با زن سر به هوا چه باید کرد؟

13:31 - 1393/02/10

سلام

من يه مشكل بسيار جدي با همسرم دارم كه مرا تا حد خودكشي برده و متاسفانه كسي نيست كه بتوانم با او درد دل كنم و از او راهنمايي بگيرم. داستان ما طولانيه ولي خلاصه آن را مي گویم. تو را به روح رسول الله قسم ميدم مرا راهنمايي صحيح كنيد.

7 سال پيش كه من تازه مدرك ليسانسم را گرفتم، تو كوچه دختر همسايه يه نامه از طريق خواهرزاده كوچيكش به من داد. من گرفتم كه بعد از يه سري جملات عاشقانه از من خواسته بود كه با او ازدواج كنم. پس از كلنجار زياد و چندين بار تماس و يه بار ديدار، تصميم گرفتم جلو بروم.

ما ازدواج کردیم و زندگي خوبي داشتيم. البته تلخي هم داشتيم ولي در زندگي مواردي از او ديدم كه روز به روز حساس ترم مي كرد. زنم بسيار احساسي و عجول و ولخرج است و دوست دارد خودش را نشان بدهد. ولي من خيلي ارام ساكت هستم. 9سال هم اختلاف سني داريم.

سه ماه که از زندگيمان گذشته بود كه به اصرار خودش، دم يه مغازه به عنوان فروشنده مشغول كار شد. وضع مالی من خوب نبود و برای همین گفتم كمك خرجم شود؛ ولي تماس هاي مشكوكی داشت. دو سه بار به او سر زدم تا اينكه يه بار كه از مغزه خارج شد، يک پسر كه قبلا هم دوز و اطراف پاساژ او را ديده بودم تو تاكسي كنارش نشست. دود از سرم بلند شد. جلوي تاكسي را گرفتم؛ پياده شد و تاكسي با سرعت رفت. گفت خواستگارم بوده و نمي دانسته متاهلم. بعد دو سه روز قهر كه البته من به خانواده ش قضیه را نگفتم، برگشت.

بعد از آن، تصميم گرفتيم صاحب بچه بشويم. صاحب يک پسر شديم. دو سه سال با فراز و نشيب گذشت و مشكل خاصي نداشتيم تا اينكه تصميم گرفت دوره ارايشگری ببيند. من هم موافقت كردم. محل اموزشگاهش هم توي شهر بود و از محل زندگي ما دور و اكثرا خودش تنها ميرفت و مي امد. اخلاقش كاملا عوض شده بود. ايراد مي گرفت؛ تلخكامي ميكرد؛ از وضعيت اقتصادي من گله ميكرد؛ مزاحماش هم خيلي زياد شده بودن كه همه اش سر این مسئله دعوایمان مي شد. در اين مدت ازدواج، بيش از 10 سيم كارت عوض كرد. من ديگه كلافه بودم و يه بچه هم از او داشتم. يكي از مزاحماش تماس كه گرفت من سخت پيگيرش شدم. گفت اقا خانمت خيلي تو خيابان ها ميگرده؛ جلویش را بگير.

باز يه مدت قهر بود تا برگشت و اريشگاهی راه انداخت. بي جهت و با جهت بيرون مي رفت؛ يه بار مي گفت كرم بگيرم؛ يه بار مي گفت رنگ مو بگيرم؛ طوري كه هر روز به مركز شهر مي رفت. (ما توي يكي از مراكز استانها زندگي ميكنيم) من هم چون دو شيفت سر كار بودم نمي توانستم مانع شوم يا چكش كنم و خيلي وقتها دروغ مي گفت. بخاطر همين رفتار، خيلي دعوایش كردم و چند بار زدمش تا اينكه يه بار به خاطر دير امدنش دو سه بار زدم تو صورتش و ابرويي كه تازه تتو كرده بود شكافته شد و دو بخيه خورد. مي دانم اشتباه بود؛ ولي رفتارش قبال تحمل نبود. به هيچ صراطي مستقيم نمي شد. ناز؛ خواهش؛ تمنا؛ داد و بيداد؛ دعوا؛ هیچی!! يه مزاحم داشت كه يه روز گوشيش را همراه بردم و به جاش پيام دادم. طرف همسايه بود و از خانواده شهید!! زنم مي گفت خواستگار دوستش بوده؛ ولي دروغ مي گفت. حرفهایش به هم نمي خواند. باباش آمد دستم را بوسيد و مرا از شكايت منصرف كرد.

