سلام دختری ۲۱ ساله هستم. یه سال پیش پسر همسایمون به من پیشنهاد دوستی داد و گفت خیلی دوسم داره. و این که قصدشون ازدواجه. خانوادشون هم اطلاع داشتن. ایشون خانواده ی خیلی مذهبی و متعصبی دارن. چون دیدم قصدشون جدیه به خانواده م اطلاع دادم و چون درسم تموم نشده بود عهد کردیم باهم دوست بمونیم تا وقتی فارغ التحصیل بشم. هم اقوام من هم اقوام ایشون از این قضیه خبر داشتن و همه چی جدی شده بود. تا این که چند ماه پیش ایشون پیشنهاد دادن بوسه و لمس بدنی انجام بدیم منم خام شدم قبول کردم چون دوسش داشتم. اما بعد از این که نیاز اون اقا برطرف شدن چن روز بعد بهونه اوردن و زدن زیر همه چی و بدون توضیح و خداحافظی رفتن. منم دستم به هیچ جایی بند نبود. به ایشون گفتن اقوام من میدونن آبروم میره ایشون هم خیلی گستاخانه گفتن نباید میگفتی اگر هم دیدی من گفتم به اقوامم من پسرم برام اهمیتی نداره. خیلی ضربه روحی شدیدی خوردم و افسردگی گرفتم. الان هم اون اقا به دوماه نکشیده عاشق یکی دیگه شدن و میخوان برن خواستگاری. من توبه کردم و خیلی پشیمونم و روحم اسیب دیده حس میکنم غضب خداس. چرا اون اقا هیچ بلایی سرش نمیاد
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال و از طریق کدپیگیری که دریافت میکنید پاسخ را مشاهده نمائید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register
با سلام به شما کاربر محترم
پاسخ اجمالی:
برقراری رابطه شما با ایشان از اول اشتباه بود، باید در همان قدم اول اجازه میدادید که به صورت رسمی اقدام کنند و بعد برای شناخت بیشتر با نظارت خانوادهها و رعایت مسائل شرعی و عرفی، این رابطه شکل میگرفت. در حالی که خانوادهها از نحوه و عمق رابطه شما خبر نداشتند و متاسفانه از اطمینان آنها نسبت به خود سوءاستفاده کردید.
از طرفی بنا نیست که همه در این دنیا سزای اعمال خودشان را ببینند. همچنین از کجا معلوم که در آینده همچین بلای سر ایشان نیاید؟ البته درست است که در این رابطه، شما دچار ضربه روحی شدید، ولی کسی متوجه رابطه بدنی شما با ایشان نشده است. پس علیرغم توبهای که به درگاه خداوند انجام میدهید، از این تجربه درس بگیرید و دوباره این اشتباه را مرتکب نشوید.
پاسخ تفصیلی:
شما متاسفانه در این مسئله مرتکب اشتباهاتی شدید که باعث شد چنین اتفاقی برای شما رقم بخورد: اولین اشتباه شما این بود که به پیشنهاد دوستی پسر همسایهتان جواب مثبت دادید. برای اینگونه رابطههای دختر وپسری هیچ تضمینی وجود ندارد که به ازدواج منجر شود. از طرفی امکان سوءاستفادگی بسیار زیاد است. همچنین نباید هیچگاه به قول پسرها مبنی بر ازدواج اعتماد کنید؛ چون اولا: احتمال دروغ گویی انها وجود دارد. ثانیا: اگر هم راست بگویند ممکن است بعدا نظرشان عوض شود یا نتوانند خانواده خود را راضی کنند. ثالثا: ممکن است خانواده دختر راضی نشوند. رابعا: ممکن است بعدا سر مهریه و مراسمات و مسکن زوجین به هم بخورد. خامسا: متوجه شوید که به درد همدیگر نمی خورید.
بنابراین رابطه شما اشتباه بود، بلکه میبایست در قدم اول اجازه میدادید که به صورت رسمی اقدام کنند و برای شناخت بیشتر هم با نظارت خانوادهها و رعایت مسائل شرعی و عرفی، رابطه شکل میگرفت. در حالی که خانوادهها از نحوه و عمق رابطه شما خبر نداشتند و متاسفانه از اطمینان آنها نسبت به خود سوءاستفاده کردید.
دومین اشتباه شما قبول رابطه بدنی است، در حالیکه در چنین شرایطی نباید هرگز قبول میکردید. قبول آن باعث شد که ایشان از شما سوءاستفاده کند و بعد از مدتی شما را رها کند.
اما درباره اینکه چرا به خاطر بلاهایی که ایشان به سر شما آورد، بلا سرش نمیآید؛ باید عرض کنم: اولا بنا نیست که همه در این دنیا سزای اعمال خودشان را ببینند. ثانیا از کجا معلوم که در آینده همچین بلای سر خودش نیاید؟ ثالثا درست است که در این رابطه، شما دچار ضربه روحی شدید، ولی کسی متوجه رابطه بدنی شما با ایشان نشده است. پس علیرغم توبهای که به درگاه خداوند انجام میدهید، از این تجربه درس بگیرید و دوباره این اشتباه را مرتکب نشوید.
امّا برای برطرف شدن ضربه روحی که دچارش شدید چند نکته قابل ذکراست:
- خود را برای مدتی سختی کشیدن آماده کنید.
- فکر نکنید که تنها شما دچار این ضربه روحی شدید، متاسفانه عده زیادی از دخترها دچار این ضربه روحی شدند و بعد از مدتی با صبر و استقامت و درس گرفتن توانسته اند از پس این دوران برآیند.
- از تنهایی که باعث خودخوری و افسوس و خودآزاری میشود خودداری کنید، سعی کنید در میان جمع قرار بگیرید.
- ارتباط محبت امیز با مادر و اعضای دیگر خانواده و یا دوستان صمیمی را تقویت کنید.
- ارتباط عاشقانه قلبی با خدا و اهل بیت علیهم السلام برقرار کنید.
- از دعا و گریه در درگاه خدا غافل نشوید چون هم سبک می شوید و باعث آرامش روحی شما میشود و بهتر با این وضعیت کنار میآیید.
موفق باشید.
این نتیجه عمل نکردن به دستور خداست وقتی میفهمیم که کار از کار گذشته .شما هم دیگه تاراحت نباش کاریه که شده خدا خودش کمکت میکنه