود که به هر صورت آنها دوست داشتند اینها تغییر حالت پیدا کنند منتها به این نکته توجه داشته باشید میزان ارتباط عاطفی شما و همسرتان و خصوصا حفظ جایگاه پدر در خانواده میتواند در مطیع کردن فرزندان و سطح احترام آنها نسبت به والدین نقش بسیار زیادی داشته باشد.
سعی کنید به فرزندتان مسئولیت داده و در صورتی که علاقه دارد در بحث کشاورزی نیز از او بهره ببرید. همچنین سعی داشته باشید خوبیهای فرزاندانتان را بیشتر دیده و در راستای تقویت آن بکوشید.
منتها با توجه به اینکه ما پای صحبت فرزندانتان ننشستهایم و طبیعی است یک طرفه نمیتوان مسائل را تجزیه و تحلیل کرد، ارائه راهنمایی بیش از این ممکن نخواهد بود.
در این راستا میتوانید آنها را با همین مرکز آشنا کرده و یا با هم به مشاوری حضوری مراجعه داشته باشید تا امکان بررسی کاملتر فراهم شود.
امیدواریم موفق باشید.