سلام به همه. دوستان من یکسال و پنجماهه پیش با پسری اشنا شدم و من بهش گفتم اهله دوستی نیستم و اگه میخای بیا جلو.من 21ساله بودم و اون 23.من دانشجو لیسانس و اون دانشجو ارشد و همزمان داشت ی م ی لیسانس دیگه هم میگرفت و واسطه پدرش ک مدیرعامل ی شرکت معتبر بود اونجام کار میکرد و حقوق داشت. با پدرش درمیون گذاشت و پدرش بهش گفت ک زوده و خانواده منم چون از اونو خانوادش اشنایی نداشتن مخالف. ما باهم تا موقش بشه برخلافه نظره خانواده هامون رابطه برقرار کردیم. ولی نه از این ربطه هایی ک هرروز و هرشب باهم باشین. اینجوری ک بین وقتایه ازاد دانشگاه و کار همو میدیدیم و چون منتظره هم برا ازدواج بودیم باهاش میساختیم. من تصمیم گرفتم بخونم برا ارشد تا خانوادم ب این بهانه خاستگار راه ندن و اوضاع اونم خوب شه و قرار گذاشتیم بعده کنکوره من ک هفته پیش بود بیان. از دو هفته قبلش با خانوادش درمیون گذاشت ولی هیچ فکر نمیکرد ک خانوادش تا اینقد مخالفت کنن و تا همین امروز هرروز ب خانوادش گفته ک من ی دختریو میخام و اونام علت مخالفتشون اینکه ارشدتو باید بگیری(تا بهمن سال اینده) و سربازیتم بری ینی میشه سه سال دیگه.از طرفیم خانواده من میگن تا دانشجویی باید ازدواج کنی. ما واقعا همو دوس داریم و از اوله اولش م قصدمون ازدواج بوده و باهم ارزوهایه مشترکی داریم. ب نظرتون چیکار کنیم هم من هم اون ک خانواده ها رضایت بدن و ما ب هم برسیم. ممنون از همگی
دیانا جون منم بهش گفتم ب پدربزرگت بگو. منتها میگه بابام اینو ابروریزی میدونهو بدتر میشه اوضاع. موندم دیگه ب خدا :'(
ب نظرم اون آقا پسر میتونه برای راضی کردن خانوادش از واسطه ای کمک بگیره که صحبت کردنش با پدرش موثر باشه! مث دایی و بعضی از آشنایان...
چون کرد در دلم اثر آواز عندلیب گشتم چنانکه هیچ نماندم تحملی
خوووووو ینی چی 3 ساله دیگه!!!!!
ب نظرم اون آقا پسر میتونه برای راضی کردن خانوادش از واسطه ای کمک بگیره که صحبت کردنش با پدرش موثر باشه! مث دایی و بعضی از آشنایان...
چون کرد در دلم اثر آواز عندلیب گشتم چنانکه هیچ نماندم تحملی
خوووووو ینی چی 3 ساله دیگه!!!!!
ب نظرم اون آقا پسر میتونه برای راضی کردن خانوادش از واسطه ای کمک بگیره که صحبت کردنش با پدرش موثر باشه! مث دایی و بعضی از آشنایان...
چون کرد در دلم اثر آواز عندلیب گشتم چنانکه هیچ نماندم تحملی
خوووووو ینی چی 3 ساله دیگه!!!!!
دیانا جوووون تازه من هر هروز برام ی خاستگار زنگ میزنه و من بهربهونه ای نمیذارم بیان... خیلی سخته مقاومت کردن و دوری کشیدن از کسی که تا الان به امیده روزایه خوب براش صب کردی و منتظرش موندی
آقای عاشق واقعی به نظرتون چاره چیه!؟ اصن تا بهمن سال آینده مگه میشه صبر کرد!؟!
دوروز درمیون داره باهاشون با هر دلیلی ک بگین صحبت میکنه. میگن زودته.... من دیگه ب ختم قران و این چیزا رو اوردن بلکه خدا ی فرجی بکنه و همه چیز درست شه
یه عاشق واقعی ممنون از راهنماییتون ولی خانوادش ب هیچ صراطی مستقیم نیستن و مخالف صددرصد هستن تا سه سال دیگه. منم تا اونموقع قطعا باید ازداج کنم
ببینید باید با توجه به روحیه پدر و مادرش که خودش میشناسه ...بره باهاشون منطقی صحبت کنه ...اونها وقتی ببینن پسرشون همه جوره امادگی ازدواج داره موافقت میکنن ....باید هم از لحاظ فکری این موضوع رو تو پسرشون ببینن .و هم موضوع سربازی و شغل و درامد رو براش منطقی حرف داشته باشه
دوست عزیز مهمترین مشکل شما دو نفر اینه که باید از همون اول خانواده ها رو در جریان میذاشتید ....
اگه از همون اول خانواده ها در جریان بودن و این اتفاقات میفتاد ....نه شما وابسته اون پسر میشدی نه اون پسر....
اگه هم قرار بود شما دو نفر به هم برسید ....خوب با در جریان قرار گرفتن خانواده ها به خوبی این اتفاق میفتاد ...
حالا بهتره که شما دو نفر در دو خانواده اعتماد سازی بکنید ...هم اون پسر از بابت چرخوندن زندگی مشترک حتی در شرایط فعلی..و این که باید اون پسر برای تمام شرایط و مشکلاتی که خانوادش میگن راه حلی منطقی ارائه بده ...مثلا برای دوران سربازی و کارش و چرخوندن زندگی در اون زمان باید هم دلیل و هم راه حلی منطقی به خانوادش ارائه بده اینطوری خانوادش هم میفهمن پسرشون به اون بلوغ و اون دید اولیه برای زندگی مشترک رسیده ...
وهم خانواده شما متمایل به این پسر میشن و دیدشون مثبت میشه ...
امیدوارم منظورم رو گرفته باشید ..
یاحق
اقای امیر ممنون از نظرتون.... خانوادش میگن مشکله ما دختر نیس و اگه یبار بریم تا اخرش باید بریمو الان برا پسرمون زوده
سلام.متاسفنه تورابطه های این شکلی که خنواده ها در جریان نیستند معمولا این مشکلات پیش میاد ولی در عین حال اگه واقعا بهم علاقه دارید سه راه وجود داره:
1- به اقا پسر بگید که بازم با خونوادشون صحبت کنن و بگن که حداقل یه دفعه برای خواستگاری بیان.اگه مشکلشون سربازیه که شما خودتون این رو قبول کردید (چون هستن خونواده هایی که اگه پسر مشکل سربازی داشته باشه بهش دختر نمیدن).بعدشم اگه ازدواج کنید شاید بتونن برا خدمتشون تو شهر خودتون امریه بگیرن.
2- صبر کنید...چون گذشت زمان میتونه خیلی از مسائل رو حل کنه..
3- اگر هم واقعا میبینید که راهی نداره بیخیال همدیگه بشید چون بالاخره رضایت خونواده ها هم این وسط خیلی مهمه..و این وسط ممکنه هردوتون از لحاظ روحی اسیب ببینید.