سلام پسری 23 ساله هستم که شهریور 95 فارق اتحصیل میشوم و مدرک کارشناسی رو میگیرم.مدت یک سال و 4 ماهه که بادختری آشنا شدم که دو ماه از خودم کوچکتره.و همه جوره با معیارهایی که من برای ازدواج دارم این خانوم مطابقت داره اما من برای ازدواج در حال حاضر شغل ندارم و سربازی هم نرفتم ثانیا اینکه من قصد ادامه تحصیل را هم دارم این خانوم هم دانشجوه ترم 4 کارشناسی هستند و خانواده ای سخت گیر و مادرشون بسیار حساس در انتخاب خواستگار این دختر خانوم برای اینکه با من ازدواج کنه ی سری نگرانی ها و دل مشغولی ها داره که اگه کار گیرش بیاداگه ی سرمایه ناچیز جمع کنه و.... خانوادم شاید راضی بشن و قبول کنن اما اگه بدست نیاره آخرش جدایی و شکست روحی و عاطفی میخوریم بنظر شما من با اینکه بسیار ب ایشان علاقمندم و دوس دارم باهاشون ازدواج کنم و نمیخوام از دست بدم ایشان را، آیا به این رابطه ادامه بدم تا موقعی که شرایط ازدواج رو پیدا کردم یا اینکه جدا بشیم؟؟؟؟؟ لطفا راهنماییم کنید مرسی
یک سال و چهار ماهه دختر مردم رو نگه داشتی بازم میخوای ادامه بدی؟ با وجودی که شرایط ازدواج رو نداری؟
یا برو خواستگاریش یا مثل مرد تمومش کن! خودتم میدونی که چند سال دیگه بگذره یا بازم دلیل داری برای خواستگاری نرفتنش یا احتمالا به بلوغ کافی رسیدی و تغییر کردی و نظرت عوض میشه درباره ش.
سلام دوست عزیز...اول اینکه من ادامه این ارتباطو صحیح نمیدونم.اگه ایشونو دوست دارین بهتره بعد از فارغ التحصیلیتون به خواستگاری برین (البته چون شرایط شغلی با ثباتی ندارین معلوم نیست پاسخ خانواده این خانم چی باشه)اما بهر حال بهتر از اینکه خودتون و ایشونو بیشتر از این دل مشغول کنین و فرصت های ازدواج اون خانمو بسوزونین...
در ثانی چه تضمینی هست که شما 5-6 سال دیگه هوس یه دختر جوون تر و بهتر به سرتون نزنه و این عشقو بزارین به حساب کم سن و سالیتون...یا اینکه بعد از اینهمه مدت یهو بهتون الهام بشه باهم تفاهم ندارین!!!!
پس تکلیف خودتونو همین الان روشن کنین تا کمتر متضرر بشین.
موفق باشین
سلام
قبل از عاشق شدن فرد باید ببینه میتونه صبورباشه متعهد باشه استوارباشه ومردونگی داره..مردونگی فقط برا اقایون نیست ی خانم با داشتن تمام زنانگیش میتونه مردونگی داشته باشه..اگر این فاکتورهای مهم داشت بعد بره عاشقی کنه..
بنظرم ی عاشق نباید زود نا امید بشه
شما اگر واقعا عاشقید و دختر خانم ارزشش داره حتما برای خواستگاری اقدام کنید ..
موفق باشید
اگه یه دختری پسری رو دوست داشته باشه ده سال هم به خاطرش صبر میکنه بشرطی که پسره ارزشش رو داشته باشه.
بعد اینکه پسره رفت سربازی و شغل پیدا کرد و یه ذره بزرگتر شد و عقل رس شد نیاد بگه که من الان بیست و هفت هشت سالمه و یه زن بیست ساله میخوام نه یکی سن خودم یا مادر پسره نگه پسرم حروم میشی و زنت دیگه بچش نمیشه به قول مشاورهای اینجا هورمون هاش کار نمیکنه.
اگه دختره دوستت داشته باشه میتونه مادرشم راضی کنه ولی اگه دختره از اینایی باشه که یه موقعیت بهتر براش پیش بیاد ازدواج کنه اونوقت شمایی که این وسط ضربه میخوری.