يک دوست جديد پيدا كرده بود كه به بهانه هاي مختلف به من زنگ ميزد كه تو خيال خودشان مرا چك كنن. يک بار كه گفت بازار هستم، رفتم تعقيبش كردم تا سر از يک رستوران در اورديم. با يک پسر رفتن داخل نشستند. داغون بودم؛ نمي دانستم چه كار كنم؟ به خانوادهش بگویم؟! به پليس بگویم؟! درگير شوم؟! یا ... . دل به دريا زدم و رفتم بالای سرشان. پسره ميگفت خامت گفته طلاق گرفتم. من خواستم 110 زنگ بزنم كه پسره يک اسپري زد تو چشمام و فرار كرد. به خانواده اش هم گفتم و كتكش زدن و ...

من به خاطر بچه دلم راضي به طلاق نبود تا رضايت دادم و برگشت؛ ولي باز بيرون رفتن هایش ادامه يافت؛ باز مزاحم؛ باز سردرد؛ باز دعوا. زندگي جهنم شده بود. نزديك يك سال پيشم نمي خوابيد تا تصميم گرفتيم توافقي جدا بشويم. ميخواستم بترسانمش. يه چند ماهي مشاوره رفتيم ولي فايده اي نداشت. مرا مي فرستاد طبقه بالا تا پيام بدهيم كه رو در رو نباشيم؛ ولي متوجه شدم همزمان با يكي ديگه پيام ميدهد!! يواشكي كه پايين امدم گوششيش را ديدم با يک سيم كارت ديگر كه از من پنهان كرده بود با او در تماس بود!! باز به خانواده ش گفتم؛ آمدن بردنش؛ دعوایش كردن؛ گوشي ها را از او گرفتن؛ تابعد از 20 روز برگشت. بعد از آن هم 10 روز افسرده بود؛ غذا نمي خورد؛ ارايشگاه را هم بستم.

دو هفته گذشت تا اينكه من يه روز زودتر امدم خانه؛ ديدم دارد با گوشي حرف مي زند و خودش را با اسم ديگری جا زده. ظاهرا مي خواست از يک طلا فروش به ضمانت يكي ديگر طلا بگيرد. من وارد شدم و گوشيش را به زور گرفتم. يک شماره به او پيام عاشقانه داده بود كه شماره اش در گوشي  قبلی هم بود. دعوایش كردم؛ اون هم تهديد كرد به خانواده اش نگویم وگرنه فرار مي كند. من سردرگم بودم و نمي دانستم به چه چیز او باید اعتماد كنم؟! مي خواستم تمامش كنم. گوشی زنگ خورد؛ ميخواستم جواب بدهم كه از خانه زد بيرون. شب با خانواده اش دنبالش رفتيم ولي اثري از او نبود. صبح زنگ زد گفت شب بيمارستان بوده و ازم خواست كه تمامش كنم. رفتيم خانه ابجي من؛ ولي من به خاطر بچه و اينكه مادر بچه ام، رسوا ميشود، التماسش كردم که برگردد. آمد خانه؛ پيگير آن شخص هم شديم و از طريق اگاهي مشخصاتش را پيدا كرديم؛ متوجه شديم يك سال با هم دوست بودن ولي نزديكي نداشتن. فقط در خيابون با ماشينش دور ميزدند.

ايام عيد بود؛ تا جايی كه توانستم برای او كم نگذاشتم تا آن ايام را فراموش كند. بعد از عيد يكم بهتر شديم؛ ولي باز يه بار بدون اجازه بيرون رفت. من هم رفتم و سير حرفش كردم. الان دو سه روزه قهري هستیم. با توجه به وضعيت اقتصادي بسيار خرابم، چند راه جلویم هست: 1.طلاقش بدهم – البته نوع طلاقش را نمي دانم.

 2.با او زندگي كنم كه از اخرش ميترسم و نياز به راهنمايي دارم

3. خودم را بكشم

4. فرار كنم و او و بچه اش را بگذارم و بروم

5. يه دلم ميگه بزارم بچه دار شود تا شايد درگير بچه ش شود و تا بچه هم بزرگ مي شود ايشان هم سنشان بالا ميرود و به خودش مي اید. پسرمان هم 7 سالش مي شود. شايد به خاطر او بيشتر به زندگيش فكر كند.

