حس عذاب . برم داهاتشون و باهاش ازدواج کنم؟

11:45 - 1397/01/14

با سلام من دختری هستم که دوم دبیرستان با پسر خالم فقط زبانی نامزد کردم اون به خاطر من رفت اندونزی چون من ازش خواستم آخه اونا یه جای دیگه ای زندگی میکنن که من دوست نداشتم برم اون جا او بعد از ۵سال کارای اقامتش جور نشد و میخواست به من اگر من برگردم اونجا تو میای تو خونه ی محل زندگی ما من که فکر میکردم کاراش جور میشه همینطوری گفتم آره الان برگشته و من نمیتونم برم اونجا اون هم میگه نمیتونه پدر و مادر پیرشو رها کنه بیاد اینجا و میگه کاراش و در امدش اونجا بهتره تو این مدت مادرش حدود چهار میلیون برای من خرج کرده با یه مقدار طلا کم البته ما هم چهار میلیون برای اونا هدیه گرفتیم ولی اون میگه تو عمرم را هدر دادی و هدایا شو پس میخواد البته اگه دست من باشه پس میفرستم اما مادرم به اونا میگه شما آبروی ما رو بردین دید مردم نسبت دختر ما عوض شده و حاضر نیست پس بفرسته ما هیچ وقت عقد نکردیم و رابطه ما فقط در تلفنی صحبت کردن ختم میشه من از بابت به خاطر اون احساس گناه میکنم چون من هیچ وقت اونو دوست نداشتم ولی به خاطر شرایط خانواده ام و حرف مردم نتوستم زود تر به این مسئله پایان بدم واز طرف احساس بی کسی و تنهایی میکنم و میترسم دیگه آدم درستی خواستگاریم نیاید چون همه از نامزدی ما خبر داشتن الان واقعا نمیدونم چی کار کنم تصمیم دارم در آینده همه چیزاشو بر گردونم اون همش میگه تو به خاطر عمر من گناه کاری و مطمئنم تقاص این کارتو پس میدی آیا درست من با بی میلی و فقط به خاطر این حرف اون برم دهات اونا و باهاش ازدواج کنم الان همچی تموم شده ولی من حسای اذیت کننده ای دارم حس گناه که چرا زدوتر نگفتم حس نگرانی آینده 

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
سوالات خود را هم از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنین نظراتشان جهت نمایش، دیگر منتظر تایید مدیرانجمن نیز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/131900

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****
تصویر مصطفی راهی

به خاطر من رفت و بعد من هم همینطوری گفتم که باهات زندگی میکنم.
با سلام و عرض تشکر از سوالی که در انجمن رهروان ولایت مطرح کرده‌اید.
طبیعی است که اشتباهات پیاپی و معیارهای نادرست در مساله ازدواج شما، مشکلات فراوانی را به وجود آورده است که باید تکلیفتان را با هر کدام مشخص نمایید.
از جمله اشتباهات شما این است که شما با وجود اینکه به ایشان علاقه ای نداشته اید ولی بنا به دلایلی همانند اقامت در کشوری دیگر، رهایی از مشکلاتی مانند تنهایی، نداشتن خواستگار و ... قبول کرده اید که با پسر خاله تان ازدواج نمایید و این موارد همه به نوعی مشکلاتی است که از طرف شما به وجود آمده است.
در سمت مقابل به ظاهر طرف مقابل، با صداقت بیشتری با شما وارد مذاکره و تفاهم شده است و الان به نوعی شما به درستی به این صداقت پاسخ نداده اید چرا که ظاهرا شرط ازدواج با او، این نبوده که اقامت در خارج داشته باشند و اگر هم این شرط وجود داشته با صحبتهای بعدی و قبول شما، منتفی شده است؛ بنابراین در این فضا نکات زیر را باید به دقت رعایت نمایید.

1.حداقل برای دلجویی آنها که شده مخارج آنها را بازپس دهید و آن مواردی هم که موجود هستند، از لحاظ شرعی بازگرداندنش به عهده شماست.
2. اگر واقعا به ایشان علاقمند نیستید پس نباید تن به این ازدواج دهید.
3. طبیعی است که تن ندادن به این ازدواج ربطی به گرفتن حلالیت ندارد بنابراین باید نسبت به کوتاهی هایی که نسبت به او و خانواده اش داشته اید حلالیت بطلبید.
4.توبه و طلب بخشش از خداوند و همچنین دعا برای آن شخص که فرجام نیکی نصیبش شود را نیز فراموش ننمایید.