در جواني جان گرگت را بگير!.........

15:00 - 1393/05/20

 

گفت دانايي که: گرگي خيره سر، devil
هست پنهان در نهاد هر بشر!...

هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته مي شود انسان پاک cheeky

وآن که با گرگش مدارا مي کند
خلق و خوي گرگ پيدا مي کند

در جواني جان گرگت را بگير!
واي اگر اين گرگ گردد با تو پير surprise

روز پيري، گر که باشي هم چو شير
ناتواني در مصاف گرگ پير crying

مردمان گر يکدگر را مي درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند...

وآن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنايان هم اند

گرگ ها همراه و انسان ها غريب
با که بايد گفت اين حال عجيب؟ sad

*فریدون مشیری*

http://btid.org/node/36676

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
13 + 6 =
*****
تصویر حلما
نویسنده حلما در

حكایت خلوت بایزید بسطامی

بایزید بسطامی، یک شب در خلوت خانه ی مکاشفات، کمند شوق بر کنگره ی کبریایی در انداخت و آتش عشق را در نهاد خود بر افروخت و زبان را در عجز و درماندگی بگشاد و گفت : بار خدایا تا کی در آتش هجران تو سوزم؟کی مرا شربت وصال دهی؟

به سرّش ندا آمد که بایزید، هنوز تویی باتو همراه است. اگر خواهی که به ما رسی، خود را بر در بگذار و در آی.

تصویر باران
نویسنده باران در

بسیار ممنونم...

عالی..

تصویر اندیشه گلکار

شعر بسیار زیبایی بود اما گذشته از زیبائی معنای عمیقی دارد که قابل تامله  ، و چقدر خوبه بیشتر از اینکه غرق در زیبائی های  سجع و قافیه و وزن یک شعر شویم در معنای  آن بیشتر تامل کنیم  تا زیبائی های مفهومی رو هم درک کنیم 

تصویر باران
نویسنده باران در

کاملا درسته آبجی....

ممنونم از شما...

ان شاالله که اینطور باشم که فرمودین...

التماس دعا....
 

تصویر شایسته.

واقعا زیبا بود....ممنون باران جان....

 

تصویر باران
نویسنده باران در

ممنونم...

خواهش میکنم عزیزم...cheeky

تصویر یکی هست

خیلی زیبا و جالب بود.

فریدون مشیری همیشه شعرهاش به دل میشینه و تکه...
ممنون از شما بانو باران.

تصویر باران
نویسنده باران در

کاملا درسته....بسیار زیباست...

خیلی روان و موزون....

ممنونم امیر اقا...