حاج اقا و عزيزاني كه اين پست را ميبينيد، اين مسئئله خيلي براي من مهم است. تو رو خدا حساب شده و از روی تجربه راهنمايي كنيد كه من بيشتر به بيراهه نروم.

پاسخ سوال:

سلام

علت چنین رفتارهایی از طرف همسر شما دو حالت می تواند داشته باشد:

1- رفتار و برخورد و اخلاق شما طوری نبوده که بتواند همسر شما را به شما متعهد نگه دارد و چون احساس کمبود می کند سعی می کند این کمبود را با رابطه با افراد دیگر جبران کند

2- این نوع برخورد برای همسر شما عادی شده و از این تنوع طلبی لذت می برد.

اگه مورد دوم ثابت شود، چاره ای جز طلاق دادن ایشان وجود ندارد. چون اگر بخواهد به همین رفتارش ادامه بدهد، نه تنها آینده فرزند شما را نمیسازد بلکه خراب هم میکند. بعلاوه مشکلات زیادی هم برای خود شما درست  می شود که شاید قابل جبران نباشد. البته نوع طلاق و اینکه چطور این کار انجام شود نیاز به مشاوره حقوقی دارد. چون اگر بی گدار به آب بزنی ممکن است سالها عمرت روی این مسئله تلف شود و ... . با این حال مسئله اساسی این است که بتوانی تشخیص بدهی علت رفتارهای ایشان چیست.

اما اگر مورد اول باشد در این صورت این مسئله قابل حل است و با کمی مدیریت و گذشت زمان، می توانی همسرت را به زندگی عادی برگردانی. برای اینکه بتوانی متوجه این مسئله شوی باید تمام گذشتت را مرور کنی و ببینی چه برخوردهای با ایشان داشتی. چقدر به خواسته های خود توجه کردی؟ چه مقدار اختلاف نظر و سلیقه داشتین و شما چقدر تو این مدت کوتاه اومدی؟ و ... برای این کار می توانی از مشاوره حضوری هم کمک بگیری.

از طرفی در کنار این، باید اطاعات خودت را در مورد روحیه جنس مخالف بالا ببری تا بتوانی رفتارهای اشتباه از درست را از هم جدا کنی. یک زن به راحتی تحت تاثیر قرار می گیرد و به راحتی غرق محبت شما  می شود. فقط کافی است راهش را بلد باشی. توجه به زن از اهیت زیادی برخوردار است؛ به طوری که خیلی از مشکلات به خاطر توجه نداشتن مردان به همسرشان می باشد. اینکه زنی با داشتن همسر خوب و ایده آل، باز هم دنبال مرد دیگری باشد(به خلاف مردان) قاعدتا علت خاصی دارد و بی دلیل نیست و اگر هم چنین زنانی باشند انگشت شمارند. لذا احتمال دوم خیلی ضعیف است و باید بیشتر همتت را برای احتمال اول خرج کنی. این موارد را می توانی در کتاب هایی مثل: مردان مریخی و زنان ونوسی، آیین همسرداری آیت الله امینی، نظام خانواده حاج آقای انصاریان و ... مطالعه کنی.

وقتی برخوردهای نادرستت را پیدا کردی و نوع برخورد درست را از این کتاب های یاد گرفتی، آن موقع می توانی به آنها عمل کنی و نتیجش را ببینی. البته این کار نیاز به صبر زیادی دارد چون با گذشته ای که زندگی شما داشته، ممکن است کمی طول بکشد تا همسر شما بتواند شما را با شخصیت جدید باور کند و بتواند به شما دل ببندد و بهتان تکیه کند.

بنابراین قدم اول شما این است که تمام تلاشت را برای درست کردن زندگیت انجام بدهی و اگر نتوانستی یا نشد، آن موقع می توانی اقدام به جدایی و ساختن زندگی جدید کنی.

پیروز و سربلند

http://btid.org/node/28731

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 15 =
*****
تصویر نسیــــــــــم

سلام

به نظر من شما باید برا زمانی که تو خونه نیستین برنامه ریزی کنید و کتباًبهش اعلام کنید زمانیکه بر می گردین باید مو به مو این برنامه ها اجرا شده باشه و به نحو احسنت به شما تحویل بده.یه سری برنامه رو مربوط به امور منزل و یه سری هم مربوط به تربیت بچه تون قرار بدین.(بخوایین سوره های قران رو به فرزندتون یاد بده و معانی اون رو خوش بخونه و به شما توضیح بده) طوری تنظیم کنین که فرصت بیکاری نداشته باشه که ذهنش بخواد درگیر برنامه های انحرافیش بشه.