به عنوان یه خانوم بهتون اطمینان میدم که حرف اول و اخر رو تو این زمونه خود دخترها میزنن و اینکه بگه پدر مادرم سخت گیرن و ... یه جور بازار گرمی هست دخترها برششون تو این مسائل زیاده و مثل پسرها نیستن که اگه مامان باباشون بهشون یه چیزی گفت زود تسلیم خانوادشون بشن دخترها هدف دار تر از پسرها هستن.
اما در مورد پیشنهاد ازدواج و خواستگاری من اگه پسر بودم میذاشتم با دست پر میرفتم خواستگاری چون خودم یه شخصیتی دارم که دوست ندارم یه درصد هم احتمال بدم خانواده یه دختر بخوان یه چیزی بگن بهم که غرورمو له کنن اونم با حس کینه ای که اقایون دارن تا سی چهل سال دیگه که نوه دار بشن یادشون نمیره که مادر زن یا پدر زنشون تو جلسه خواستگاری بهشومن فلان حرف رو زده بود و به این اقا برخورده بود. البته بعضی مردها هستن اگه یه انتقاد بشنون واسشون انگیزه میشه که سختکوش تر بشن و برای رسیدن به هدفشون بیشتر تلاش کنن ولی بعضی ها هم با یه انتقاد کوچک از طرف خانواده دختر چنان بهم میریزن که ممکنه تا اخر عمرشون کینه هر چی زنه به دل بگیرن برای همین باید شما ببینی چه شخصیتی داری.
ما هرکدوم ایده آل هایی داریم هر مردی دوست داره با دست پر بره تا اینکه در جلسه خواستگای باعزت باشه اما میان حرف تا عمل فاصله زیاده
از اون طرف وقتی بخوای بری دنبال شرایط نگاه میکنی سنت از 24رسیده 33خب قاعدتا انگیزه ما آقایون کم میشه از طرفی معلوم نیست تو این ساله ها همچنان سالم و پاک مونده باشیم
پس برخی مواقع باید واقعی تصمیم گرفت نه ایده آل
در مورد اینکه بیان فرمودید که یک دختر ده سال بشینه در صورتی هست که یک عقد قانونی یا رسمی بشه که اون موقع تاعقد شد دیگه انتظارات تغییر میکنه
انسان ها تغییر پذیر هستند ممکن این آقا فردا موقعیتش بهتر شد بزن زیر همه چیز چون هیچ تعهدی ندارد
یک نکته دیگر اینکه خب اگر قرار دوسال دیگه شرایط بهتر بشه میشه عقد کرد اینجور مرد هم انگیزه پیدا میکنه
ممکن بگی عقد طولانی خوب نیست اینجا دیگه باید دنبال راهکارهای واقعی و اجرایی بود نه روش های ایده آل
با سلام خدمت برادر بزرگوار
همه ی مشکلات و نا آرامی ها تو زندگی وقتی شروع میشه که ماها نمیخوایم طبق برنامه زندگی کنیم برنا مه هم این نیست که هر کسی تعیینش کنه
برنا مه ی زندگی رو خدا تعیین میکنه
اینجوری توی دوراهی گیر میافتیم و چه بسا تو این دو راهی هایی بعدی باز هم کج بریم هرچقدر هم که نخوایم برگردیم تو برنامه ی اصلی زندگی کنیم هرچی بگذره و ما هی کج انتخاب کنیم ممکنه به جایی برسیم که همه ی وجودمون روحمون در تنش و عذاب باشه وقلبمون....
توصیه ی بنده این هستش که برید خواستگاری اگه نه شنیدید به عنوان تاوان راه کجتون قبولش کنید و تحمل کنید
البته راه دیگه ای هم هست که هرگز شما رو به آرامش نمیرسونه ،شمارو از برنامه دور میکنه اون هم اینه که به ارتباطتون ادامه بدید تا .....
پیشنهاد خوبیه . جلو بره نهایتش نه میشنوه
هرچقدر بیشتر کج برید و گناهتون بیشتر بشه قلبتون ممکنه تیره و سیاه تر بشه چیزی که خودتون بهش پی خواهید برد البته عشق حقیقی یعنی یک قلب آرام و پر از خدا به این لکه های سیاه رو قلبتون نگید عشق !!!
