سلام و خسته نباشید
اخیرا خواستگاری داشتم که از نظر سطح مالی خیلی مناسب بودند و از ما بالاتر بودند مادرم مدام به من می گفتند که خانواده ایشون از بالا به ما نگاه میکنن اما برایم مهم نبود چون همیشه در ووجودم احساس حقارت و... نمیکنم تا اینکه قرار شد مهریه تعیین بشه مادر بنده گفتند 313 سکه اما مادرشون گفتند نه 110 سکه مادر من هم گفتند باشه اشکالی نداره اجازه بدهید به پدرش بگویم ایشان چه نظری می دهند اما چند ساعت بعد مادرشان تماس گرفتند و گفتند که پسر من کلا منصرف شده و علتشون هم اینه که شما بحث مسائل مالی رو به میان کشیدید مادر من هم اصلا چیزی نگفتند و صرفا گفتند خوشبخت بشوند
برای من در کل ایشان مهم نیستند و نبودند و به لحاظ روحی و عاطفی اصلا برای من مهم نیست که این قضیه منتفی شده (اتفاقا خوشحال هم هستم)دلیلش هم اینه که قلبا علاقه ای به ایشون نداشتم و اتفاقا مدام پیش خودم می گفتم چطور باهاش ازدواج کنم وقتی هیچ جاذبه ای برایم ندارند و ...؟؟؟ و صرفا خانواده ام موافقت داشتند اما این کاری که کردند مادرم رو ناراحت کرده و مادرم مدام به من می گویند علت اینه که تو با این آقا سرد برخورد میکردی و صمیمی نمیشدی(البته من در هرحالت با هیچ نامحرمی صمیمی نمیشوم) به نظر شما دلیل این آقا واقعا مادیات بوده یا اینکه ایشون هم مثل من بی علاقه بوده اند؟
سلام خدمت خواهر گرامی ..........
اینکه شما در هیچ حالتی با نامحرم صمیمی نمیشید جای بسی خوشحالی ست و باید به خودتون ببالید ......
اگه ایشون به شما علاقه داشت یقین بدانید که بخاطر یه مسئله پشیمون نمیشد ..
نکته دیگه اینه که واقعا خوب نیست که بحث مالی رو به این شکل پیش بیارید ...... شاید اونها همچین فکری کردند که شما بخاطر وضع مالی اقا پسرشون این مهریه رو خواستید و یه جورایی فکر کردند اهل مادیات هستید .....
اما این نگاه که مادرتون فرمودند چیز طبیعی هست .....اینکه افرادی که پول و مادیات دارند اندک شمار هستند که بشه باهاشون وصلت کرد...... باید هم سطحشون باشید و فرهنگشون رو بپذیرید ........ واسه همین تفاوت فرهنگی هست که رفتار های ایشون رو مادرتون نپذیرفتند .....
در صورتیکه وضعیت مالی مناسبی داشتند 313 سکه قطعا هیچی نیست ..... اما خب دیگه وقتی دیدگاه ها از بالا به پایین باشه کار سخت میشه ...... قطعا این اقا پسر هم هیچ علاقه ای نداشتند ..... چون هیچ وقت ادم عشقشو بخاطر 313 سکه یا 110 سکه ول نمیکنه و کنسل نمیکنه ....
اینکه شما هیچ کشش و جاذبه ای بهشون نداشتید و میخاستید باهاشون ازدواج کنید ..... کمی اشتباه بوده .... یه نکته ای رو باید خیلی خیلی بهش دقت کرد .....
در صورتیکه علاقه و کشش حداقلی به طرف مقابل نباشه هیچ وقت بعد از ازدواج بوجود نمیاد و زندگی هم قمار نیست که همچین ریسکی کنید ...پس همونطور که در عنوان این پست مشاهده کردیم .....باید خوشحال باشید از این عقب نشینی .... هم اینکه این خانواده معلومه که از لحاظ فرهنگی و فکری به شما نمیخوردند .... هم اینکه شما الکی داشتید خودتون رو به اشتباه وارد رابطه و زندگی ای میکردید که علاقه نبوده که کار غلطی هست .....
وبهتون بخاطر این اخلاق و این پاکی تبریک میگم ......
بعضی پست ها واقعا متن دلچسب و حس خوبی رو به ادم منتقل میکنه ...... و واقعا چند پستی که نوشتید از لحاظ اخلاق و ایمان و عقاید نشون میده که خیلی خوب و مومن هستید و باعث خوشحالیست ....ان شا الله که همه ما در راه درست قدم برداریم ....و بخاطر حرف دیگران و یا وسوسه های نفسمون از عقاید درست و محکم مثل همین موضوع که بخاطر ازدواج با نامحرم صمیمی بشیم رو نداشته باشیم .....و همیشه روی عقاید خودمون پافشاری کنیم ...حتی اگه در این دنیا به ضررمون باشه ......