تلفن ثابت خونه رو براه کنید و موبایل رو از ایشون بگیرید و خودتون هم از محیط کار هر روز تو هر شیفت حداقل یکبار منزل تماس بگیرید و با صمیمیت با هاش صحبت کنید(نگران این نباشید چون موبایل رو ازش گرفتین افسرده میشه و شوخی کردنتون از سر کار با ایشون بی اثره .نه.چون فرهنگ استفاده از موبایل رو بلد نیست و تمام درگیریهاتون بخاطر موبایل بوده.)

وقتیکه در منزل نیستین از اعضای خانوادتون بخوایین بهش سر بزنن و ساعت ورود اونا به خونتون رو به خانومتون نگین.تا هر لحظه آماده باش این کار باشه.ولی صبح که از خونه بیرون میرین بهش بگین امروز بچه ها قراره بیان اینجا.در همین حد.

ازش بخوایین برا خونه برنامه بذاره.مثلاً یه برنامه غذایی هفتگیه کامل و مفید .و هر غذایی رو که بلد نیست از کتابهای اشپزی یاد بگیره.

اگر قاطع باشین و کاملاً جدی این روند میتونه سه ماه خانوم شما رو بسازه.

ابهت لازمه کاریتون هست و نباید اون رو با دلسوزی بی جهت ازبین ببرین.خانومتون تشنه ی محبت هست ولی سهل انگاری شما باعث شده بد جهت گیری بشه.

ضمناً تا ساخته نشدن خانومتون فرزند دیگه ای رو را ندین تو زندگیتون.

امیدوارم مفید فایده باشه.

تصویر taraneh-kamali

آقای سوال کننده به جای اینکه بشینی و به پاسخها منفی بدی یه کم با قاطعیت با خانمت برخورد کن نه با خواهش و التماس. خانمها ذاتا سمت مردی میرن که ابهت داشته باشه و بتونن بهش تکیه کنن نه کسی که بهشون التماس کنه

تصویر razieh1
نویسنده razieh1 در

میبینی کار دورانو اونی که زن زندگیه شوهرش ادم حسابی نیست

اونیم که مرد زندگیه زنش ادم حسابی نیست 

برا مرد ها که مورد نداره 

اما زن که روحیه لطیفی داره نباید اینکار کنه

واقعا که....

broken heart

تصویر razieh1
نویسنده razieh1 در

نمیدونم چی بگم شاید مشاوره راست میگه طرز برخوردت با زنت چطور بود تو این 7سال؟؟؟؟؟؟؟؟

مثل اینکه موقع ازدواج به اینکه زنت به اصول دین و حجابش اهمیت بده برات فرقی نمیکرد؟؟؟؟؟؟؟

نمیدونم شاید یه کسی داره بهش این راهارو نشون میده که واسش خیلی عزیزه و بر خلاف شما تاثیر زیادی روش میذاره و تو تنهایی ها پیششه که طرز فکرو کاراشو تقلید میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوست عزیز کم نیس از این موارد تو هر خانواده یه همچین مشگلی هست البته تو تهران.

من دوموردو برات مثال میزنم:

یکی دختر خالم :شوهرش تو نامزدی کتکش میزده و جلو خانواده اش دعواش میکردو کلا ادم حسابش نمیکرد تنها واسه نیازش اشتی میکرد و 2 روز خوب بودن و دوباره دعوا مادر شوهره هم هی از این دختره کولی میگرفته

خلاصه الان در شرف طلاقه و تا حالا با چندین نفر رابطه داشته از وقتی که فهمیده دارن از هم جدا میشن

دومی اشناست:دختره 3ساله نامزده شوهرش هم یه بار تو کمپ خابیده و نمیاد دختره ارو ببره سر زندگی مثل اینکه توانایی اش رو نداره

دختره هم تو اینترنت رفیق داره هم تو محل با 3نفر حرف میزنه همزمان وقتی که به شوهرش تعهد داره

 

 

داریم از این موارد برعکس اش هم هست پسره زن داره با زنای مردم رفیق میشه و....دارن طلاق میگیرن

 

اقا اگه مشگل از تواه جبران کن و تلاش کن دیدی نمیشه جدا شو حیف اون بجه نیست تو اوایل زندگی دیدی اینجوره چطور تونستی؟؟