البته احتمال میدم که حرفای من برای شما عجیب باشه
امید وارم همیشه موفق باشید و سربلند ...
برو خواستگاری اگرخانوادش ندادن برو دنبال خدمت سربازیت
با سلام به شما کاربر گرامی
با توضیحاتی که ارائه کردید به نظر در حال حاضر شرایط ازدواج را ندارید یا اگر با این وضعیت اقدام رسمی بکنید چه بسا جواب منفی از خانواده طرف مقابل دریافت کنید. لذا توصیه بنده به شما این است که اگر نیاز به ازدواج را در خود احساس نمیکنید بهتر است کمی صبوری کنید همچنانکه خدای متعال در مورد کسانی که فعلا شرایط و امکانات ازدواج را ندارند، فرموده؛ «وَليَستَعفِفِ الَّذين لَا يَجِدُونَ نِكاحَاً؛ و بايد آن كسانى كه ازدواج برايشان مقدور نيست، عفت بورزند.»[نور،33] و در ضمن در این مدت سعی کنید شرایط ازدواج به ویژه شرایط شغلی (حتی اگر شده شغل پاره وقت) برای خود تهیه کنید تا در یک بازه زمانی مناسب بتوانید به صورت رسمی اقدام کنید.
بنابراین با توجه به مهیا نبودن شرایط ازدواجتان، حالا حالاها نمیتوان این رابطه را رسمی کرد و از طرفی ادامه این روند، علاوه بر اینکه در معرض گناه قرار میگیرید، میتواند عواقب بدی داشته باشد.
توصیه میکنم به صورت منطقی و به دور از احساسات، این رابطه را قطع کنید و طرف مقابلتان را متقاعد کنید که ادامه این رابطه چندان برای هر دو مناسب نیست و لازم است که شما شرایط ازدواج را فراهم کنید و بعد برای ازدواج اقدام کنید. در ضمن اگر بخواهید در هرشرایطی این رابطه را حفظ کنید، احتمال اینکه طرف مقابلتان یا شما مورد مناسب تری را از دست بدهید زیاد است و اصلاً معلوم نیست بعد از گذشت مدتی نظر شما یا نظر طرف مقابل تغییر کند و این باعث میشود که شما یا طرف مقابل از این بابت دچار ضربه روحی شوید. مضاف براینکه نظر مثبت هر دو خانواده نیز لازم است که باید بتوانید آنها را برای ازدواجتان جلب کنید.
امّا برای قطع کردن ارتباط چه بسا برای مدتی سختی بکشید زیرا احساسات شما تحت تاثیر آن رابط گذشته است ولی سعی کنید به این مسأله به صورت منطقی و واقع بینانه نگاه کنید و این رابطه را هرچه زودتر قطع کنید تا آسیب کمتری از این رابطه ببینید.
اما اگر نیاز به ازدواج را در خود احساس میکنید، به نظرم با کسب توافق و حمایت خانواده خود برای ازدواج اقدام کنید و از موارد مالیش هم نترسید. آخرش این است که به خواستگاری میروی و (اگر واقعاً طرف مقابلتان با شما تناسب داشته باشد) قول و قراراتان را میگذارید و یک عقد مختصر میکنید و بقیه مراسمات و تشکیل زندگی را به زمان مناسب موکول میکنید. این کاری است که خیلیها الان انجامش میدهند و کاملاً هم شدنی است. (شما میتوانید با برنامهریزی و فاصله انداختن بین عقد و عروسی، هزینههای ازدواج را تدریجاً فراهم کنید.)
پس نترسید و حرکت کنید و این کار را انجام بدهید. آن موقع خواهید دید از جایی که حتی تصورش را نمیکنید روزی شما میرسد و مشکلات مالی شما هم با تلاش بیشتر حل میشود؛ چون مگر میشود قولی که خدای متعال داده انجام نشود؟ خدایی که الان روزی شما را میدهد و روزی همسر شما را از طریق پدرش میدهد، قول داده که اگر ازدواج کنید، روزی او را از طریق شما بدهد. پس به قولش اعتماد کنید.
حرف آخر: توصیه میکنم در این رابطه با خانواده خود مشورت کنید و چه بسا با همفکری و مشورت با آنان بتوانید بهترین تصمیم را بگیرید.