موفق و سلامت باشید
یاحق
عرض سلام برادر بزرگوارم
خیلی ممنونم از لطفتون، فرمایشات شما کاملا متینه، متأسفانه در مسأله ازدواج در خانواده ما بنده حرف زیادی برای گفتن ندارم بلکه پدر و مادرم حرف اول و آخر رو می زنند. مسلما قبول دارم که چنین چیزی اصلا صحیح و عقلانی نیست اما واقعا نمیتونم در مقابل خانواده ام ایستادگی کنم به هر حال فرهنگ خانوادگی ما این چنین است و با وجود اینکه تلاشم رو کرده ام که قانعشون کنم اما باور بفرمایید باتوجه به اینکه هم پدرم و هم مادرم در خانواده سنتی بزرگ شده اند خیلی به ملاک های من اهمیت خاصی نمیدهند.
خیلی از راهنماییتون ممنونم . حقیقتا اگر اون آقا هم مشتاق بودند می پذیرفتند (که خدارو شکر قبول نکردند )مادر من هم بعد از چند روز فراموش می کنند ان شالله
شما خیلی لطف دارید ان شاء الله موفق و خوشبخت باشید
مخاطب گرامی!
مرحبا به ابن منش و خوی مطهرتون
یقین بدونید معیار* پسندقلبی* ( دلنشینی یا حداقلی علاقه) همون موردی است که خیلی از زنها الان در حین ازدواج با همسرشون هم دارن در افکارشون بهش فکر میکنند و در خیلی موارد بحران ساز شده،
موردی را همین دیشب داشتیم که دختر همه شرایط خواستگار را پسنده اند و بسیار هم خواستگار محترم با ایمان و با اخلاقه، بعد از مشورت با بنده، گوشی رو برداشتم از استاد اخلاقم تایید کلی رو بگیرم ایشون همون کلمت اول گفتند، داداش بگید اگر *نمیپسندند رد کنند*
موفق و موید باشید
سلام مهساجان
دلیل اون آقا هرچیزی می تونسته باشه...فقط سجده شکر به جا بیار همین...و از خدا بخواه بهترین ها رو قسمتت کنه...مطمئن باش مصلحت براین بوده و خدارو شکر.
سلام آرام عزیزم، درست می فرمایید
حالا که بهتر به حرفهای اون آقا و مادرم فکر میکنم میبینم شاید دلیل اصلیشون همون سرسنگین بودن من بود، بی احترامی نمی کردم اتفاقا خیلی هم محترمانه صحبت کردم اما برخلاف خواسته اون آقا که ازم میخواست باهاشون صمیمی تر باشم نمیتونستم صمیمی باشم و اصلا هم کار درستی نمیدونم
راستش اگر اینجا سوال پرسیدم به خاطر مادرم بود که چند روزه بهم ایراد می گیره و الا به خدا قسم خودم خوشحالم که نشد و خدارو شکر میکنم .مادرم من رو خیلی مقصر میدونه (صرفا بخاطر ثروتمند بودن آقا ناراحتن که چرا نشد!!!)
ای کاش این همه که خانوادم به پول اهمیت میدن، اخلاق و ایمان اشخاص براشون ملاک بود. این آقا حتی طرز لباس پوشیدنشون مناسب نبود اما اصلا به چشم مادرم نمیومد که چرا بد لباس می پوشه
سلام
اینکه دلیل واقعی ایشون چی بوده رو نمیشه حدس زد چون هر دلیلی ممکنه داشته باشه. لذا دنبال دلیل بودن، خیلی مشکلی رو حل نمیکنه. بله اگه شما همونطور که مادرتون میگه رفتار مناسبی با ایشون نداشتی و فکر میکنی همین مسئله باعث عقب نشینی ایشون شده، بهتره در مورد خواستگارهای دیگت کمی در رفتارت تجدید نظر کنی چون نوع برخورد شما با خواستگار و خونوادش مهمه. البته این به معنای خودمونی شدن نیست بلکه رفتار درست به معنای رفتاریه که همراه با ادب و احترام و حفظ حرمت باشه.
اگه اینطور بوده، به مادرتون بگید من رفتاری انجام ندادم که باعث بی احترامی به اونا بشه بلکه فقط رسمی برخورد کردم چون معتقدم صمیمی شدن به اون معنایی که مد نظر شماست نه تنها خوب نیست بلکه بد هم هست چون اولا هنوز محرمیتی وجود نداره ثانیا با این رفتار طرف فکر میکنه ما زیادی مشتاقیم و همین مسئله ممکنه باعث عقب نشینی اونا بشه.
پیروز و سربلند
متشکرم جناب امین