حالا که وضع بد تر شده دلت برا پسرت بسوزه . نمیدونم چی بگم

بگم بذار پیش مادش که فردا ازدواج میکنه و اون بجه زجر میکشه

بگم پیش خودت توام میخای ازدواج کنی و فردا زن بعدیت معلوم نی با بچه ات چطور رفتار کنه

خدا بهت کمک کنه 

تصویر maryam22
نویسنده maryam22 در

ازش جدا بشيد.چنين خانومي نميتونه زن زندگي باشه واگرهم مشکل ازجانب شمابوده که خانوم کم لطفي ديده به سمت کس ديگه رفته بازاگه عاقل بود بخاطر بچه هم که شده بايدآبرومند زندگي ميکرد.شماهم کوتاهي کرديد بايدهمون باراول چنان قاطعانه برخوردميکردين که نتونه حتي تا يه مدت پاشوازخونه بيرون بذاره ولي متاسفانه شمابيشتر راهو براش بازگذاشتين

تصویر امین-مشاور ازدواج

دوستان توجه داشته باشن برای مشاوره دادن، از روی احساسات و ... مشاوره ندین. یک مشاور خوب باید بتونه خودش رو کاملا جای طرف مقابل بذاره و بعد از سبک سنگین کردن همه چی بهترین نظر رو بده.

اینکه همسرش اینطور شده و خودشم اشتباه کرده و ... مال گذشته بوده. الان ایشون در چنین شرایطی قرار داره که خیلی شرایط حاد و سختیه. دعوا و زود و فشار و ... هم هر چند ممکنه موقت جواب بده ولی مثل مسکنه. باید به فکر درمان بودن نه از بین بردن موقتی درد. ایشون باید آینده بچش، آبروش، همسرش، دین و ایمانش و ... رو طوری جمع کنه که کمترین خسارت رو ببینه.

تصویر iman1364
نویسنده iman1364 در

احیانا شما از این جماعت به اصطلاح روشنفکر امروزی نیستین ؟؟!! اینایی که دم از حریم خصوصی میزنن و میگن عمل هرکسی بخودش مربوطه حتی زن و شوهر!  جماعت روشنفکر بیاین اینم نتیجش...  کم نداریم از این موارد....اینقد زیاده که نمیشه گفت این یکی استثناست...

نکته مهم اینه که پرده حیا وقتی پاره بشه دیگه هیچکاریش نمیشه کرد! اون خانوم از شما و خانوادش نه دیگه خجالت میکشه و نه ترسی داره و احتمالا دیگه مواردی مثل آینده بچه و آبروی خانوادگی و علاقه به همسر و چیزای دیگه هم براش معنی نداره...

خیلی ببخشید ولی بهتر نیست از این به بعد بجای اینکه تو خانوادت فقط نقش سیب زمینی رو داشته باشی کمی مردانه و با غیرت رفتار کنی؟؟؟ باهاش اتمام حجت کن...بگو اگه رفتارشو تغییر نده(که دیگه بعیید میدونم تغییر بده) شکایت میکنی و طلاقش میدی... دفعه بعدم بخششی تو کار نیست! یه جاهایی لازمه قاطعانه تصمیم بگیری....

تصویر ستاره
نویسنده ستاره در

اقای محترم خانم شما به این کار عادت کرده تنوع طلب شده درست بشونیست ببخشیدا ولی شما اخره بی غیرتی هستی باکارایی که شما کردی ازان بهتر هم نمیشه
 

تصویر oghab
نویسنده oghab در

از اول اشتباه کرديد بچه دار شديد

الان شما فکر کنيد اگر اين بچه رو اون مادر تربيت کنه تفکرات اون بچه هم مثل اون ميشه

ديگه فايده اي نداره  . ... بهش بگيد که من ديگه به تو کاري ندارم  برو هرکاري که دلت ميخواد بکن  به شرطي که به طلاق توافقي راضي بشي

 شما هم مقدمات   طلاق توافقي  رو  اماده کنيد
 

تصویر taraneh-kamali

بی غیرتی تا چه حد؟ همون بار اول که با یه پسر دیدیش باید قیدش رو میزدی و تصمیم به بچه دار شدن نمی گرفتی که الان بخوای بچه ت رو بهانه کنی برای زندگی باهاش و روی بی غیرتیت سرپوش بذاری. پشتوانه هر زن بی شرفی یک مرد بی غیرت است.